علیاکبر محتشمیپور، از روحانیون تندرو نزدیک به آیتالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی در ایران، درگذشت. او که در نجف به کرونا مبتلا شده بود نخست به کرمانشاه در غرب ایران منتقل و در بیمارستان بستری شد، اما در پی وخامت حالش به بیمارستان خاتمالانبیای تهران انتقال یافت، ولی در آنجا هم معالجهها موثر نبود و او روز۱۷ خردادماه ۱۴۰۰ در سن ۷۵ سالگی درگذشت.
عکس از انتخاب
علیاکبر محتشمیپور را بیش از هر چیز با نقش وی در تاسیس گروه حزبالله لبنان در دهه ۱۹۸۰ در لبنان میتوان شناخت. او که در فاصله سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴ سفیر ایران در دمشق بود، از بانیان اصلی تاسیس گروه حزبالله لبنان بود. او با گردهم آوردن شبهنظامیان و روحانیون شیعه نزدیک به جمهوری اسلامی ایران، مانند شیخ راغب حرب، عباس موسوی، نعیم قاسم و صبحی طفیلی، گروه حزبالله را در برابر گروه امل تاسیس کرد و صبحی طفیلی را به دبیرکلی آن برگزید. صبحی طفیلی بعدها به دلیل انتقاد از جمهوری اسلامی ایران از دبیرکلی حزبالله کنار گذاشته شد و نخست عباس موسوی و سپس حسن نصرالله به عنوان رهبران بعدی آن گروه انتخاب شدند. محتشمیپور در راهاندازی گروه حزبالله از حمایت حسین شیخالاسلام، معاون سیاسی وقت وزارت خارجه و فرماندهان سپاه پاسداران در لبنان برخوردار بود. سپاه پاسداران که از سال ۱۳۶۱ در لبنان حضور نظامی یافته بود به آموزش نظامی فرماندهان و اعضای حزبالله نوپا پرداخت. محتشمیپور در سال ۱۳۶۲ در انفجار بمبی پستی که ایران، اسرائیل را مسئول آن میداند، بهشدت مجروح شد واز ناحیه چشم، گوش و هر دو دست بهسختی آسیب دید.
محتشمیپور در سال ۱۳۶۴، در کابینه دوم میرحسین موسوی، نخستوزیر وقت، به عنوان وزیر کشور معرفی شد. او در مقام وزیر کشور از حذف بسیاری از منتقدان داخلی جمهوری اسلامی از فضای سیاسی کشور و از جمله انتخابات، حمایت کرد. یکی از اقدامهای مهم وی، نوشتن نامهای به آیتالله خمینی در سال ۱۳۶۶ برای گرفتن تاییدیه از او در مورد جلوگیری از شرکت اعضای نهضت آزادی در انتخابات مجلس سوم بود. در دهههای بعد، با استناد به این نامه محتشمیپور، رهبران و اعضای نهضت آزادی به دفعات در انتخاباتهای مختلف رد صلاحیت شدند.
یکی از مهمترین موضعگیریهای محتشمیپور در فضای سیاسی ایران، تشبیه صدام حسین به خالدبن ولید، از سرداران نظامی دوران صدر اسلام است. در پی حمله سال ۱۹۹۰ صدام به کویت و اشغال آن کشور، هنگامی که در ابتدای سال ۱۹۹۱ آمریکا با صدام وارد جنگ شد، محتشمیپور با مقایسه کردن صدام با خالدبن ولید به عنوان فرمانده نظامی مخالف پیامبر اسلام که سرانجام مسلمان شد، خواستار همکاری ایران با صدام علیه آمریکا شد. آن موضع با مخالفت و انتقاد بسیاری از ایرانیان روبهرو شد که تجاوز صدام به ایران و جنگ هشتساله با عراق و کشته شدن دهها هزار ایرانی در اثر آن را فراموش نکرده بودند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
با به قدرت رسیدن علی خامنهای به عنوان رهبر جدید نظام، علیاکبر محتشمیپور به تدریج از کانون قدرت کنار گذاشته شد. یکی از دلایل این امر میتواند اختلافات شخصی او با خامنهای بوده باشد. در محافل سیاسی و خبری ایران معروف است که علی خامنهای در اواخر دوران ریاستجمهوری خود کوشیده بود تا یک استاندار نزدیک به خود در زادگاهش خراسان منصوب کند، اما علیاکبر محتشمیپور به عنوان وزیر کشور وقت، با آن تلاش خامنهای مخالفت کرده بود. مشهور است که میگویند محتشمیپور گفته بود دوره ریاستجمهوری خامنهای (۶۰-۶۸) رو به پایان است و خامنهای میخواهد بعد از دوران ریاستجمهوریاش به مشهد برگردد و با همدستی استاندار منصوب خود، علیه دولت میرحسین موسوی کارشکنی کند. برخلاف این پیشبینی محتشمی، خامنهای نهتنها به مشهد برنگشت، بلکه در تهران ماند و در پی مرگ خمینی، چند ماه پیش از پایان دوران ریاستجمهوری خود جانشین او و رهبر جدید جمهوری اسلامی ایران شد.
خامنهای که وابسته به جناح راست مذهبی در جمهوری اسلامی ایران بود، شروع به حذف تدریجی روحانیون وابسته به جناح چپ مذهبی و برخی دیگر از جمله علیاکبر محتشمی کرد.
