ابرقهرمانان زن از روی مردان کلیشه‌ای عبور می‌کنند

«انتقام‌جویان: بازی پایانی» بهترین فیلم در حال اکران است

wallpaper flare

برای آنکه بازیگران زیرمجموعه‌ فرصت نمایش توانایی‌های خود را داشته باشند، ربودن موقعیت از هنرپیشگان اصلی در یک فیلم نه تنها قدم مثبتی است، بلکه بسیار ضروری است.  نظری که می‌گوید فیلم‌های ابرقهرمانی و خیالی-اسطوره‌ای مهم هستند، فقط یک نظریه نیست، یک برداشت صحیح است.

فیلم «انتقام جویان:‌ بازی پایانی» موفق‌ترین فیلم در حال اکران با میزان فروش ۲.۷۹ میلیارد دلار و مشاهده میلیون‌ها نفر است. سخن از ابرقدرت‌ها گفتن، مردم را به سینماها می‌آورد و با استفاده غیر متعارف از پیام‌های عدالت اجتماعی، روشی محکم و مطمئن برای صحبت با توده‌هاست.

این مباحث همیشه در مورد آنهایی است که ارزششان نادیده انگاشته شده، یا آنانی که هرگز به حساب نیامده‌اند. در حالی که موج جدیدی از قهرمانان که واقعا این ویژگی‌ها را نمایش می‌دهند به سونامی سهمگینی تبدیل می‌شود. باید یادآور شد که این موج یکی از خصوصیاتی است که باید مورد تشویق و ترغیب قرار گیرد.

از هنگامی که در روز شنبه گذشته اعلام شد که در فیلم جدید ابرقهرمانانه یک زن نقش «ثور» را ایفا می‌کند، فریاد مردم در بحث‌های دنیای مجازی بسیار بلند بود. صدای اعتراض در این زمینه بود که ابرقهرمان‌هایی که همواره مرد، آنهم علاقه‌مند به جنس مخالف و نه همجنس‌گرا، و سفید پوست بوده‌اند در حال فدا شدن در راه گوناگونی و تنوع نژادی هستند. بسیاری از این اعتراضات را می‌توان به راحتی نادیده گرفت. برای مثال،‌ شخصی در شبکه‌های اجتماعی دلسوزانه معترض به این نکته بود که در این فیلم جدید، اساطیر نوردیک (اسکاندیناوی) به شیوه‌ای خیانت‌کارانه نادیده گرفته شده‌اند. این گله‌مندی در زمینه فیلم «ثور: راگناروک» وجود نداشت.

به واقع می‌خواهم بدانم که ستاره فیلم، آقای جِف گُلدبلوم به دنبال کدام اسطوره، کاملا بی‌هدف در یک سفینه فضایی که هرگونه روابط جنسی در آن اتفاق می‌افتاد به ایفای نقش می‌پرداخت. این شکایات ظاهرا معقول هستند و از این گفتار که «من با شخصیت‌های زن، دگرباش، اقلیت‌های نژادی مشکلی ندارم، اما چرا نمی‌توانند خودشان شخصیتی بسازند» کمتر مرا خشمگین می‌کند. چرا که اشتباه نکنید، این خود ما هستیم که این مشکلات را به وجود می‌آوریم.

نمایش «وقفۀ تبه‌کار» که از نوشته‌های خود من است درباره تبه‌کاران خبره‌ای است که محکوم به حبس طولانی مدت هستند و در ماه اوت به روی صحنه می‌رود.  شخصیت‌های اصلی، حتی آنهایی که توسط عجایب مانند ماروِل یا «دی‌سی» ایجاد شده‌اند، نقطه نظر من را به خوبی بیان می‌کنند. شخصیت‌های اصلی چیزی شبیه به علاقه‌مندی‌های قدیمی ندارند. این بدان معنی است که مسابقه را چندین ثانیه پیش از آنکه قدرتمندان به نقطه پایان برسند باید آغاز کرد. این یعنی موقعیت را از هنرپیشگان اصلی در یک فیلم ربودن نه تنها قدم مثبتی است، بلکه بسیار ضروری نیز هست. در حقیقت باید گفت که این امر هنر را بهتر و بزرگتر جلوه گر می‌کند.

مخاطبان از داستانی قدیمی که توسط افراد تکراری گفته شود خسته می‌شوند. برای مثال به موفقیت فیلم‌هایی نظیر «پلنگ سیاه» و یا «کاپیتان ماروِل» یا «ثور:‌ راگناروک» که با پذیرفتن ریسکی جدی،‌ کارگردان سیاه پوستی را استخدام کرد و به او فرصت دادند تا تخیلات عجبب و غریب خود را به کار گیرد و میزان فروش آن فیلم پاداش بسیار جالبی برای همگی به میزان ۸۵۴ میلیون دلار به ارمغان آورد. به همین ترتیب، فیلم «به درون دنیای عنکبوتی» که یک هنرمند خیابانی سیاه پوست نقش مرد عنکبوتی را بازی کرد و نه تنها فروش ۳۷۵ میلیون دلاری به همراه داشت،‌ بلکه برای هنرمندش جایزه اسکار نیز هدیه آورد. این امر نشان دهنده راز موفقیت بهتری است که همه قبول داریم، دنیای هالیوود فقط به آن موفقیت نظر دارد.

اما فقط قدرت تسخیر تصورات مردم توسط این فیلم‌ها را در نظر بگیریم. وقتی که مخاطبین با ابرقهرمان‌ها،‌ جاسوسان، و یا حتی شاهزاده خانم‌هایی که خودشان نیستند روبرو می‌شوند، گوناگونی نژادی بسیار عادی می‌شود. این همان قدرت نمایندگی است که برای ما باید مهم باشد. واقعا باورتان نمی‌شود وقتی بگویم چقدر خوشنود از دیدن ایفای نقش زنان در کنار مردان در فیلم «انتقام‌جویان: بازی پایانی» بودم. یا اینکه ماروِل یک قهرمان دوجنس‌گرا به نام «والکِری» را دور زد. البته، تهیه‌کنندگان قول داده‌اند که در مرحله چهارم این مسئله را رفع و رجوع کنند.

بله، باید قهرمانان مرد را از اوج به زیر بکشیم و «ثور» مکان عالی برای آغاز این روند است. مکانیزم ساده‌ای برای آنکه شخص دیگری بتواند این نقش را بدست بگیرد همانگونه که در «بازی پایانی» نشان داده شد وجود دارد. علاوه بر آن، زنان ماروِل سابقه سقوط به سوژه عشقی و یا حتی بدتر از آن، به عنوان یک دختر جنگجو که فقط قدرت خود را از دوست پسر ابرقهرمان خود می‌گیرند دارند. جِین فاستر یک قربانی ویژه این بدبختی عجیب و غریب است. او تمام سال ۲۰۱۱ را صرف بازگرداندن وجهه خود در «ثور: دنیای تاریک» کرد.

در نهایت این یک شانس برای شخصیت زنان است که گام از سایه «ثور» بردارند. و این باید برای همگی ما،‌ چه در مقابل دوربین باشیم و چه پشت صحنه نقشی داشته باشیم. زنان کارگردان بسیار نادر و کمیاب هستند، و به تازگی شروع به تهیه فیلم‌‌های موفقی کرده‌اند. زنان از زیر سایه مردان خارج می‌شوند و اگر در این مسیر باید از روی مردان پیشکسوت گذر کنیم،‌ به نظر من، چرا که نه؟

© The Independent

بیشتر از فیلم