همزمان با فراگیر شدن بحران خشکسالی در شهرهای مختلف ایران و حتی پایتخت، از شهرهای شمالی هم خبرهای خوشی نمیرسد و بحران زیستمحیطی دریاچه خزر را هم به خطر انداخته است.
در این راستا احمدرضا لاهیجانزاده، معاون محیطزیست دریایی و تالابهای سازمان حفاظت محیطزیست، با اشاره به کاهش شدید سطح آب و تهدیدهای زیستمحیطی خزر تاکید کرده که «بحران زیستمحیطی در خزر به مرز هشدار رسیده است».
او که در یک نشست تخصصی زیستمحیطی سخن میگفت، ضمن هشدار دادن درباره کاهش مستمر سطح آب خزر طی دهه گذشته، افزود: «تنها در پنج سال گذشته، حدود یک متر از تراز آب خزر کاهش یافته که تبعات آن خشک شدن تالابها، نابودی زیستگاهها، کاهش ذخایر آبزیها، ایجاد گردوغبار ساحلی، محدود شدن فعالیت بندرها و آسیب به گردشگری است.»
لاهیجانزاده تصریح کرد که ادامه این روند در آینده، میتواند پیامدهایی جبرانناپذیر داشته باشد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
مقامهای دولتی جمهوری اسلامی کاهش بارشها و خشکسالیهای اخیر را عامل اصلی خشکی پهنههای آبی ایران میدانند، اما کارشناسان محیطزیست تاکید میکنند که مدیریت ناکارآمد منابع آبی، دخالتهای انسانی، ساختوسازهای بیرویه افزایش گازهای گلخانهای، ورود فاضلاب، سموم و کودهای شیمیایی و پسابهای صنعتی به رودها و دریاها و نیز آلودگیهای نفتی و شیرابه زبالهها، نابودی و خشکی پهنههای آبی ایران را تسریع کردهاند.
کاهش شدید سطح آب دریاچه خزر نهتنها محیطزیست منطقه را در معرض تهدیدهای جدی قرار داده که اقتصاد محلی را نیز متاثر کرده و معیشت ساکنان این مناطق را به خطر انداخته است. به طوری که از کافهداران گرفته تا صیادان در این مناطق، تحت تاثیر پایین آمدن شدید سطح آب دریا با بحران درآمد و کسبوکار مواجه شدهاند؛ مشکلی که حالا به یک معضل فراگیرتر تبدیل شده است.
خبرگزاری ایسنا روز چهارشنبه به نقل از یک پژوهشگر حوزه محیطزیست به موضوع «ورشکستگی آبی» در ایران پرداخت و آن را مهمترین تهدید ملی متوجه جمهوری اسلامی دانست. مهرداد نهاوندچی در گفتگو با ایسنا تاکید کرد: «ادامه روند کنونی مدیریت منابع آب کشور را در آینده با مهاجرت، فروپاشی اشتغال بخشهای وابسته به آب و تشدید بحران امنیت غذایی روبرو میکند.»
به گفته او، ورشکستگی آبی خود را در شکنندگی اکوسیستمها، کاهش تابآوری اکولوژیک و اُفت تابآوری محیطزیستی و آبی نشان میدهد و امروز یکی از جدیترین تهدیدهای ملی محسوب میشود.
این فعال حوزه محیطزیست درباره آینده شهرهای بزرگ ایران، هم هشدار داد و گفت: «شهرهای بزرگی مانند تهران، مشهد و اصفهان به دلیل قرار گرفتن ایران در کمربند خشکی جهان، بیش از دیگر مناطق تحت تاثیر کمبود آباند و ادامه روند فعلی میتواند موجب مهاجرت معکوس از این کلانشهرها شود و وضعیت اقتصادی آنها و حتی رشد اقتصادی کشور را به سمت منفی سوق دهد.»
همزمان با این هشدارها، تازهترین دادهها از شمالغرب و جنوب ایران هم نشان میدهد دو پهنه آبی حیاتی دریاچه ارومیه و تالاب شادگان، در آستانه نابودی کامل قرار دارند و حالا دریاچهای که زمانی بزرگترین دریاچه آب شور خاورمیانه بود و تالابی که در فهرست بینالمللی رامسر ثبت شد، اکنون به شورهزارهایی بیجان بدل شدهاند.
ستاد احیای دریاچه ارومیه روز سهشنبه ۲۰ آبان، اعلام کرد حجم آب این دریاچه به کمتر از ۴۰ میلیون مترمکعب رسیده که معادل کمتر از ۱ درصد ظرفیت طبیعی آن است. سعید عیسیپور، مدیر دفتر برنامهریزی و تلفیق این ستاد، هشدار داد که با ادامه روند فعلی «دریاچه ارومیه بهزودی بهطور کامل از نقشه ایران محو خواهد شد».
به گفته او، وزارت نیرو در سال گذشته از حقابه مصوب سالانه این دریاچه، که ۳.۲ میلیارد مترمکعب است، کمتر از ۱۰ درصد را تخصیص داد که این میزان عملا در بهبود وضعیت دریاچه هیچ تاثیری نداشت.
در حالی که مقامهای دولتی بارش کم را عامل اصلی خشکی دریاچه میدانند، عیسیپور تصریح میکند که «کاهش بارشها تنها ۲۰ تا ۳۰ درصد نقش دارد» و بحران کنونی نتیجه مستقیم «برداشت بیرویه آب در بخش کشاورزی و سدسازیهای گسترده» است.
در جنوب ایران هم، تالاب بینالمللی شادگان که بزرگترین تالاب ایران و زیستگاه دهها گونه کمیاب از پرندگان مهاجر است، وضعیت بحرانی دارد. موسی مدحجی، رئیس اداره احیای تالابهای خوزستان، روز چهارشنبه ۲۸ آبان اعلام کرد که «۵۸ درصد بخش آب شیرین تالاب خشک شده است و بخشهای جنوبی و غربی آن تقریبا بهطور کامل بیآباند.»
طبق اعلام وزارت نیرو، در سال آبی جاری تنها ۵۰ درصد از حقابه موردنیاز این تالاب تامین شده است و در حالی که شادگان در شرایط خشکسالی، به ۱.۳ میلیارد مترمکعب آب نیاز دارد، تنها حدود ۶۹۰ میلیون مترمکعب آن تامین شده است. تصاویر ماهوارهای نیز نشان میدهند وسعت آبی این تالاب تا پایان شهریور ۱۴۰۴ به ۴۲ درصد کاهش یافته است.
به باور کارشناسان، مجموعهای از سیاستهای نادرست، سوءمدیریت و فساد ساختاری در نظام جمهوری اسلامی، بهویژه در حوزههای آب و محیطزیست، وضعیت کنونی ایران را به جایی رسانده که حتی با تدابیر و تغییرات مقطعی نیز جبران آن در سالها و دهههای آینده، ناممکن به نظر میرسد.

