نظم دمکراتیک و حقوق اقلیت‌ها

نگاهی به کتاب «پیش از تردید» نوشته فهیمه فرسایی

عکس از نشر مهر

فهیمه فرسایی نویسنده‌ای که تصادفا درایران متولد شده واتفاقی به آلمان رفته و به قول خودش درگیر درک رویدادهایی بوده و هست که بین این دو تصادف رخ داده است. فرسایی که گاهی موضوع برخی از این درگیری‌ها را درقالب رمان به فارسی و آلمانی برای خوانندگانی که تصادفا با نامش آشنا می‌شوند، به نگارش در آورده، این روزها بطورغیر تصادفی دراستانبول بسر می‌برد.  این نویسنده نام آشنای آلمان موفق به دریافت بورس ادبی اداره فرهنگ شهر کلن شده تا با اقامت سه ماهه در استانبول با محیط ادبی این شهرآشنا شود. این عضو کانون نویسندگان آلمان و انجمن قلم بین‌المللی که تا مدتی پس از انقلاب ۵۷ در ایران می‌زیست جزو نادر نویسندگانی است که توانسته پس از جدایی از کشور مبدا این چنین با انتشار شش رمان و داستان کوتاه مهر خود را بر صحنه ادبی کشور میزبان بزند. در زمانه جهانی شدن او توانسته درهم آمیختگی فرهنگی و هنری را با خلاقیت ادبی گره بزند. او چندی پیش موفق به دریافت جایزه ده هزار یورویی «بنیاد هنر» این کشور در سال ۲۰۱۹ بخاطر رمان «دختری با دو چهره» گشت.

تابو شکنی‌های متعدد: مثلث عشقی، دوجنسگرایی و هم جنسگرایی

اثر «پیش از تردید» که در سال ۲۰۱۹ به فارسی منتشر شده، ترجمه آزادی از رمان فهمیه فرسایی به زبان آلمانی است بنام «پسرم، از مردها پرهیزکن» که درسال ۱۹۸۸ توسط انتشارات دیتریش در آلمان منتشر شد. ۲۱ سال پیش شاید موضوع هم‌جنس‌گرایی، تراجنسیتی‌ها یا دو جنس‌گرایی بسیار تابوتر از امروز بود. نویسنده در اول ماه مه ۱۹۷۸ اولین بار در پاریس با پدیده هم‌جنس‌گرایی روبرو می‌شود. او می‌گوید: «من که با ذهنیت چپ‌گرای استالین زده به تظاهرات روز جهانی کارگر رفته بودم، خیلی تعجب کردم که در روز اول ماه مه این گروه در کنارهواداران طبقه کارگر به خیابان‌ها آمده‌اند. دوست ایتالیایی من که از طرفداران کمونیسم اروپایی بود گفت که این گروه‌ها در کشورش هم اتحادیه و تشکل دارند و هم برای حقوق خود مبارزه می‌کنند. این اولین برخورد با این پدیده، تاثیر فزاینده‌ای روی نویسنده جوان گذاشت که تازه دانشکده حقوق را به پایان رسانده بود و به قول خودش: «متوجه شدم که نظم دمکراتیک، چیزی بیش از به رسمیت شناختن حقوق اقلیت‌ها نیست». اما این همه ماجرا نبود. قهرمان رمان که هرگز نامش در داستان گفته نمی‌شود یک الگوی واقعی هم داشت. نویسنده در ابتدای دهه ۸۰ میلادی ایران را ترک می‌کند. این مابه ازاء خارجی کجا اتفاق افتاد؟

