محمد قائد که خود نگاهی سراسر انتقادی به پادشاهی پهلوی دارد، انکار نمیکند که شرایط پیش از بهمن ۵۷ در مقایسه با احوال کنونی کشور و ملت ایران، شبیه به یک «آرزوی دستنیافتنی» است. او در بهمن ۱۳۹۷ در مقاله «معنی واقعه، پایداری خاطره، دستکاری تاریخ» مینویسد: «با وجود تمام گرفتاریهای سال ۵۶، بازگشت به شرایط اجتماعی و اقتصادی و بینالمللی آن زمان برای مردم ایران آرزویی دستنیافتنی خواهد ماند.»
قائد که در مقطع انقلاب، در روزنامه «آیندگان» کار میکرد و آن زمان را به خوبی به یاد میآورد، در ادامه و از باب نمونهای برای شرایط بسیار خوب آن زمان در قیاس با سالهای زندگی زیر سایه ولایت فقها، در همان مقاله مینویسد: «سفر خارج چنان آسان و ارزان و سرراست بود که انگار در تهران به راننده تاکسی بگویی: مستقیم پاریس.»
آسانی و ارزانی سفر به خارج که پیش از بهمن ۵۷، چنان سرراست برای ایرانیان در دسترس بود، از جمله ناشی از اعتباری بود که گذرنامه حکومت شاهنشاهی ایران از آن برخوردار بود. اگرچه اینجا قرار نیست به جزئیات جایگاه گذرنامه ایرانی در جهان بپردازیم، صرفا یادآوری میکنیم که در آخرین ارزیابیها، و طبق آخرین رتبهبندی که موسسه «شاخص پاسپورت هنلی» - به عنوان معتبرترین منبع مورد ارجاع در زمینه اعتبار پاسپورت - ارائه داده است، گذرنامه ایرانی در سال ۲۰۲۲ در رتبه ۱۰۲ جهان قرار دارد؛ پایینتر از جیبوتی و سودان جنوبی، و کمی بالاتر از سوریه و افغانستان. تنها ۱۶ کشور در این رتبهبندی وضعیت بدتری از ایران دارند که دستکم نیمی از آنها در شرایط جنگ داخلی به سر میبرند، و در نیم دیگر نیز میتوان از کره شمالی نام برد.
اما پرسش پراهمیت این است که اعتبار یک گذرنامه ناشی از چیست؟ اگرچه عقل سلیم و شهود سالم از مسئله، میتواند حامل این پیام کوتاه باشد که اعتبار یک گذرنامه، برخاسته از اعتبار یک کشور در انظار جهان است، خوب است نگاهی تحلیلی-آماری به مسئله در پیش گیریم.
محمد مهدی حاتمی، نویسنده پایگاه خبری - تحلیلی «تجارتنیوز»، در تحلیلی قابلتوجه از چرایی بیاعتباری گذرنامه جمهوری اسلامی ایران، به این نکته اشاره میکند که اعتبار گذرنامه یک کشور، به میزان پذیرش این کشور در جهان غرب وابسته است و هر چه کشوری بیشتر از در تخاصم با دنیای آزاد وارد شود، ارزش گذرنامه آن کشور نیز نزول بیشتری خواهد داشت؛ حتی اگر قدرت اقتصادی قابلتوجهی همچون چین باشد.
حاتمی در این تحلیل که در آذر ۱۴۰۰ منتشر شده است، چنین مینویسد: «نگاهی به فهرست و ردهبندی اعتبار پاسپورتها در جهان، نشاندهنده نوعی ارتباط میان «پذیرش» کشورها در «جامعه جهانی» (International community) و اعتبار پاسپورت آنها است. لفظ «جامعه جهانی» اما لفظی به شدت توخالی است و عمدتا نشاندهنده مجموعهای از کشورها است که به «جهان غرب» و بهویژه آمریکا، نزدیک پنداشته میشوند. با این همه، نمیتوان منکر هژمونی جهان غرب در تعیین برخی ارزشهای بینالمللی شد و همین موضوع، در مورد اعتبار پاسپورت کشورهای مختلف هم قابل مشاهده است. بر این اساس، پاسپورت روسی و پاسپورت چینی در حالی به ترتیب در جایگاه ۴۸ و ۶۸ در فهرست معتبرترین پاسپورتها قرار دارند که اعتبار پاسپورت مالزیایی در جایگاه ۱۲ قرار گرفته است. این در حالی است که کسی تردیدی ندارد که اقتصاد روسیه و اقتصاد چین، دستکم از منظر اقتصاد بینالملل، جایگاه و وزنی به مراتب مهمتر از اقتصاد مالزی دارند.»
