شاهپور و شهبانو؛ حکایت شکارچی و شکاربان

شهبانو فرح پهلوی به مناسبت روز زمین، تصویری از مدال طلای فائو را منتشر کرد

مدال طلای «The Ceres Medal» با نیم‌رخ شهبانو فرح پهلوی

چیزی نمانده بود پارک پردیسان تهران تبدیل به محله‌ای پر از آسمان‌خراش در تهران بشود. این اتفاق نیفتاد چون ملکه ایران برای نجاتش زانو زد.

چگونگی نجات زمین‌های پردیسان، پرده از یک دلخوری قدیمی‌تر در خانواده پهلوی برمی‌دارد. اختلافات بین شهبانو فرح و برادرشوهرش شاهپور عبدالرضا.

شکار در ایران اگر یک چهره داشته باشد آن عبدالرضا پهلوی است. اطلاع دقیقی از تعداد حیواناتی که به دست او کشته شدند، در دست نیست؛ اما آن‌قدر زیاد بوده که از آن‌ها در مجموعه کاخ‌های سعدآباد، یک موزه در بیاید.

اسکندر فیروز، رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست در دوران پهلوی درباره ماجرای پردیسان در کتاب خاطراتش می‌نویسد: تعدادی ژاندارم به کارکنان پردیسان، اخطار دادند که آنجا را ترک کنند «چون این اراضی متعلق به پروژه شهرک غرب است.» پشت پرده این کار هوشنگ رام، رئیس بانک عمران بود. پروژه شهرک غرب در آن زمان ۵۰۰ هکتار زمین در اختیار داشت اما با بالا رفتن قیمت زمین تا متری هزار تومان و اطمینان از سود ده بودن پروژه حالا روی ۳۰۰ هکتار زمین‌های پردیسان دست گذاشته بودند. فیروز می‌گوید حضور ژاندارم‌ها که تنها با اجازه علم، نخست‌وزیر امکان‌پذیر بود به او این اطمینان را داد که احتمال زیاد شاه در جریان این موضوع هست؛ بنابراین به سراغ تنها کسی رفت که می‌توانست نظر شاه را تغییر دهد: شهبانو.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

سرانه فضای سبز تهران با احتساب پردیسان در آن زمان تنها به دو مترمربع برای هر نفر می‌رسید که با فضای ۱۰ تا ۱۵ مترمربع که باید برای هر نفر در یک شهر ایده‌آل در نظر گرفته می‌شد فاصله زیادی داشت. فیروز این‌ها را پیش‌تر برای ملکه توضیح داده  و با پیش‌زمینه مثبتی که او به طرح نشان داده بود این امید را داشت که شهبانو بتواند زمین‌های پردیسان را نجات دهد.

گویا رام و اطرافیان با بیان اینکه چرا باید «در زمین متری هزار تومان درخت کاشت و حیوان نگه داشت» نظر شاه را گرفته بودند اما دو روز بعد شهبانو به دفتر فیروز تلفن کرد و گفت: «گریه کردم و جلوی اعلیحضرت زانو زدم تا اینکه قبول کردند اراضی شما گرفته نشود و برای طرح پارک پردیسان باقی بماند.»

چهل‌وچند سال پس از نجات زمین‌های پردیسان، شهبانو فرح پهلوی در گرامیداشت روز زمین، یادی کرده است از جایزه سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد که در همان سال «به‌پاس خدمات ایشان به صنایع‌دستی و کشاورزی ایران» به او داده شد.

برخی عقیده دارند همین پادرمیانی و نزدیکی به شهبانو باعث شد فیروز در سال ۱۳۵۶ مجبور به کناره‌گیری از ریاست سازمان محیط‌زیست شود و جایش را به منوچهر فیلی بدهد.

پارک طبیعت پردیسان وابسته به سازمان حفاظت محیط‌زیست است. سازمانی که سابقه تشکیلش با شکار و شکارچی گره خورده است. اسکندر فیروز که خود شکارچی قهاری بود، در سال ۱۳۴۶ رئیس سازمان تازه تأسیس شکاربانی و نظارت بر صید، شد. هرچند او خودش را بیشتر یک شکارچی توبه کرده می‌دانست تا عاشق شکار. به گفته خودش سفری که به آفریقا داشت باعث شد «از شکار منزجر شود» و تصمیم گرفت از آن به بعد برای حفظ محیط‌زیست بکوشد؛ اما دیگرانی که در آن سازمان مشغول به کار بودند، برای افزایش حیوانات به قصد داشتن شکار بیشتر و بهتر گرد آمده بودند. ازجمله این افراد شاهپور عبدالرضا پهلوی برادر ناتنی شاه و فرزند ملکه عصمت بود.