در دولت اکبر هاشمی رفسنجانی که در سال ۱۳۶۸ به ریاستجمهوری رسیده بود، محتشمی از وزارت کشور کنار گذاشته شد و دیگر به هیچ سمت مهمی در نظام حکومتی جمهوری اسلامی، نه در دولت و نه در خیل عظیمی از سمتهای انتصابی واگذارشده از سوی خامنهای، دست نیافت. در اوایل دوره رهبری خامنهای، فشار بر جناح چپ مذهبی تا حدی بالا گرفت که مجمع روحانیون مبارز که محتشمیپور هم عضو آن بود، حدود پنج سال در اوایل دهه ۱۳۷۰ به طور کلی از فعالیت سیاسی دست کشید. در سال ۱۳۷۶، با شروع ریاستجمهوری محمد خاتمی و آغاز دوران موسوم به «اصلاحات» در جمهوری اسلامی ایران، محتشمیپور به عنوان عضو مجلس ششم به ریاست «فراکسیون دوم خرداد»، بزرگترین فراکسیون مجلس، انتخاب شد. با آنکه مهدی کروبی، همحزبی محتشمیپور در مجمع روحانیون مبارز و دبیر کل آن مجمع، به ریاست مجلس ششم برگزیده شد، ولی قدرت اصلی در مجلس ششم آشکارا در اختیار «فراکسیون مشارکت» بود که اعضای حزب جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در آن نقش محوری داشتند. محتشمیپور در همان دوره، رئیس دبیرخانه کنفرانس حمایت از قدس بود؛ تشکلی که برای حمایت بیشتر حکومت از گروههای نیاباتی خود در خاورمیانه، از جمله در نوار غزه، تشکیل شده بود.
پس از پایان دوره مجلس ششم، محتشمیپور تمرکز خود را بر توسعه و گسترش یک موسسه مذهبی مستقل گذاشت که دارالزهرا نام داشت. این موسسه که شامل یک حسینیه و بخشهای دیگری بود، همانند سایر بنیادهای مشابه، ذیل عنوان امور مذهبی به پایگاهی برای فعالیتهای سیاسی و اقتصادی محتشمیپور و اطرافیانش تبدیل شد.
در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ که میرحسین موسوی پس از ۲۰ سال سکوت به صحنه سیاست برگشته بود و نامزد انتخابات ریاستجمهوری شده بود، محتشمیپور در حمایت از نخستوزیر پیشین و متحد سیاسی خود فعال شد و در ستاد موسوی، کمیته صیانت از آرا را تشکیل داد و خود با تجربه دوران تصدی وزارت کشور، ریاست آن را برعهده گرفت؛ اقدامی که آشکارا بر اساس احتمال و ظن قوی تقلب در انتخابات شکل گرفته بود. با اعلام نتایج انتخابات و اعلام رسمی پیروزی محمود احمدینژاد با کسب ۶۳ درصد آرا، بسیاری از رایدهندگان طرفدار میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دیگر نامزد آن انتخابات، به خیابانها ریختند و با سر دادن شعار «رای من کو» در اعتراض به ظن تقلب در انتخابات، خواستار ابطال آن شدند. حکومت که بهشدت از زیر سوال رفتن انتخابات خشمگین شده بود، به طور مشخص از تشکیل کمیته صیانت از آرا به عنوان تلاشی برای زیر سوال بردن صحت انتخابات نام برد. علی خامنهای آن روند را «فتنه» نامید، ولی مخالفان آن را حرکتی مسالمتآمیز برای دفاع از حق رای و اعتراضهای موسوم به «جنبش سبز» میدانستند.
بعد از اعتراضهای سال ۸۸، هرچند محتشمیپور مانند بسیاری از چهرههای شاخص اصلاحطلبان بازداشت و زندانی نشد، اما بیش از پیش به حاشیه رانده شد. از ریاست دبیرخانه کنفرانس حمایت از قدس کنار گذاشته شد و در بحثهای مربوط به فلسطین هم دیگر حکومت و رسانههای نزدیک به راس نظام سراغی از او نمیگرفتند. کمی بعد خبرهایی در محافل سیاسی و خبری جمهوری اسلامی ایران منتشر شد که برخی از روحانیون منتقد علی خامنهای، از جمله محتشمیپور و برخی از اعضای پیشین بیت آیتالله خمینی و یکی از نوههای او، در حرکتی اعتراضی به نجف مهاجرت کردهاند. این حرکت در فضای سیاسی ایران چندان مورد توجه قرار نگرفت. در دهه ۸۰ و بهویژه در دهه ۹۰، جوانانی در کانون حرکات اعتراضی و خیابانی علیه نظام حکومتی قرار گرفته بودند که اگر چه مخالف علی خامنهای و اطرافیانش و نحوه حکومتداری آنها بودند، اما به همان اندازه و حتی شاید بیشتر، با میراث آیتالله خمینی و نزدیکانش، از جمله محتشمیپور، نیز مخالف بودند. این جوانان، دوران آیتالله خمینی را با تمسخر و استهزا، «دوران طلایی امام» مینامیدند؛ عبارتی که خود اصلاحطلبان و نزدیکان پیشین آیتالله خمینی رایج کرده بودند.
محتشمیپور سرانجام در شرایطی درگذشت که نه تنها از طرف حکومت طرد شده بود، بلکه بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی ایران نیز او را در اقدامهای خونبار و سرکوبهای دوران حکومت آیتالله خمینی شریک میدانند. او یکی از حواریون آیتالله خمینی بود که از نگاه منتقدان و مخالفان نظام حاکم بر ایران، مسئول کشتارهای دهه ۶۰، از جمله اعدام هزاران زندانی سیاسی به شمار میروند.