روزی که کابل غروب آزادی را تجربه کرد

روایتی از ورود بدون درگیری طالبان به کابل

یک سال پیش، سحرگاه ۲۴ مرداد ۱۴۰۰ (۱۵ اوت ۲۰۲۱)، در کابل مانند هر روز دیگری بدون هیچ سر و صدایی آغاز شد. شب قبلش موجی از خبرهای ضد و نقیض در مورد سقوط کابل به گوش می‌رسید. هرچند طالبان سه ضلع غربی، شرقی، و جنوبی شهر را تصرف کرده بودند، اما با توجه به اینکه اعلامیه طالبان مبنی بر وارد نشدن به شهر کابل به نشر رسیده بود، فکر نمی‌کردم روز ۱۵ اوت ۲۰۲۱ آخرین روز نفس کشیدن در آزادی باشد. 

با اینکه به دلیل اوضاع به هم ریخته کابل به دفتر نرفتم، ماندن در خانه نیز برایم سخت بود. در مجموع، نمی‌توانستم به خبر‌های شبکه‌های اجتماعی باور داشته باشم. بالاخره پیش از ظهر با اتومبیل شخصی‌ام به سوی غرب کابل حرکت کردم. با اینکه هوا گرم بود، شیشه دریچه‌های خودرو را پایین کشیده بودم تا اگر هیاهو یا صدای شلیک گلوله در منطقه شنیدم، بتوانم سریع‌تر اقدام کنم. وقتی به منطقه کارته پروان و نزدیکی هتل مشهور اینترکنتینانتال رسیدم، چند لباس‌شخصی مسلح را دیدم که در کنار خیابان ایستاده بودند. باور نداشتم که طالب باشند. در همین حال، یک راننده خودرو که از طرف مقابلم می‌آمد، ندا داد که طالبان‌اند. ترس تمام وجودم را پر کرد. با این حال، با توجه به تردد ماشین‌ها و بی‌تفاوتی این افراد مسلح، جرات به خرج دادم و از کنارشان رد شدم. 

در ۲۰ سال گذشته هرگز طالب مسلحی را در چنین فاصله نزدیکی ندیده بودم. چهار نفر بودند و یکی که احتمالا فرمانده‌شان بود، با بی‌سیم حرف می‌زد. نمی‌توانستم از نزدیکی آنان دور بزنم. گفتم شاید مشکوک شوند و به طرفم شلیک کنند. ناگزیر کمی دیگر نیز جلو رفتم. در چهارراه دانشگاه پلی‌تکنیک کابل، تعداد بیشتری از افراد طالبان حضور داشتند. جالب بود که یک طالب وسط چهارراه ایستاده و اتومبیل‌ها را برای رد شدن سریع راهنمایی می‌کرد. آنان فقط نگاهی به داخل خودرو می‌انداختند و اجازه عبور می‌دادند. سریع از چهارراه دور زدم و دوباره به سوی خانه‌ام حرکت کردم. نزدیک خانه که رسیدم، یادم آمد که پول نقد چندانی در خانه نداریم. به اولین خودپرداز رسیدم و خواستم مقداری پول از آن بگیرم، اما خودپرداز پیام داد که خالی شده است. به سوی خودپرداز دیگری رفتم؛ آن هم به سرنوشت اولی دچار شده بود. به پنج خودپرداز رجوع کردم ولی در هیچ یک پولی باقی نمانده بود. ناگزیر به یکی از سوپرمارکت‌های مشهور شهر رفتم که دو خودپرداز در آن بود. وقتی وارد شدم، سوپرمارکت شدم، حجمی از افراد را داخل آن دیدم که هیچ‌یک قصد خرید نداشتند؛ همه در صف انتظار برای بیرون کشیدن پول از خودپرداز‌ها ایستاده بودند. با خود گفتم که اینجا تا عصر هم نوبت به من نمی‌رسد؛ بهتر است به خود بانک رجوع کنم. هنوز به اتومبیلم داخل نشده بودم که صدای شلیک ممتد گلوله به گوشم خورد. صدا از فاصله‌ای حدود یک کیلومتری من می‌آمد. با این حال، خود را به نزدیک‌ترین بانک رساندم. اما بانک تعطیل بود. محافظان بانک همه مشتریان را از بانک خارج کرده و در ورودی آن را به روی کارمندان بسته بودند. دوباره به همان سوپرمارکت برگشتم، ولی آن هم در ورودی‌اش را بسته بود. ناامید و دلگیر به سوی خانه رفتم. تا وارد خانه شدم، خانواده‌ام با نگرانی از وضعیت کابل پرسیدند. 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

ظاهرا شبکه‌های اجتماعی زودتر از واقعیت، کابل را سقوط داده بودند. کنار پنجره اتاقم ایستاده بودم و به مردم هراسان نگاه می‌کردم که مشخص نبود به کدام سو می‌روند. عجله در رفتار همه معلوم بود. اما جالب‌ترین چیزی که به چشمم خورد، فروشنده‌های سر خیابان بود که بدون هراس از چیزی، در حال فروش محصولات‌شان بودند. پس از ظهر بود که نخستین خبر در مورد فرار اشرف غنی از ارگ ریاست جمهوری در فیس‌بوک به نشر رسید. اول باور نکردم، زیرا یکی از کاربران فیس‌بوک به نقل از یک منبع ناشناس در ارگ نوشته بود که اشرف غنی به جای نامعلومی رفته است. احتمال می‌دادیم که برای اداره جنگ به مرکز یک پادگان نظامی رفته باشد. حوالی ساعت یک و نیم بعد از ظهر، «وزیر داخله» (کشور) در یک پیام تلویزیونی اعلام کرد که کنترل کابل همچنان در دست نیرو‌های امنیتی است و آنان هرگونه تحرکی را که به مال و جان مردم تعرض کند، سرکوب می‌کنند. این پیام دقیقا زمانی اعلام شد که طالبان وارد بخش‌هایی از شهر شده بودند، ولی هنوز به سمت مرکز شهر پیش نرفته بودند. رهبری طالبان به آمریکایی‌ها اطمینان داده بودند که در اطراف شهر کابل خواهند ماند. 

