سیاست خارجی ترکیه در پاندول شرق-غرب

این گزاره که شرق نوظهور، جایگزین غرب در حال فروپاشی خواهد شد، قابل قبول نیست

Gianluigi GUERCIA / POOL / AFP

امروزه در ترکیه بارها این ادعا بطور اغراق گونه‌ای مطرح می‌شود که در حالی‌که جهان غرب به سرعت رو به زوال است آسیا با شتاب زیاد در حال خیز برداشتن است. چنین برداشت‌های ناپخته و نتایج سطحی اگر فقط در سطح ستون روزنامه‌ها و یا مباحث آکادمیک مطرح می‌شد اهمیت چندانی نداشت ولی مشاهده می‌شود این اواخر چنین برداشت‌هایی، محافل سیاسی و دیپلماتیک جهت دهنده سیاست خارجی ترکیه را هم تاثیر قرار داده است.

موازنه شرق و غرب کجاست؟

جهان دوره پر تلاطمی را پشت سر می‌گذارد. نظم جهانی که براساس هژمونی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم تاسیس شده است، هم در مشروعیت و هم در قدرت اجرایی خود، ضعف را تجربه می‌کند. ساختار سازمانی صلح آمریکایی (Pax Americana) در حال جایگزین شدن با بازیگران چندگانه است که به راحتی قابل توصیف نیستند. در حالی‌که ارزش‌های جهانی - که بشریت در طی قرن‌ها آنها را ایجاد کرده است - در حال تضعیف شدن هستند از سوی دیگر، سیاست‌های استبدادی و ویرانگری پوپولیستی رو به افزایش است.

غرب در مدیریت جهان با دشواری روبرو است. شرق هم نه می‌خواهد مدیریت شود و نه می‌تواند چشم اندازی جهانی و یک نظم جهانی جایگزین عرضه کند. جهان بار دیگر در حال تجربه کردن شرایط هرج و مرج دهه ۱۹۳۰ (از جمله جنگ‌های رو به رشد پروتو- فاشیستی و ​​تجاری) است. رهبران و صاحبنظران «مسئولیت پذیر» به دنبال راه‌هایی برای جلوگیری از وقوع سرنوشت دوره بعدی (دهه ۱۹۴۰) هستند.

برای یافتن راه برون رفت، غرب باید بار دیگر پیشگام باشد. غرب در عرصه سیاست بین‌الملل همچنان مهم‌ترین عنصر در ایجاد ائتلاف جهانی در هر زمینه‌ای است. به استثنای دوره ترامپ، ایالات متحده و اروپا هنوز از بسیاری جهات نقش آخرین داوران سیاست جهانی را ایفا می‌کنند. با وجود متعادل‌تر شدن قدرت جهانی ایالات متحده، این کشور همچنان برای سال‌ها به عنوان قدرت برتر مطرح خواهد بود.

نه چین، نه هند، نه روسیه، نه سازمان همکاری شانگهای و نه تشکل‌هایی مانند بريكس (BRICS) توانسته‌اند چشم‌انداز جامع و ژرفی از جهان عرضه کنند. هر یک از قدرت‌های نوظهور دارای منافع نسبتا متضادی نسبت به یکدیگر هستند و ظرفیت حرکت مشترک آنها بسیار پایین است. چین نوظهور طی دهه‌های آینده در چه مسیری پیشرفت خواهد کرد؟ آیا چین مانند ژاپن و کره جنوبی خواهد شد یا اتحاد جماهیر شوروی؟   

برخی آمریکایی‌ها ادعا می‌كردند كه در طول جنگ سرد، اتحاد جماهیر شوروی و در دهه ۱۹۸۰ میلادی، ژاپن بر جهان مسلط خواهد شد. هیچ یک از این دو اتفاق نیافتاد. چین امروز چطور؟

