ممکن است حسن نصرالله پای لبنان را به جنگی ناخواسته بکشاند

راهبرد حسن نصرالله برای «درگیر کردن دشمن» در جنوب لبنان می‌تواند به جنگی گسترده با اسرائيل منجر شود که عواقب آن فراتر از تحمل لبنان است

حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان، ظرف کمتر از یک هفته، دوبار سخنرانی کرد. او در هر دو سخنرانی تاکید کرد که نقش حزب‌الله در جنگ غزه درگیر کردن اسرائيل در جبهه شمال است تا تمرکز نیروهای اسرائيلی بر نوار غزه کاهش یابد. اما سوال اینجاست که آیا این راهبرد، لبنان را از شبح جنگ دور می‌کند؟

در واقع، حسن نصرالله پس از یک سکوت طولانی و کاملا ناموجه سخنرانی کرد. این سکوت از نظر ماهیت حزب‌الله و از این نظرکه یکی از مهم‌ترین جناح‌های مقاومت (حماس) در آتش جنگ قرار دارد، قابل‌ توجیه نیست. سخنرانی حسن نصرالله که براساس اصل «یک گام به‌سوی جنگ و گام دیگر به‌سوی صلح»، لبنان را در معرض جنگ قرار داد، با ناراحتی و انتقاد مردم این کشور مواجه شد.

از سوی دیگر، گروه‌های فلسطینی با اشاره به نقض تعهد حمایت از «وحدت میدان‌ها»، از عقب‌نشینی نصرالله از اعلان جنگ علیه اسرائیل و خودداری از آغاز عملیات نظامی ویژه برای حمایت از حماس در نوار غزه، به‌شدت انتقاد کردند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

دبیرکل حزب‌الله لبنان در هر دو سخنرانی‌اش به بررسی وضعیت فلسطین قبل از عملیات طوفان‌الاقصی پرداخت و به دلایلی اشاره کرد که به آغاز عملیات هفتم اکتبر منجر شد. او دلایل یادشده را مشروع، مقدس، مذهبی، انسانی و اخلاقی دانست که به باورش عملیات طوفان‌الاقصی را توجیه می‌کرد.

با این حال، او در طول بیش از یک ساعت سخنرانی، به عواقب این جنگ و سودی که برای فلسطینیان به دنبال دارد، هیچ اشاره‌ای نکرد و نتوانست استدلال کند که وضعیت زندگی مردم فلسطین پس از پایان این جنگ از قبل بهتر خواهد شد.

حسن نصرالله سعی کرد به‌عنوان رهبر «محور مقاومت» ظاهر شود و به نمایندگی از همه جناح‌های مقاومت در منطقه سخنرانی کند. او از حملات گروه‌های شبه‌نظامی به پایگاه‌های آمریکایی در عراق و سوریه استقبال کرد و همبستگی حوثی‌های یمن را ستایش کرد، درحالی‌که تاکیدش بر اینکه تهران و حزب‌الله هیچ اطلاعی از عملیات طوفان‌الاقصی نداشتند، با این ادعا که او رهبر «محور مقاومت» است، مغایرت دارد. البته هدف حسن نصرالله از اصرار بر بی‌اطلاعی از حمله هفتم اکتبر به این دلیل است که او با توجه به نگرانی از عواقب جنگ، می‌خواهد حزب‌الله را از آتش جنگ دور نگه‌ دارد و حماس را به‌تنهایی در میان نبرد رها کند.

دبیرکل حزب‌الله به آنچه «ابهام مثبت و سازنده» نامید، متوسل شد تا وانمود کند که همه احتمالات و گزینه‌ها روی میز است. او وضعیت جنگ فعلی در غزه را به آنچه در جنگ ژوئیه سال ۲۰۰۶ در لبنان رخ داد تشبیه کرد. او با بیان اینکه تل‌آویو از تجربیات خود درس نگرفته است، گفت اهداف اسرائیل قابل‌ تحقق نیست و «حماقت‌های زیادی در آن‌ها وجود دارد».

