واقعیت «جنگ با تروریسم» بسیار تلخ است

هزینه عملیات جنگ با تروریسم در تریلیون‌ها دلار پول و جان‌باختن صدها هزار نفر خلاصه نمی‌شود

معظم بیگ: مرا به بازداشتگاه‌های ایالات متحده در قندهار، بگرام و در نهایت به گوانتانامو بردند و سه سال در گوانتانامو زندانی بودم - Mladen ANTONOV / AFP

بعد از دو دهه طولانی‌ترین عملیات نظامی و اطلاعاتی در تاریخ ایالات متحده، مهم‌ترین نکته در مورد ۲۰‌امین سالگرد ۱۱ سپتامبر این است که محاکمه حتی یک نفر بابت دست داشتن در این حملات موفقیت‌آمیز نبوده و به صدور حکم محکومیت منجر نشده است. نکته دیگر هم البته این است که «جنگ با تروریسم» در جهان که با اشغال افغانستان شروع شد با شکست ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده و پیروزی طالبان پایان یافت.

به عنوان یکی از هزاران نفری که رویدادهای ۱۱ سپتامبر تغییراتی جبران‌ناپذیر در زندگیشان ایجاد کرد از هزینه‌های سنجش‌ناپذیر آن آگاهم. خروج از افغانستان تصمیم درستی بود ولی از ابتدا هرگز نمی‌بایست افغانستان را اشغال می‌کردند.

در ژوئن سال ۲۰۰۱ در چارچوب طرح ساخت و پشتیبانی مدرسه‌ای دخترانه همراه خانواده‌ام به کابل رفتم. از دوستان ساکن افغانستان شنیده بودم که ممنوعیت تحصیل زنان در حکومت طالبان ۱۰۰ درصدی نیست. البته به غربی‌ها و سکولارها خیلی مشکوک بودند.

گویا طالبان در حوزه آموزش و پرورش در برابر مسلمانان ساکن غرب و خارج خیلی پذیراتر بود. مادامی که مفاد درسی مبتنی بر اصول اسلامی بود دلیلی نداشت جلو کار ما را بگیرند.

روز حملات ۱۱ سپتامبر راحت نمی‌شد پی‌برد که دامنه حملات چه اندازه بوده است. طالبان تلویزیون را ممنوع کرده بود و رادیو تنها منبع آگاهی از اخبار بود. من هرگز به آمریکا سفر نکرده بودم. در مورد ساختمان پنتاگون چیزهایی می‌دانستم اما در مورد «برج‌های دوقلو» چیزی نمی‌دانستم. اما آمریکایی‌ها کم‌کم به سراغم می‌آمدند.

هنگامی که به پاکستان می‌گریختم هواپیماهای جنگی ایالات متحده از آسمان اعلامیه‌هایی می‌ریختند که در آن‌ها وعده داده بودند به معرفی‌کنندگان افراد مشکوک به عضویت در القاعده و طالبان جایزه می‌دهند. البته خیلی زود شلیک موشک‌های کروز و بمباران عادی هوایی را شروع کردند. تا ۱ فوریه ۲۰۰۲ که افراد مسلح ناشناس مرا از خانه خودم دزدیدند در پاکستان بودم و این آغاز اسارت من به دست ارتش ایالات متحده بود. مرا به بازداشتگاه‌های ایالات متحده در قندهار، بگرام و در نهایت به گوانتانامو بردند و سه سال در گوانتانامو زندانی بودم.

در سال ۲۰۰۵ بدون تفهیم اتهام آزاد شدم و به خانه‌ام در انگلستان برگشتم و به خانواده‌ام پیوستم. اندکی بعد به سازمان هواداری کیج پیوستم که برای تعطیلی بازداشتگاه گوانتانامو، پی‌گیری‌ بابت نقض مسلم حقوق بشر و پایان دادن به عملیات «جنگ با تروریسم» فعالیت می‌کرد. در آغاز خواستار گفت‌وگو با القاعده و طالبان شدم که اکنون برای بسیاری دیدگاهی بسیار منطقی است ولی همیشه این طور نبود.

سازمان عفو بین‌الملل در سال ۲۰۱۰ گیتا ساهگال، رئیس بخش امور جنسیتی خود را در پی کشمکش‌هایی در ملاء‌عام سر ارتباط سازمان با من و گروه کیج از کار برکنار کرد. با توجه به آنکه خواهان گفت‌وگو با طالبان شده بودم ساهگال از احتمال همکاری عفو بین‌الملل با ما عصبانی شده بود. در رسانه‌ها با موجی از حملات تمام جناح‌ها روبه‌رو شدم گویا قسمت اعظم گروه‌های چپ و راست در این مورد توافق داشتند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

خود عفو بین‌الملل هم اعلام کرد: «آیا داشتن دیدگاه‌هایی مثل ضرورت مذاکره با طالبان یا نقش جهاد در دفاع از خود با حقوق بشر منافات دارد؟ پاسخ ما منفی است حتی اگر با چنین دیدگاه‌هایی مخالف باشیم.». موضع‌گیری جسورانه‌ای بود اما اندکی دیر بود چون کشمکش‌ها شروع شده بود.