اشرف غنی بعدازظهر یکشنبه، ۱۵ اوت (۲۴ مرداد)، از کابل خارج شد و با چهار هلیکوپتر، به سوی ازبکستان گریخت. جالب است که او چند ماه بعد، اواخر دسامبر ۲۰۲۱، در مصاحبه با رادیو بی‌بی‌سی گفت که در نیمه اول روز ۱۵ اوت فکر نمی‌کرد که مجبور به فرار از کابل شود، اما پس از اینکه مشاور شورای امنیت دولتش گفت که نیرو‌های محافظ او (مشهور به «پی‌پی‌اس») پراکنده شده‌اند و دیگر نمی‌توانند از او محافظت کنند، تصمیم به خروج از کابل گرفته است. فرار غنی، محب، و فضلی که در اصل سه ضلع اصلی قدرت بودند، توان تصمیم‌گیری را از وزیران و مسئولان نظامی گرفت. ناگزیر، آنان نیز مواضع خود را رها کردند و به سوی فرودگاه کابل گریختند. عصر یکشنبه، دکتر عبدالله در یک پیام ویدیویی از فرار اشرف غنی خبر داد. لحظاتی پس از آن، حامد کرزی نیز در یک پیام ویدیویی از طالبان خواست تا با آرامش و صبر، کنترل کابل را در دست گیرند. طالبان عصر روز یکشنبه رسما اعلام کردند که وارد کابل شده‌اند. آنان دلیل این کار خود را «رها شدن امنیت کابل به حال خود» از سوی نیروهای پلیس و ارتش، دانستند؛ زیرا تعدادی سودجو و سوءاستفاده‌گر در پی چپاول بانک‌ها و مغازه‌ها بودند و به‌ویژه برخی از مراکز دولتی را که خالی مانده بود، غارت کردند. 

پیش‌تر گویا قرار بود روز یکشنبه هیاتی به رهبری کرزی به دوحه سفر کند تا مقدمات انتقال قدرت را فراهم سازد، اما فرار غنی و حضور طالبان در ارگ ریاست جمهوری، همه محاسبات را بر هم ریخت. اکثریت مقام‌های دولت غنی به سوی فرودگاه هجوم برده بودند و در صدد خروج از کابل بودند. در چنین شرایطی، طالبان با سرعت تمامی مراکز دولتی را در کابل تصرف کردند. 

به این ترتیب، طالبان مرکز افغانستان را بدون هیچ مقاومتی در کنترل گرفتند. چند استان در شمال کابل هنوز تصرف نشده بود که طالبان در روز‌های بعد آن‌ها را نیز تصرف کردند. تنها پنجشیر روز‌های متوالی در مقابل خواست طالبان برای تسلیم شدن، مقاومت کرد و بلاخره در ششم سپتامبر، پس از هفت روز جنگ خونین و شدید، پنجشیر نیز به تصرف طالبان درآمد. 

روز شانزدهم اوت، ملا برادر از دوحه قطر پیامی منتشر کرد و در آن گفت که برای طالبان نیز قابل پیش‌بینی نبود که با این سرعت افغانستان را تصرف خواهند کرد. او از نیروهای طالبان در داخل افغانستان خواست که با خویشتنداری با مردم رفتار کنند. به این ترتیب، جمهوریت ۲۰ ساله افغانستان فرو پاشید. شاید برای بدبین‌ترین افراد در افغانستان هم باورکردنی نبود که به فاصله ۹ روز از سقوط نخستین شهر افغانستان، پایتخت نیز سقوط کند. با اینکه ده‌ها نظریه و تحلیل در مورد سقوط حکومت اشرف غنی مطرح شده است، هنوز هم کسی نمی‌تواند به صورت قطعی بگوید که چه عاملی دولت او را به سرنگونی سوق داد. بسیاری خود اشرف غنی را مسبب سقوط، و حتی عامل سقوط می‌دانند. اما برای خیلی‌ها این پرسش پیش می‌آید که اگر غنی عامل سقوط دولت خود شد، در ازای آن چه چیزی به دست آورد. آیا صرفا برای آنکه حکومت پس از او به کس دیگری جز طالب نرسد، با زندگی ۳۸ میلیون افغان قمار کرد؟ برای یافتن پاسخ این پرسش باید منتظر گذر زمان ماند.

پس از سقوط کابل، هفت روز دیگر را نیز با دلهره و ترس گذراندم. اغلب می‌کوشیدم در خانه خودم نباشم، زیرا هر لحظه امکان داشت که طالبان به جست‌وجوی من به خانه‌ام بیایند. علاوه بر اینکه در مقالاتم همیشه انتقاد تند شدیدی به طالبان داشتم، در چهار سال آخر پیش از سقوط حکومت جمهوری نیز در یک مسند مهم دولتی شاغل بودم. به همین دلیل، ترس و نگرانی‌ام بیش از دیگران بود. دست آخر، روز ۲۲ اوت با یک پرواز تخلیه توانستم از افغانستان خارج شوم و این کشور را با همه مصیبت‌هایی که بر سرش آمده است، پشت سر بگذارم.