شما اکنون تماشا می کنید | ایندیپندنت فارسی

آیت‌الله و ۱۰۰ روز ولادیمیر ایلیچ

در کنفرانس اخیر شرم‌الشیخ مصر که به دعوت دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا، و همتای مصری او، عبدالفتاح السیسی، با شرکت ۳۰ کشور برگزار شد، یک صندلی سی‌ویکم نیز در نظر گرفته شده بود که خالی ماند. البته بعضی‌ها ممکن است بگویند که آنچه خالی ماند، یک صندلی کامل نبود، بلکه یک سه‌پایه بود در گوشه‌ای از میز، زیرا مهمانی که قرار بود روی آن بنشیند، جمهوری اسلامی در ایران است که از آغاز روشن بود دعوت را نخواهد پذیرفت. آیا رد این دعوت کار درستی بود؟ این پرسش در روزهای اخیر در مرکز بحث‌های سیاسی در حلقه‌های حکومتی و پیرامون آن در تهران قرار داشته است. مظنونان همیشگی یعنی آنان که نقش گرگ تنها را برای ایران می‌پسندند، می‌گویند خودداری از سفر به شرم‌الشیخ بهترین اقدام ممکن بود. اگر مسعود پزشکیان رئیس‌جمهوری اسلامی، رفته بود، چیزی جز تحقیر و تهدید نصیبش نمی‌شد. تجربه‌ای که ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهوری اوکراین، در نخستین دیدار خود با ترامپ داشت. البته تهران می‌توانست عباس عراقچی، وزیر امور خارجه، را به مصر بفرستد، اما در آن صورت نیز، به استدلال مظنونان همیشگی، جمهوری اسلامی تنها جزئی از دکور می‌شد. هواداران تز شرکت در شرم‌الشیخ و موارد مشابه آن در آینده معتقدند که بازی صندلی خالی می‌تواند دو پیام متضاد داشته باشد: نخست جمهوری اسلامی از برخورد با نظرات گوناگون می‌هراسد. دوم و بدتر از اول، جمهوری اسلامی چیزی برای گفتن ندارد. نصرالله انتظام، دیپلمات برجسته ایرانی پیش از انقلاب، می‌گفت: «صندلی خالی نشانه مغز خالی است!» واقعیت این است که بر اساس هر دو استدلال، جمهوری اسلامی در هر حال بازنده کامل ماجرا می‌شد. اگر می‌رفت، انزوای کامل خود را نشان می‌داد و در نقش تنها مخالف صلح و بازسازی خاورمیانه، انگشت‌نما می‌شد. با خودداری از حضور، جمهوری اسلامی در واقع خود را از یک کوشش جمعی برای حل مشکلات منطقه حذف می‌کند و به مخالفان خود امکان می‌دهد که آن را جزئی از مشکلات معرفی کنند.

آیت‌الله و ۱۰۰ روز ولادیمیر ایلیچ

در کنفرانس اخیر شرم‌الشیخ مصر که به دعوت دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا، و همتای مصری او، عبدالفتاح السیسی، با شرکت ۳۰ کشور برگزار شد، یک صندلی سی‌ویکم نیز در نظر گرفته شده بود که خالی ماند. البته بعضی‌ها ممکن است بگویند که آنچه خالی ماند، یک صندلی کامل نبود، بلکه یک سه‌پایه بود در گوشه‌ای از میز، زیرا مهمانی که قرار بود روی آن بنشیند، جمهوری اسلامی در ایران است که از آغاز روشن بود دعوت را نخواهد پذیرفت. آیا رد این دعوت کار درستی بود؟ این پرسش در روزهای اخیر در مرکز بحث‌های سیاسی در حلقه‌های حکومتی و پیرامون آن در تهران قرار داشته است. مظنونان همیشگی یعنی آنان که نقش گرگ تنها را برای ایران می‌پسندند، می‌گویند خودداری از سفر به شرم‌الشیخ بهترین اقدام ممکن بود. اگر مسعود پزشکیان رئیس‌جمهوری اسلامی، رفته بود، چیزی جز تحقیر و تهدید نصیبش نمی‌شد. تجربه‌ای که ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهوری اوکراین، در نخستین دیدار خود با ترامپ داشت. البته تهران می‌توانست عباس عراقچی، وزیر امور خارجه، را به مصر بفرستد، اما در آن صورت نیز، به استدلال مظنونان همیشگی، جمهوری اسلامی تنها جزئی از دکور می‌شد. هواداران تز شرکت در شرم‌الشیخ و موارد مشابه آن در آینده معتقدند که بازی صندلی خالی می‌تواند دو پیام متضاد داشته باشد: نخست جمهوری اسلامی از برخورد با نظرات گوناگون می‌هراسد. دوم و بدتر از اول، جمهوری اسلامی چیزی برای گفتن ندارد. نصرالله انتظام، دیپلمات برجسته ایرانی پیش از انقلاب، می‌گفت: «صندلی خالی نشانه مغز خالی است!» واقعیت این است که بر اساس هر دو استدلال، جمهوری اسلامی در هر حال بازنده کامل ماجرا می‌شد. اگر می‌رفت، انزوای کامل خود را نشان می‌داد و در نقش تنها مخالف صلح و بازسازی خاورمیانه، انگشت‌نما می‌شد. با خودداری از حضور، جمهوری اسلامی در واقع خود را از یک کوشش جمعی برای حل مشکلات منطقه حذف می‌کند و به مخالفان خود امکان می‌دهد که آن را جزئی از مشکلات معرفی کنند.