جلال ستاری؛ از اسطوره تا تاریخ فرهنگی ایران معاصر

در کارنامه‌ فرهنگی جلال ستاری ۹۰ کتاب در زمینه‌های اسطوره و ادبیات و نیز دو اثر در تحلیل تاریخ فرهنگی ایران معاصر است

جلال ستاری ۱۴ مرداد ۱۳۱۰در رشت زاده شد - ایرنا

اگر دکتر جلال ستاری زنده بود، ۱۴ مردادماه نودمین سال تولد او را باید پاس می‌داشتیم، او اما به گفته همسرش، لاله تقیان، عصر شنبه نهم مرداد، درست پنج روز قبل از نودمین سالگرد تولدش، در منزل شخصی‌اش درگذشت و رخت به جهانی دیگر کشید و سه‌شنبه،۱۲ مرداد، در قطعه هنرمندان بهشت زهرا و در کنار آرامگاه محمدعلی کشاورز که نسبت دوستی و فامیلی هم با او داشت، آرام گرفت.

عکس‌هایی که از تشییع او در خبرگزاری‌های ایسنا و ایرنا منتشر شده است، از حضور جمع معدودی خبر می‌دهد که ناگزیر چنین روزهای کرونایی است. جمعی که هم کارهای چهره‌ای همانند ستاری را دنبال می‌کردند و هم آنکه با همسرش، لاله تقیان، که از جمله پژوهشگران شناخته شده تئاتر است، دوستی و مراوده کاری بسیاری داشتند.

۱۲ سال بی‌بازگشت به ایران

جلال ستاری ۱۴ مرداد ۱۳۱۰ در رشت زاده شد و آنچنانکه  خود در صفحات ۱۲ تا ۱۵ گفت‌و‌گوی بلندش با دکتر ناصر فکوهی توضیح‌ داده است، دوره دبستان را در مدرسه‌ عنصری رشت گذراند و در سال‌های اول، دوم و سوم شاگرد اول کلاس بود و پس از این دوره یکسال در رشت، یک سال در بندر انزلی و ۴ سال در دارالفنون تهران درس خواند و سپس برای ادامه تحصیل به فرنگ رفت.

او در دارالفنون دیپلم رشته ادبی را دریافت کرد و پس از توفیق در امتحانات کنکور، دی ماه ۱۳۲۹ به سوئیس اعزام شد و بیش از ۱۲ سال در آن دیار درس خواند و جالب اینکه حتی یک‌بار هم به ایران نیامد. اما سال ۱۳۴۱ که به ایران بازگشت، مقیم ایران شد و در سازمان برنامه و بودجه و زیر نظر خداداد فرمانفرماییان به خدمت پرداخت.

آن‌گونه که خود گفته است: «آخرین پستم در سازمان برنامه معاونت مدیریت فرهنگ و هنر و جهانگردی بود.» (کتاب گفت‌وگوی ناصر فکوهی با جلال ستاری-  نشر مرکز. ص ۱۳)

انتقال به وزارت فرهنگ و هنر و پاکسازی و اخراج در بعد از انقلاب

اختلاف با سازمان برنامه سبب شد تا ستاری میانسال با امضای خداداد فرمانفرماییان در تیرماه ۱۳۵۰ به وزارت فرهنگ و هنر منتقل شود.

در این وزارتخانه او ابتدا به عنوان کارشناس و سپس مدیریت کل دفتر مطالعات و برنامه‌ریزی فرهنگی و پس از آن در مردادماه ۱۳۵۳به عنوان مشاور عالی مهرداد پهلبد، یکی از مهم‌ترین وزرای فرهنگ تاریخ معاصر ایران، به فعالیتش ادامه داد.

پس از انقلاب اما آنچنان‌که خودمی‌گوید: «دکتر حسن حبیبی که برای دوره‌ای کوتاه وزیر فرهنگ و هنر شده بود حکم پاکسازی و اخراج مرا داد.»