خاطرات شکار او پس از نیم‌قرن هنوز در مازندران بازگو می‌شود. او اقامتگاه چندین هزار هکتاری در دشت ناز ساری داشت و همسرش پری سیما زند هم اغلب در شکار او را همراهی می‌کرد. یکی از شکارچیان محلی بازنشسته در یکی از روستاهای البرز مرکزی درباره شاهپور عبدالرضا می‌گوید: «به دستور او به ما اجازه شکار نمی‌دادند. مجوز شکار گرفتن خیلی سخت شده بود. ما خرج زندگی‌مان را در می‌آوردیم و نهایتاً در ماه یک گاو (مرال) شکار می‌کردیم اما آن‌ها با خدم‌وحشم می‌آمدند و صدتاصدتا حیوان می‌کشتند.» این شکارچی می‌گوید برای گذران زندگی مدتی را برای گروه راهنماهای محلی شاهپور کار کرده است. این ادعا در سراسر مازندران، توسط اغلب شکارچیان کهنه‌کاری که با آن‌ها سخن گفتم تکرار شده است.

مراسم شکار ترتیب داده شده برای درباریان و ثروتمندان با شکار معمول افراد محلی تفاوت بسیاری داشت. اول اینکه شکارهای سلطنتی بیشتر اوقات به خواص و دوستان هدیه داده می‌شد. مثلاً در زمان قاجار فرستادن گوشت شکار به منزل افراد نشانه «لطف ملوکانه» بود و معمولاً پولی چند برابر ارزش آن توسط شخص به دربار داده می‌شد. شکارهای ترتیب داده‌شده بیشتر به این نحو بود که افراد بومی با پیدا کردن محل تردد یا آبشخور حیوانات، شکارچیان را سر بزنگاه در زمان مناسب و در جای مناسب رو به روی شکار قرار می‌دادند تا افتخار شلیک و شکار نصیب شکارچی شود. بنا به گفته راهنمایان اگر تیر شکارچی به خطا می‌رفت و نمی‌توانست شکار کند، یک راهنما به‌جایش شکار می‌کرد و شکارچی ناکام با جنازه حیوان عکس می‌گرفت.

گفته می‌شود شاهپور عبدالرضا که میانه خوشی هم با دربار نداشت، از نگرانی‌های محیط‌زیستی شهبانو که اعلی‌حضرت را هم تحت تأثیر قرار داده بود دل‌خوشی نداشت. او شکارهای فراوانی ترتیب میداد و مهمانان زیادی از دیگر کشورها برای شکار در ایران به او می پیوستند. گفته میشود تصاویری که از ولیعهد ایران، رضا پهلوی با حیوانات شکار شده موجود است هم در این مراسم شکارها بوده است. تصاویری که باعث شد پس از اظهار نظر شاهزاده درباره تقبیح زجرکش شدن یک خرس در شبکه های اجتماعی دست به دست شود.

شاهپور عبدالرضا درعین‌حال که رغبتی به حفظ محیط‌زیست یا نجات گونه‌های در خطر نداشت، مجبور بود، به‌عنوان حافظ محیط‌زیست از جانب ایران در مجامع بین‌المللی شرکت کند، از جمله مراسم اعطای جایزه محیط‌زیست پهلوی.

«جایزه بین‌المللی پهلوی» که شامل نشان پهلوی و پنجاه هزار دلار بود به پیشنهاد ایران در سال ۱۹۷۲ در کنفرانس بهزیستی سازمان ملل در استکهلم، به شماره قطعنامه ۳۰۰۳ به تصویب رسید. شاهپور عبدالرضا این جایزه را در مقر سازمان ملل به کسانی که بهترین خدمت را به محیط‌زیست می‌کردند تقدیم می‌کرد. او همچنین رئیس دوره‌ای مجمع جهانی حفاظت از حیات‌وحش هم بود.

شاهپور عبدالرضا در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۳ درگذشت. تا پایان عمر نیز از شکارچی بودن و شکار ابراز پشیمانی نکرد. شهبانو فرح پهلوی با اینکه تصاویری از او در حال شکار موجود است، دغدغه‌های محیط‌زیستی بیشتری نسبت به تمام مجموعه دربار و دولت‌های اواخر دوره پهلوی داشته است.

روند شکار اگرچه آرام‌تر و محدودتر اما هنوز در ایران ادامه دارد. با اینکه اغلب گونه‌های بومی ایران به علت از بین رفتن پوشش گیاهی، خشک‌سالی، تجاوز به حریم زندگی و ساخت‌وساز بی‌رویه درخطر هستند اما هنوز در چهارگوشه ایران شکارچیان با تفنگ‌ها و خودروهای پرسرعت خود به دنبال باقیمانده حیاط وحش ایران میرانند و با جنازه آن‌ها عکس یادگاری می‌گیرند.