رفتارشناسی خامنهای طی سالهای رهبری نظام نشان میدهد، او از نزاع محدود بین کارگزاران نظام استقبال میکند. به عنوان اشاره به یکی از آخرین موارد، میتوان به نمایش افشاگرانه «پرویز فتاح» در سیمای جمهوری اسلامی در تابستان ۱۳۹۹ اشاره کرد.
نمایشی که طی آن پرویز فتاح خود را در جایگاه یک «افشاگر فساد» نشاند و جز شخص خامنهای، به مرده و زنده در جمهوری اسلامی رحم نکرد و از «اکبر هاشمی رفسنجانی» تا ارتش و سپاه پاسداران و «محمود احمدینژاد» را مورد حمله خود قرار داد و حتی پای «غلامعلی حداد عادل» را هم به میان کشید؛ مردی که نسبت خانوادگی نزدیک با خامنهای دارد.
این نمایش واکنشهایی نیز داشت. از جمله در ۲۹ مرداد، محسن هاشمی رفسنجانی، به هواخواهی از پدر درگذشته خود، رییس بنیاد مستضعفان را به هماوردی طلبید. پسر ارشد اکبر هاشمی رفسنجانی در تلویزیون و خطاب به مجری، به صراحت پرسید: «درباره املاک بنیاد مستضعفان چند تا برنامه گذاشتید؟» بنیادی که پرویز فتاح به دستور خامنهای ریاست آن را برعهده دارد.
بالاخره در ۳۰ مرداد نیز ویدئویی از پرویز فتاح پخش شد که او ضمن اینکه بر «پیگیری جدی» نسبت به املاک مورد بحث خبر داد ولی در عینحال سخنان خود در آن برنامه جنجالی نسبت به افراد مورد بحث را بعضا «ناقص» دانست و تأکید کرد این افراد و نهادها «استفاده شخصی» از این املاک نداشتهاند و از آنها عذرخواهی و «طلب حلالیت» کرد.
اینگونه بود که این نمایش تمام شد!
ولی مورد بالا تنها یک نمونه بود و میتوان نمونههای دیگری از این نمایشها را نیز طی سالهای اخیر نشان داد. اما فارغ از این بگومگوها و بگمبگمها، این نکته شایسته تامل بیشتر است که پرویز فتاح بر اساس چه هدفی و بر اساس کدام خط دهی اینگونه تیغ «افشاگری» افراشت؟ او منصوب علی خامنهای است و بسیار بعید است که این جنس آتشافروزی در جایگاه رییس بنیاد مستضعفان آن هم در صداوسیمای جمهوری اسلامی با مشورت با خامنهای صورت نگرفته باشد؛ اگر اساسا با نظر ابلاغی خامنهای انجام نشده باشد.
بر اساس چنین پیشفرضی باید این پرسش کلیتر را به میان کشید که علی خامنهای چه هدفی را در این رودررو قراردادنها دنبال میکند؟
در جایگاه پاسخ به این پرسش و همانگونه که در آغاز اشاره شد، باور نگارنده این است که خامنهای در جایگاه ولی مطلق نظام، از رقابت بین فرزندان نظام در مختصاتی تعیینشده استقبال میکند و بیش از آنکه خود مسئله برایش اهمیت داشته باشد، پیامدها و برداشتهای آن است که او را مشتاق به برپایی چنین کارزاری میسازد. به واقع میتوان گفت خامنهای از این بازی انگیزههایی فرامتنی دارد. ولی فقیه نظام، دستکم سه فایده از این نمایشها برای خود متصور است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
یکم آنکه خامنهای تلاش میکند این نزاع را به مثابه نمایش شفافیت و پویایی نظام به ناظران و مردم بفروشد. مسئله فساد اقتصادی برای خامنهای نمونهای عالی از تبدیل تهدید به فرصت است. او که طی سالهای اخیر امواج طوفانزای خشم عمومی و حتی نیروهای «حزباللهی» از مسئله فساد را مشاهده کرده است، اینگونه تلاش میکند نمایشی از عزم راسخ نظام برای مبارزه با فساد را نشان دهد و در این راه ابایی از زیر ضرب قراردادن نزدیکان خود نیز ندارد. چه عزیزکردههای سپاهیاش باشند چه حدادعادل که پدرزن فرزند ارشد و محبوبش - مجتبی خامنهای - است.
دوم آنکه حتی اگر خط قرمزها زیر پا گذاشته شوند، خامنهای با ورود مستقیم یا غیرمستقیم به ماجرا، مسئله را فیصله میبخشد. از این رو تلاش میکند با توجه به تسلطی که روی نهادها، رسانهها و افراد تاثیرگذار دارد، کنترل این بازی را دست خود نگاه دارد و خود آن را مدیریت کند. اینگونه حتی اگر کنترل نمایش مبارزه با فساد به صورت محدود از دست او خارج شود، جایگاه فیصلهبخش خود در مقام «فصلالخطاب» را تحکیم میکند و زیرضربقرارگرفتهها را نیز نمکگیر خود سازد. نمونه آخر این مسئله را میتوانیم در دلجویی غیرمستقیم خامنهای از کسانی ببینیم که مورد حمله فتاح قرار گرفتند. این دلجویی از زبان خود فتاح صورت گرفت.
فایده سوم این نمایش برای خامنهای نیز این است که میتواند به این وسیله، مسیر «مبارزه با فساد اقتصادی» را منحرف کند؛ و بر جای مبارزه با نهادهای فسادزا، این مبارزه را به نزاع و افشاگری بر سر فلان کاخ و فلان ساختمان فرو بکاهد. از این طریق او به خالیکردن پتانسیل مبارزه اصیل و معنادار با فساد اقتصادی نیز یاری میرساند.