از باب بهروزسازی تحلیل محمد مهدی حاتمی، باید گفت که طبق رتبهبندی موسسه «شاخص پاسپورت هنلی»، چین در سال ۲۰۲۲ در جایگاه ۶۹ قرار دارد و در قیاس با سال پیش یک رتبه تنزل نیز داشته است. روسیه نیز با دو رتبه تنزل به جایگاه ۵۰ رسیده است؛ بسیار فروتر از اوکراین جنگزده که اکنون در رتبه ۳۵ قرار دارد، که البته ناشی از روابط خوب این کشور با جهان غرب است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اصول سیاستورزی شاه و افزایش اعتبار گذرنامه ایرانی
واقعیت این است که ایران جایگاه قابل تحسین خود را در جهان، پیش از بهمن ۵۷، مدیون جهانبینی محمدرضاشاه پهلوی بود. او بود که ضمن درک ضعفهای ساختاری و نظامی ایران مقابل ابرقدرتی بدخواه همچون شوروی، تصمیم گرفت ایران را در اردوگاه غرب جای دهد که یکی از نمودهای آن، تصویب عهد مودت با ایالات متحده آمریکا در سال ۱۳۳۵ خورشیدی بود.
نگاهی به مفاد عهدنامه موسوم به «قانون مربوط به عهدنامه مودت و روابط اقتصادی و حقوق کنسولی بین ایران و دولتمتحده آمریکا»، نشان میدهد که این عهدنامه تا چه اندازه زمینهساز روابط گستردهتر بین ایران و آمریکا در سالهای سپسین خود، و سهولت سفر و اقامت شهروندان دو کشور در کشورهای مقصد شد؛ به ویژه که در بخشهای چشمگیری از آن، مشخصا به تسهیل اقامت شهروندان دو کشور اشاره میشود.
این تلاش برای جلب اعتماد ابرقدرت دنیای آزاد، به آنجا رسید که به گفته رهام الوندی - دانشیار تاریخ در مدرسه علوم سیاسی و اقتصادی لندن - ایران را در سالهای دهه ۷۰ میلادی و دوره ریاست جمهوری ریچارد نیکسون، به سطح «شریک ایالات متحده در جنگ سرد» برکشیده بود و همه اینها شرایط بسیار خوبی را برای رفت وآمد اتباع دو کشور نیز فراهم میکرد، تا جایی که پیش از رخداد ۵۷، آمریکا شرایط را به گونهای برای مسافران ایرانی چیده بود که عملا و در مقایسه با وضعیت کنونی و بسیار دشوار ایرانیان برای سفر به آمریکا، میتوان از آن به «سطح لغو روادید» یاد کرد.
«جان لیمبرت»، کارمند سفارت آمریکا در ایران پیش از ۵۷ که گروگان «دانشجویان پیرو خط امام» نیز شد، درباره این نکته میگوید: «در آن زمان ما معمولا ویزای چهار ساله و کثیرالمسافره به ايرانیها میداديم. پاسپورت ایرانی اعتبار زیادی داشت؛ ايرانیهايی که با ويزای تحصيلی به آمريکا میآمدند و توريستهای ایرانی به اقتصاد ما کمک میکردند.»
تلاش پادشاه ایران برای افزایش اعتبار گذرنامه شهروند ایرانی، صرفا در قبال آمریکا نمود نداشت. بسیاری از دیگر کشورهای معتبر دنیای آزاد نیز از ایرانیان ویزا نمیخواستند. ژاپن در جایگاه نگین پیشرفت در آسیا، از ایرانیان ویزا نمیخواست. کانادا که بعد از رخداد ۵۷ یکی از مقاصد اصلی مهاجران ایرانی شد، پیش از آن رخداد، از ایرانیان ویزا نمیخواست و تقریبا همه کشورهای اروپای غربی نیز لزوم ویزا را برای مسافران ایرانی لغو کرده بودند. در اردیبهشت ۱۳۵۷، روزنامه اطلاعات در مطلبی یادآور شد که مسافرت برای ایرانیها به اروپا نیازی به ویزا ندارد؛ و تنها دو کشور سوئیس و اتریش از ایرانیها ویزا میخواستند.
علیاکبر امیدمهر که پیش از انقلاب ۵۷ وارد دستگاه وزارت خارجه شد و پس از انقلاب و تا سال ۱۳۷۵ در وزارت خارجه ماند و در این سال از نظام جمهوری اسلامی برید و به اروپا پناهنده شد، اعتبار گذرنامه دولت شاهنشاهی را ناشی از سیاست موازنه مثبت شاه در سیاست خارجی میداند.