این در حالی است که نیروهای مقاومت در لبنان باید از تجربیات گذشته در جنگ‌های ویرانگر قبلی که این کشور را به‌شدت تضعیف کرد و ملت لبنان تا‌کنون بهای سنگین ماجراجویی‌های حزب‌الله و ایران را در آن‌ها می‌پردازند، درس می‌گرفتند. در آن زمان، حسن نصرالله پس از پایان جنگ به صراحت گفت: «اگر می‌دانستم، هرگز این جنگ را شروع نمی‌کردم»، اما امروز می‌گوید حاضرم بار دیگر آن را تکرار کنم؟!

آیا برای  نیروهای محور مقاومت زمان درک این واقعیت فرا نرسیده است که بدانند اگر دستیابی به اهداف اسرائیل دشوار است، پس «پرتاب اسرائیل به دریا» غیرممکن شده است؟ آیا برگزارکنندگان جشنواره «شهدای راه بیت‌المقدس» شعار«الحمدلله، الحمدلله، نجات یافتیم و خانواده‌هایمان نجات یافتند» را که زنان هنگام خروج از میدان عاشورا سر می‌دادند نشنیده‌اند، در حالی که این شعار به صراحت نشان می‌دهد که حتی در منطقه نفوذ حزب‌الله نیز کسی نمی‌خواهد وارد جنگ شود.

حسن نصرالله بار دیگر هشدار داد: «اگر اسرائيل بخواهد در انجام عملیات در خاک لبنان پیش‌دستی کند، بزرگ‌ترین حماقت را در طول تاریخش مرتکب خواهد شد.» او اعلام کرد: «باید برای همه احتمالات و فرضیه‌ها آماده باشیم.»

پرسشی که در اینجا مطرح می‌شود این است که به فرض اینکه حسن نصرالله پیامدهای جنگ ژوئیه را نمی‌دانست، مگر امروز نمی‌داند که جنگ با اسرائيل چه عواقب دشواری به دنبال دارد؟

آیا این تنها اسرائيل است که مرتکب حماقت تاریخی می‌شود؟ مگر کسانی که برای اجرای پروژه رژیم ایران در منطقه، زمینه نابودی و ویرانی نوار غزه به دست اسرائيل را فراهم کرده‌اند و شاید لبنان را هم در آتش جنگ بسوزانند، مرتکب حماقت تاریخی نمی‌شوند؟

مقاومت فلسطین مدت‌ها قبل از حزب‌الله و قبل از رژیم ایران، دست به عملیات مسلحانه بی‌شماری در نقاط مختلف جهان زد که از‌جمله می‌توان به عملیات نظامی در سواحل فلسطین، حمله موشکی به فرودگاه «اللد»، عملیات فرودگاه انتبه، نفوذ به شهرک‌ها، به‌اسارت‌گرفتن شهرک‌نشینان، ربودن هواپیماها، تلاش برای ربودن وزیران اسرائيلی و بمب‌گذاری اشاره کرد. با این حال، سرانجام مقاومت فلسطین به این باور رسید که مبارزه مسلحانه نتیجه‌ مثبتی در‌پی ندارد.

در واقع، آنچه زمینه بازگشت رهبران فلسطینی به نوار غزه و رام‌الله را فراهم کرد، اقدام دیپلماتیک بود، نه عملیات مسلحانه. همچنین بازگشت سازمان آزادی‌بخش فلسطین به کرانه باختری و نوار غزه در سایه توافق‌های صلح، از‌جمله پیمان کمپ‌دیوید، پیمان وادی عربه، پیمان اسلو و سایر تفاهم‌هایی که میان دو جانب انجام شد صورت گرفت، درحالی‌که جنگ هیچ دستاوردی برای فلسطینیان نداشته است.

آنچه تهران درباره بیهودگی تلاش‌های دیپلماتیک می‌گوید با واقعیت امر مغایرت دارد و نمونه واقعی آن حضور تشکیلات خودگردان فلسطین در کرانه باختری است.

تردیدی نیست که راهبرد حسن نصرالله برای «درگیرکردن دشمن» در جنوب لبنان می‌تواند به جنگی گسترده با اسرائيل منجر شود که عواقب آن فراتر از تحمل لبنان است. بنابراین، حسن نصرالله باید پیش از آنکه فرصت از دست برود، این واقعیت تلخ را درک کند.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه