شما اکنون تماشا می کنید | ایران
یک تصادف ساده: بین تراژدی و دریغا
تصور کنید که پس از عبور از تجربهای تلخ و شکننده، دارید اندکاندک به زندگی عادی، البته بیآنکه واقعا کاملا عادی شده باشد، خو میگیرید که ناگهان یک تصادف ساده شما را با مردی روبرو میکند که در نقش شکنجهگر شما در زندان، آنچه را در توان داشت، آنچه را آموخته بود، برای تحقیر و تعزیر شما به کار برد. چه میکنید؟ این پرسشی است که جعفر پناهی، کارگردان نامدار سینمای ایران امروز ما، در تازهترین فیلم خود «یک تصادف ساده» برای یک کارگر فنی که از زندان جمهوری اسلامی زنده به درآمده است، طرح میکند. او پس از مدتی نامعلوم در زندان، کوشیده است تا گذشته را فراموش کند و خردهریزهای باقیمانده از زندگیاش را در چارچوبی تازه منظم سازد، اما همواره یک صدا او را به گذشته شوم، به زندان اسلامی، به شکنجههای دور از تصور مردم عادی، بازمیگرداند: صدای پای مصنوعی اقبال، زندانبان شکنجهگر، که هر دفعه راه میرود، شنونده را به یاد کشیدن سنباده بر تخته میاندازد.