همانگونه که میبینیم این پروسه، یک بازی سراسر برد را برای خامنهای رقم میزند. اگر سه فایده بالا را بخواهیم به عبارتی دیگر و خلاصهتر بیان کنیم، میتوانیم بگوییم که بر اساس چنین فرایندی، خامنهای هم اختلافات را «معنادار» نشان میدهد و نظام جمهوری اسلامی را «رقابتی» معرفی میکند و هم جایگاه فرادست خود را یادآور میشود و هم چشم ناظران را از فساد سیستماتیک جمهوری اسلامی - که در دفتر خود او ریشه دارد - را به نزاع بر سر تملک ساختمانی در فلان منطقه منحرف میکند.
فراموش نکنیم این قصه دیروز و امروز نیست. مسئله فساد اقتصادی و ضرورت مبارزه با آن همیشه لقلقه زبان خامنهای بوده است. رهبر جمهوری اسلامی که بیش از سی سال است ایران را زیر ید مطلقه خود دارد، و فاسدترین نهادهای کشور - همچون بنیاد مستضعفان - زیر نظر مستقیم او اداره میشوند به خوبی میداند فساد اقتصادی در بالادست چه اندازه برای مردم در پاییندست خشمآفرین است.
او در مهر ۱۳۹۰ دقیقا با اشاره به همین نکته گفته بود: «[اگر] ما در زمینه برخورد با متخلف کوتاهی کنیم، در دنبالگیری از عدالت کوتاهی کنیم؛ مردم اینها را نمیپسندند، مردم از این چیزها عصبانی میشوند».
ولی همانگونه که در بالا اشاره شد، به ضرورت گستردگی میدان بازی برای بازیگران مختلف در یک نظام سیاسی، علی خامنهای نیز علیرغم اختیارات گسترده قانونی و فراقانونی، توان کنترل صددرصدی میدان را ندارد. از این روست که او - که خوب میداند هشدارهایش چه اندازه برای کارگزاران نظام رعبآفرین است - خط قرمزهایی نیز تعیین میکند و گاهی به بازیگران بازی مبارزه با فساد یادآور میشود که: «کش ندهید».
چنانکه در خرداد ۱۳۸۳ از «بزرگنمایی» پیرامون این مسئله انتقاد کرد و گفت: «فساد مالی، مثل خوره، ایدز و سرطان است؛ باید با آن مبارزه کرد. البته نباید بزرگنمایی کرد. بعضیها جنجال و بزرگنمایی میکنند و طوری حرف میزنند که کانّه این سرطان همه جا را گرفته؛ نخیر، اینطوری نیست. این همه ما دستهای پاکیزه، چهرههای پاکیزه و انسانهای پاکیزه در دستگاههای گوناگون از بالا تا پایین داریم؛ اکثریت هم با اینهاست».
درواقع او اگرچه حاضر است نزدیکان خود را هم به صورت مصلحتی به مسلخ نمایش مبارزه با فساد ببرد ولی در عین حال دیگر مولفه بسیار پراهمیت را از یاد نمیبرد: «آبروی نظام». بزرگترین بغض خامنهای از میرحسین موسوی و مهدی کروبی آن بود، که آنان در مسائل مربوط به سال ۱۳۸۸ «آبروی نظام» را پاس نداشتند و آن را «هتک» کردند. او «هتک آبروی نظام» را جزو گناهان نابخشودنی قرار میدهد.
چنانکه در پرونده مشهور اختلاس سه هزار میلیارد تومانی در سال ۱۳۹۰، از اینکه رسانهها به صورت مستقل به این مسئله بپردازند به صورت تهدیدآمیزی انتقاد کرد و گفت: «نباید این قضیه را کش دهند، بگذارید مسئولین کارشان را دنبال کنند و با دقت کار کنند. مردم هم بدانند این چیزها دنبال میشود، دستها قطع میشود، مسئولان قوه قضائیه هم خبررسانی کنند».
در این نقلقول آخر کاملا میتوان آن سه مولفه مورد اشاره در تحلیل رفتار خامنهای را مشاهده کرد؛ هم «مسئولین» را به پیگیری مسئله تشویق میکند، هم چشمها را از خود و نهادهای زیر نظر خود به «دستها»یی بر میگرداند که باید «قطع» شود و هم کاملا مراقب است که کنترل این بازی از دست او خارج نشود؛ چنانکه میگوید خبررسانیها پیرامون این قضیه از کانالهای رسمی همچون قوه قضاییه انجام شود.
روایتهای مستندی از خود کارگزاران نظام وجود دارد که تایید میکند خامنهای به هیچعنوان نظارت روی خود و نهادهای خود را بر نمیتابد. او حتی از اینکه نام خود را هم یک سوی این مجادلات ببیند ناخشنود میشود.
چنانکه «احمد توکلی» در گفتگویی دقیقا به همین نکته اشاره کرد و گفت که در سال ۹۷ با مشورت با خود خامنهای، «طرح شفافیت دفتر رهبر» را داد، ولی «دفتر رهبری» پیشنهاد او را رد کرد. احمد توکلی با اشاره مستقیم به بنیاد مستضعفان گفت حساسیت روی این نهاد باید دوچندان باشد.
به عبارت ساده، دعوا خوب است ولی زیر عبای آقا! چه آنکه خامنهای به خوبی میداند گر حکم شود که مست گیرند، کسانی نیز خواهند پرسید، املاک بنیاد مستضعفان از کجا آمده است؟!