در حکم اخراج او آمده بود: «بنا به لایحه قانونی مربوط به پاکسازی و ایجاد محیط مساعد برای رشد نهادهای انقلاب اسلامی، با تنزل از گروه پایه‌ ۱۱به گروه‌پایه ۵ و(بعدا پایه ۹) به امضای مرحوم حسن حبیبی در ۲۸ مرداد ۱۳۵۹ … به موجب آن حکم مرا به عنوان مشاور وزیر پاکسازی کردند.» ( همان -ص ۱۴)

مدرن کردن اسطوره

خانه‌نشینی ستاری اگر چه او را از مشاغل دولتی محروم کرد، اما سبب شد تا او از همان تابستان ۵۹ به فکر کارهای اساسی‌تری در حوزه‌های تالیف و ترجمه بیفتد. حاصل چهار دهه تلاش فرهنگی او، انتشار نزدیک به ۹۰ کتاب در زمینه‌های مختلف ادبی و فرهنگی با تمرکز بر «اسطوره» است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

ستاری را در کنار مهرداد بهار و دکتر ابوالقاسم اسماعیل‌پور  باید سه اسطوره‌شناس نامی تاریخ ایران بعد از انقلاب به شمار آوریم که تحقیقات درازدامن آنها روزنه‌های فراخی را به تحقیقات و شناخت این مقوله‌ها گشود.

ستاری کار روی اسطوره را ابتدا با ترجمه آثار بزرگان اروپایی این عرصه آغاز کرد اما به مرور به سمت آثار تالیفی با تمرکز بر اسطوره‌های ایرانی هم روی آورد.

کتاب «اسطوره تهران» ستاری را باید یکی از مهم‌ترین آثارش به شمار‌ آورد؛ چرا که او تمامی دانش و تجربه و مطالعات گسترده‌اش در زمینه اسطوره را در این کتاب گرد آورد تا بتواند تصویری مدرن از  اسطوره در شهری در دوران مدرن به دست دهد.

او خود در گفت‌وگویی که با سایت انسان‌شناسی داشت، اشاره کرد: «باید ابتدا فهمید که اگر نویسندگان می‌خواهند از اسطوره استفاده کنند، به چه منظوری است؟ استفاده از اسطوره زبان‌دار برای اسطوره امری بی معناست، چرا که بازی عبثی است که لزومی به ادامه آن وجود ندارد. اسطوره را باید مدرن کرد، نه اینکه همان صورت قدیم آن را به کار برد. اگر بخواهیم در ادبیات امروز شهری را اسطوره‌گون بکنیم باید بدانیم که دلیل این اسطوره‌ای کردن چیست. در این صورت ما باید تلاش کنیم تا سیاوش دوران را بشناسیم و نه فقط سیاوش شاهنامه را. برای مثال در رمان «خانه ادریسی‌ها»ی غزاله علیزاده، در قالب اسطوره‌های مربوط به کیمیاگری یک نفر جاودانه می‌شود و داستان از موضوع مربوط به بود و باش عرضی به ساخت اساطیری می‌رسد. بنابراین اگر بخواهیم قصه‌ها را برای بار چندم تکرار کنیم، امری بی‌فایده است. بنابراین باید بدانیم که منظور از استفاده از اسطوره چیست؟ در زمان فعلی باید از قالب اسطوره برای شناخت سیاوش دوران استفاده کنیم. بنابراین باید از اسطوره الهام‌پذیری داشته باشیم و نه رونوشتی از آن را به وجود آوریم. امتیاز کار عباس معروفی و غزاله علیزاده و محمد علی محمد به عنوان مثال در همین امر است که از اسطوره به جا و با الهام‌گیری از آن استفاده شده است.»

این نگاه به اسطوره البته در کارهای بهرام بیضایی تشخصی افزون‌تر پیدا کرده است و از این منظر می‌توان مدعی شد که بیضایی از معدود چهره‌های هنری است که جدای از مطالعات گسترده و درازدامن در زمینه‌های نظری و تاریخی اسطوره، توانسته نمودهای بیرونی آن را در آثارش به وجود آورد و نمایش دهد.