هزینه عملیات جنگ با تروریسم در تریلیون‌ها دلار پول و جان‌باختن صدها هزار نفر خلاصه نمی‌شود. هواداران آن با جان خودشان هزینه دادند. برای نمونه برنامه سازمان سی‌آی‌ای برای شکنجه افراد مظنون به عضویت در القاعده را در نظر بگیریم که روش‌های پیشرفته بازجویی (ای‌آی‌تی) نام داشت. روان‌شناسان در استخدام دولت ایالات متحده روش‌های شکنجه را تدوین کردند، وکلای دولت با تغییر دادن تعریف شکنجه برای آن توجیه حقوقی درست کردند و سازمان‌های اطلاعاتی هم اعترافات کذبی را که با توسل به شکنجه گرفته بودند در اختیار سیاست‌مداران گذاشتند تا تداوم جنگ را توجیه کنند. اشغال عراق هم دقیقا با همین روش صورت گرفت. اما موضوع به همین جا پایان نیافت.

روش‌های پیشرفته بازجویی در گوانتانامو و تحت ریاست سرلشگر جفری میلر به اجرا در آمد. میلر بعد به ریاست زندان‌های عراق به نام‌های ابوغریب و اردوگاه بوکا نیز رسید. برنامه او برای به کار گرفتن شکنجه در این زندان‌ها فاجعه‌بار بود.

بسط عملیات القاعده به عراق هم پیامد مستقیم اشغال این کشور از جانب ایالات متحده بود. در اردوگاه بوکا بود که در پی اتحاد با هواداران صدام حسین دولت اسلامی عراق (داع) شکل گرفت. این گروه به اختصار دولت اسلامی (دا) نام گرفت و حدود ۱۷ فرمانده ارشد آن از زندانیان پیشین زندان‌های تحت مدیریت ایالات متحده بودند.

روش‌های پیشرفته بازجویی را نیز به «سیاهچاله‌های» سراسر جهان صادر کردند. با سوء‌استفاده از ملت‌های ضعیف‌تر، از مراکش گرفته تا تایلند، راه را برای اجرای روش‌های قرون وسطایی شکنجه مانند غرق کردن مصنوعی هموار می‌کردند. کشورهایی همچون بریتانیا و کانادا نیز هم‌دست این آدم‌ربایی‌ها، شکنجه‌ها و به زندان انداختن شهروندان خود به دلایل واهی شدند. هر دو کشور بعدتر مجبور شدند از قربانیان عذرخواهی و دلجویی کنند، گرچه هیچکس بابت این کارها توبیخ و محکوم نشد.

در اروپا، لهستان، رومانی و لیتوانی با نقض قوانین خودشان به سی‌آی‌ای اجازه دادند زندانیانی همچون ابوزبیده را شکنجه کنند. همه این کشورها بعدتر مجبور به دلجویی از قربانیانشان شدند اما هیچکس به واقع بابت این جنایات جواب پس نداد.

کشورهایی که آغازگر این «مبارزه با تروریسم» بوده‌اند داخل جوامع خود تغییرات شدیدی داده‌اند. هر سال قوانین ضدتروریستی در این کشورها وضع می‌شود که تقریبا فقط مسلمانان را هدف قرار می‌دهد. حبس بدون محاکمه، حصر خانگی، تبعید داخلی، ضبط گذرنامه، لغو تابعیت و برگزاری دادگاه‌های پنهانی اغلب بر اساس «مدارک محرمانه» بخشی از واکنش بریتانیا به تروریسم است؛ حتی اگر این تروریسم از عواقب حمله به افغانستان و عراق باشد.

در بریتانیا، گماشتن خبرچین بین بچه‌های مدرسه‌، زیر ذره‌بین قرار دادن جامعه و تلاش برای قانون‌گذاری در این موارد کم‌کم یادآور «برادر بزرگ» در کتاب‌های اورول می‌شود. سیاستمداران ضد مسلمانان صحبت می‌کنند و رسانه‌ها نیز با دمیدن در این تنور این موضوع را به امری عادی تبدیل کرده‌اند. جناح راست افراطی از این امر برای ایجاد پایگاهی در سراسر کشورهای غربی سود جسته است،‌ زیرا هجوم به مسلمانان آسان‌تر از حمله به نژادی خاص است. اسلام‌هراسی چنان پذیرفته شده است که چین از آن برای اعلام «جنگ با تروریسم» بهره گرفته و دست به نسل‌کشی فرهنگی علیه مسلمانان اویغور شرق ترکستان زده است. ببینید بیست سال پیروی از این تفکر ما را به کجا رسانده است.

در مجموع، ثمره این جنگ بیست ساله تمام‌عیار و بی‌رحمانه چیزی جز از دست دادن اعتبار، استواری، اصول و اخلاق و شکست در این جنگ‌ها نبوده است. فقط به این دلیل که برخی افراد از فرط غرور حاضر به صحبت در این مورد نبودند.

(معظم بیگ نویسنده کتاب «جنگجوی دشمن: ماجرای گرفتاری یک بریتانیایی مسلمان به گوانتانامو و خلاصی‌اش از آنجا» است. او مدیر روابط عمومی کیج است، سازمانی با هدف کمک به «جوامع آسیب‌دیده از مبارزه با تروریسم». کیج به مناسبت بیستمین سالگرد یازده سپتامبر کارزاری با عنوان «شهادت بین‌المللی» راه‌اندازی کرده است.)

این مقاله ترجمه صحیح و صادقانه از منبع اصلی است و نظرات ابراز شده لزوما نمایانگر نظرات ودیدگاه ایندیپندنت فارسی نمی باشد.

© The Independent

بیشتر از دیدگاه