او در مقایسهای بین گذرنامه شاهنشاهی و گذرنامه جمهوری اسلامی ایران و درباره نزول وحشتناک گذرنامه ایرانی پس ازرخداد ۵۷، میگوید: «انقلاب ۵۷ و برنامه صدور انقلاب و رخدادهايی مثل گروگانگيری سفارت آمريکا و انفجار در تاسيسات فرانسویها و آمريکايیها در بيروت و کشف پاسپورتهای ايرانی نزد عاملان انفجار از سال ۱۳۵۹ به بعد، ارزش پاسپورت ایرانی را يکباره به حد صفر نزديک کرد. تفاوت بين زمان شاه و زمان بعد از انقلاب اين بود که در زمان شاه، دولت مقتدری در منطقه بود، روابط خوبی با کشورهای غربی و شرق داشت، و موازنه مثبتی هم بين اتحاد جماهير شوروی و غرب داشت. ايران احترام بينالمللی داشت و پول ايران ارزش داشت.»
درواقع، همانگونه که تحلیل این دیپلمات پیشین نشان میدهد، اعتبار گذرنامه حکومت شاهنشاهی تا حد بسیار زیادی وابسته به نوع رفتار ایران در سیاست خارجی بود. فرمان سیاست خارجی کشور در دست پادشاه بود و او بود که تصمیم گرفته بود بر خلاف سیاست موازنه منفی که محمد مصدق تلاش داشت در دوره نخستوزیری خود بر کشور تحمیل کند، سیاست موازنه مثبت را دنبال کند و در این موازنه، جانب دنیای آزاد را بیشتر نگاه دارد. یکی از ارمغانهای چنین سیاستی، اعتبار والای گذرنامه ایرانی بود که راه ایرانیان را برای سفر به اقصی نقاط دنیا تسهیل کرد.
مهرداد خوانساری که بین سالهای ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۵ در دبیرخانه وزارت امور خارجه دولت شاهنشاهی خدمت میکرد، در مقالهای که در سال ۱۳۸۹ نوشت، تایید میکند که سیاست خارجی در سالهای پیش از رخداد ۵۷ زیر نظر مستقیم شاه طرح و پیاده میشد. به گفته او، وزیر امور خارجه هر روز هفته (جز جمعه) در ساعت ۱۲ ظهر به حضور شاه میرسید و تمامی مطالب را به اطلاع او میرساند و وظایف او و همکارانش در دبیرخانه، پس از بازگشت وزیر از نزد شاه، ابلاغ دستورها به سفیران و وزیران و پیگیری انجام آنها بود.
خوانساری، در عین اینکه بر این باور است که سیاست خارجی شاه بدون ایراد نبود، به صراحت مینویسد: «صحنه سیاسی ایران در ۳۰ سال بعد از مرگ پادشاه فقید ایران، هرگز فرد آگاه، مجرب، صلحطلب و نیرومندی مانند وی در حیطه مسائل مربوط به سیاست خارجی به خود ندیده است… تجربه، دیدن مستقیم و از نزدیک، وسعت دید، دانش، و عکسالعملهای متعدد و متناسب محمدرضاشاه در قبال مسائل مختلف، حقیقتا از هر لحاظ آموزنده و جالب بود.»
سخن پایانی
با رخداد بهمن ۵۷، شاه از دست رفت و آن سیاست درخشان که اعتبار ایران را در جهان به بالاترین سطح تاریخ خود کشانده بود، نیز از دست رفت. مردم مازندران «مویه» مشهوری دارند که در سوگ از دسترفتگان میخوانند و بسیار غمبار است. در قسمتی از آن مویه گفته میشود: «همون گدر که با آدینه بوردی / د تا چش تماشا گوم بهیه»*. به زعم نگارنده، اندوه سنگین این بیت، میتواند مصداقی وثیق از نسبت ایرانیان و محمدرضاشاه پهلوی در پرتو رخداد ۵۷ باشد. به جرات میتوان گفت هنگامی که شاه رفت، چشم تماشای یک ملت هم رفت. این گفته البته وجه عاطفی سنگینی هم دارد. نگارنده آن را انکار نمیکند، ولی در بالا به صورت مستند و با تکیه بر دادههای در دسترس آماری، نیز نشان داده شد که ایرانیان فرصت تماشای جهان را از دست دادند؛ وقتی شاه را از دست دادند.
* نگارنده اگرچه خود مازندرانی است، ترجمه دقیق این بیت را چندان آسان نمییابد؛ ولی مضمون آن این است: «همان وقتی که از دست رفتی، نور چشم و توان تماشای من نیز از دست رفت».