در بی‌دولتی فرهنگ

جدای از آثاری که ستاری در باره اسطوره و ادبیات کهن ایران نوشته است، دو کتاب از او نیز در شرح بخش‌هایی از زندگی فرهنگی‌اش منتشر شده است.

کتاب اول در «بی‌دولتی فرهنگ» نام دارد که بررسی و نقد او بر دوره‌ای از فعالیت‌های فرهنگی و هنری دوره پهلوی دوم است.

با توجه به فقر منابع در بررسی منصفانه فراز و فرود‌های زندگی فرهنگی آن دوران، کتاب ستاری از این منظر اثری کاربردی و تقریبا منحصر به فرد است، به خصوص که این اثر در ۲۱ سال قبل منتشر شد. تا آن زمان، تقریبا منبعی با این اهمیت در حوزه فرهنگ و هنر منتشر نشده بود.

 ستاری در کتاب، جدای از برخی مصادیق به رابطه هنر و فرهنگ با قدرت‌ها و ارگان‌های دولتی و حکومتی از منظر نظری پرداخته و بر این باور است که «گاه قدرت‌ها به قصد تقویت و پیشبرد فرهنگ به دخالت در فعالیت‌های فرهنگی و حمایت از آن‌ها می‌پردازند و گاه به قصد جهت دادن و تحمیل خواسته‌ها و اغراض سیاسی و اجتماعی خود، و مرز بین این دو نیت همیشه روشن و قاطع نیست.»

نویسنده کتاب بر پایه آشنایی نزدیکی که در این دوران با فعالیت‌های فرهنگی با برخی از سازمان‌ها و نهادها داشته است، مشهودات و اطلاعات و تحقیقات خود در این زمینه را همراه با ملاحظات انتقادی‌اش درباره آن‌ها ارائه کرده است و کوشیده با واقع‌بینی تاریخی بخشی از تاریخ فرهنگی این دوران را ثبت و کم و بیش ارزیابی کند.

۱۵ سال بعد کتاب دوم ستاری در تحلیل این رخدادها منتشر شد. این کتاب حاصل نشستی نسبتا طولانی (بیش از دو سال) بین ستاری از یک سو و ناصر فکوهی از دیگر سو بود که به گفته ستاری «سعی شده نقل بی‌فزون و کاست تاریخچه‌ی بیش از ۵۰ سال سر و کار داشتنم با مقوله فرهنگ در دستگاه دولت،بی‌پرده پوشی» بیان شود و «مظلوم نمایی نشود و نعل باژگونه و وارونه نزنم تا برای مصلحتی، امر واقع را جز آنچه بوده است بنمایم.»(همان کتاب-ص ۹)

این کتاب از این منظر که نقطه آغازی شد برای مجموعه‌ای از گفت وگو‌ها  با اشخاص دیگر با نزدیک به ۵۰۰ ساعت گفت و گو، لذا به گفته آقای فکوهی نقش دکتر ستاری در پاگرفتن و استمرار چنین کاری تعیین‌کننده و ارزشمند است:« هم او(دکتر ستاری) بود که راه را برای گفت وگوی ما با تعداد بسیار زیادی از شخصیت‌های دیگر … که هر یک تاثیری بسزا در فرهنگ معاصر ایران داشته … باز کرد. گفت وگو ها حدود ۴ سال بعد از شروع طرح، با بیش از ۲۰ شخصیت و بیش از ۵۰۰ ساعت اطلاعات به دست ما داده‌اند.»(همان کتاب- مقدمه دکتر ناصر فکوهی- ص ۵)

جلال ستاری در سنی درگذشت که حاصل تلاش‌های بیش از ۷ دهه‌ای‌اش، در کنار دست هر محقق و دانشجویی است که علاقه‌مند به مطالعه در زمینه‌های اسطوره و اسطوره‌پژوهی و البته تاریخ مدیریت فرهنگی ایران معاصر است.

بیشتر از فرهنگ و هنر