در حالی‌که می توان تضعیف نسبی غرب را پذیرفت، این گزاره که غرب در حال فروپاشی کامل است و یا این فروپاشی در آینده اتفاق خواهد افتاد و شرق نوظهور جایگزین آن خواهد شد گزاره قابل قبولی نیست. بزرگترین چالش برای رهبران جهان در دوره پس از ترامپ این خواهد بود که چگونه می‌توان یک نظم جهانی صلح آمیزتر، فراگیرتر و مشارکتی‌تر ایجاد کرد؟

سیاست خارجی ترکیه به کدام سمت می‌رود؟

با وجود اینکه پویایی قدرت جهانی تا حدی در حال تغییر است و قدرت‌های آسیایی مانند چین، هند و روسیه در حال قدرت‌یابی هستند، به احتمال قوی، جهان غرب همچنان برای مدتی طولانی (شاید ۴۰-۵۰ سال) به برتری تکنولوژیک، اقتصادی، نظامی و هنجاری خود ادامه خواهد داد.   

ترکیه در سال های دهه ۱۹۶۰ با دریافت نامه تهدیدآمیز جانسون در قضیه قبرس به شوروی سابق و بلوک شرق رو آورد و سیاست خارجی خود را در دهه ۱۹۸۰ از طریق تجارت خارجی با کشورهای خاورمیانه، در دهه ۱۹۹۰ از طریق پیوندهای قومی و تاریخی در آسیای مرکزی و بالکان، و در سال‌های ۲۰۰۰ از طریق پیوندهای تاریخی و مذهبی در خاورمیانه بزرگ پیش برد که در بسیاری از موارد نتایج بسیار مفیدی به همراه آوردند.

با این وجود، همه این جهت گیری‌ها همچنان در سطح راهبردهای ثانویه باقی مانده‌اند و با وجود چرخش‌های گاه و بیگاه، محور غرب همواره منطقی‌ترین و واقع‌گراترین محور سیاست خارجی ترکیه بوده است. امروزه با توجه به تاریخ و جغرافیای مدرن و تجربه سازمانی ترکیه، موضع‌گیری ایده‌آل، باقی ماندن در سامانه غربی/ اروپایی و نزدیکی به شرق/ خاورمیانه است و نه عکس آن. هیچ دلیل محکمی از دگرگونی در موازنه نیروهای جهانی که تغییر رویکرد کنونی ترکیه را ضروری کند وجود ندارد.  

امروزه قدرت ساختاری ترکیه در جهان از قرار گرفتن آن در مدار سامانه غرب سرچشمه می‌گیرد. ترکیه‌ای که از این سامانه خارج شده باشد اعتبارش هم در غرب و هم در شرق تضعیف خواهد شد. از این رو، ترکیه با باقی ماندن در سامانه غرب (عضویت در اتحادیه گمرکی اتحادیه اروپا مثال خوبی است) می‌تواند راحت‌تر روابط خود با شرق را گسترش داده و آن را متنوع کند. 

سیاست خارجی و رژیم سیاسی

ترجیح‌های سیاست خارجی با ترجیح‌های سیاست داخلی ارتباط نزدیکی با هم دارند. در حالیکه دموکراسی ترکیه در سال‌های اخیر در یک مسیر غیر لیبرال قرار گرفته، در عرصه سیاست خارجی نیز چرخش به سمت اوراسیاگرایی مشاهده می‌شود. البته که کشورهای غیرلیبرال راحت‌تر با یکدیگر رابطه دیپلماتیک دارند.

همینطور منطقی نخواهد بود اگر انتظار داشته باشیم کشوری که در سیاست خارجی به اوراسیا روی آورده است در سیاست داخلی بر ارزش‌های غربی تکیه کند. به همین منوال، از ترکیه‌ای که دارای روابط نزدیک‌تر با محور غرب باشد انتظار می‌رود بیشتر با اصول دموکراسی کثرت‌گرا و اقتصاد بازار آزاد از در آشتی دربیاید.

سیاست خارجی فقط سیاست خارجی نیست، همزمان، سیاست داخلی هم هست. البته عکس آن نیز صادق است.

https://www.independentturkish.com/

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

© IndependentTurkish

بیشتر از دیدگاه