برگرفته از داستان جوانی در کتابخانه شرق شناسی

فهمیه فرسایی در این دوران در بخش شرق شناسی کتابخانه مرکزی برلین با پسر جوان هم‌جنس‌گرای ایرانی آشنا می‌شود که به اصرار خانواده با دختری نامزد کرده بود. او برایش تعریف می‌کند که علت آمدنش به برلین نه دلایل سیاسی بلکه تحت فشار قرار گرفتن از سوی خانواده بوده و در ترکیه هم مورد تجاوز قرار گرفته است. گویا در ایران هم یک عکاس از وضعیت اضطراری او سواستفاده کرده و به قول خود پسر او را به کارهای غیرناموسی بد کشانده است. البته این جوان نه برای پژوهش و مطالعه در بخش شرق شناسی، که پرنده پر نمی‌زند، ظاهر می‌شد، بلکه برای مکانی برای خواب و استراحت به آنجا می‌آمد. در سه هفته او داستان تلخ زندگی‌اش را برای نویسنده بازگو می‌کند، اما نه از سر درد دل کردن بلکه از آنجا که می‌ترسید به مسئولان اطلاع داده شود که او کتابخانه را به خوابگاه تبدیل کرده است. نویسنده که پس از سه هفته مجبور به ترک برلین می‌شود، هرگز دیگر این جوان را نمی‌بیند و حتی زمانی خداحافظی نیز نمی‌یابد. اما داستان او که در ذهنش نقش بسته بود ۱۶ سال بعد تبدیل به راوی رمانش می‌شود. با اینکه رمان در متن وقایع انقلاب ۵۷ اتفاق می‌افتد، نویسنده قصد نوشتن رمانی تاریخی را نداشته است. راوی از این وقایع می‌گریزد. این قهرمان بی نام و نشان در دنیای خود در حال کشف زندگی، تجربه‌های جنسی و تلاش برای ساختن آینده خویش است. نویسنده اضافه می‌کند: «من با انتخاب این قهرمان قصد تابوشکنی نداشتم. در سال ۱۹۸۸ میلادی این گونه شخصیت‌ها حتی درادبیات آلمان حضور نداشتند، انتخاب من دلیلی مضمونی و ساختاری داشت.» در این رمان همه چیز علیه استانداردها و کلیشه‌های رایج عمل می‌کند و طبیتعا زبان راوی نیز می‌بایست با ساختار آن همنوایی داشته باشد. اما این فرم زبانی در چه قالبی شکل می‌گیرد؟

فرم اثر: تضاد نور و سایه در قالب هزل و طنز

جمله اول رمان خواننده را از همان آغاز با فضایی پرتنش و تکاپو روبرو می‌کند که در آن حرکت با همه زوایایش عامل تعیین کننده است. نوشتن این رمان برای نویسنده گویا با کشف لحن راوی شروع می‌شود نه با یافتن عوامل دیگر مثل موضوع و شخصیت. چه لحن راوی آهنگ داستان و چگونگی تعریف ماجراها را هم مشخص می‌کند. اما آنچه این رمان را هم در نسخه فارسی و هم آلمانی متمایز می‌کند، انتقال این لحن پویا همراه با تنش از زاویه نگاه راوی با استفاده از تضاد نور و سایه و توصیف تاثیر آن است. این پسرک بی نام و نشان مثل کامپیوتری که همه چیز را با صفر و یک توضیح می‌دهند، دنیا را به نور و سایه تقسیم می‌کند. با این درک تصویر می‌سازد، رویا می‌بافد، نقشه می‌کشد و با مشکلات گوناگون گلاویز می‌شود. افزون بر آن از آنجا که تجربه‌های تلخ و تکان دهنده این نوجوان در قالب طنز پرداخت شده، داستان بعدی هزل آلود نیز پیدا می‌کند.

چرا «پیش از تردید»

نام رمان از زاویه داستانی به شک و تردید نظر دارد. تردید در رفتن راوی به دیارغربت یا ماندن در میهن، تردید در عشق میان جاوید و مهتاب، نوسان بین عشق هم‌جنس‌گرایی یا دگرهم‌جنس‌گرایی. اما در پیوند با موضوع رمان نویسنده به فضای رویدادهای داستان نیز نظر دارد که در آن خبری از تردید وجود نداشت. عنوان رمان زمانی را به نمایش می‌گذارد که گویی از واژه سه حرفی «چرا» خبری نیست. همه چیز در مرز شناخت مطلق قراردارد. برای مثال او می‌گوید: «برای همین ۹۸ درصد مردم به جمهوری اسلامی رای مثبت دادند که البته من هم یکی از افراد این جامعه بودم یا مثلا مهمترین روزنامه کشور، کیهان، عکس‌های سلاخی بی‌رحمانه نمایندگان رژیم شاه را مثل هویدا در شماره فوق‌العاده با تیراژی میلیونی منتشر می‌کند، همه این روزنامه‌ها را می‌خرند و این قصابی را جشن می‌گیرند وبه آن تبریک می‌گویند و کسی نمی‌پرسد، چرا بی محاکمه؟» جزم گرایی به صورت فراگیر در این دوره همه گیر شده بود. عنوان رمان پیش از تردید به این دوره «بی چرایی» اجتماعی-سیاسی ایران اشاره دارد.

بیشتر از کتاب