مرگ دختری که با نام دختر آبی مشهور شد، غمانگیزترین خبر برای فوتبال ایران است. دختری که رویایی کوچک داشت، اما ماجرای رفتنش به ورزشگاه آزادی در اسفند ۹۷ برای تماشای بازی استقلال - العین به روزی رسید که خود را مقابل دادسرایی در تهران با بنزین سوزاند، نه فقط خودش را بلکه قلبهای بسیاری را آتش زد.
سحر خدایاری که با نامهای مختلفی از جمله سارا در اخبار روزهای اخیر معرفیاش میکردند، روز بازی استقلال - العین در آزادی به جرم ورود به ورزشگاه با پوشش پسرانه دستگیر و بازداشت شده بود. بازداشت او انگار طولانیمدت نبود، اما ماهها بعد که سحر برای پیگیری پروندهاش به دادسرا مراجعه کرد، با برخوردها و تهدیدهایی مواجه شد و آتش عصبانیت سحر با خودسوزی پایان یافت، پایانی غمانگیز برای رسیدن به رویایی که بسیاری از دختران علاقمند به فوتبال در ایران دارند.
در روزهایی که سحر در بیمارستان سوانح سوختگی تهران بستری بود، مراجعه خبرنگاران به بیمارستان را ممنوع کرده بودند و این کار تهیه خبر از این پرونده را سخت کرده بود. اما خواهر این دختر به رکنا گفته بود: "خواهرم اسفند ۹۷ برای دیدن بازی استقلال - العین به ورزشگاه آزادی میرود که هنگام ورود خواهرم به ورزشگاه، ماموران متوجه میشوند و وقتی خواهرم مقاومت میکند، او را بازداشت میکنند. قاضی او را به زندان ورامین فرستاد که همین باعث تشدید بیماری روحی او شد. خواهرم به شدت ترسیده بود تا این که با وثیقه آزاد شد. اما وقتی برای پس گرفتن گوشی خود به دادسرا میرود، در آن جا به صورت اتفاقی میشنود که باید شش ماه به زندان برود. خواهرم در شرایط سخت بیماری روحی و روانی، خودش را آتش میزند."
پدر سحر در گفت و گو با روزنامه شهروند درباره دخترش گفته: "دخترم دو لیسانس زبان و کامپیوتر دارد. او بیماری اعصاب و روان داشت، حالش اصلا خوب نبود، چند سالی قرص و دارو میخورد، البته مادرش یواشکی به او دارو میداد، چون خودش معتقد بود که بیماری ندارد. مرتب دارو را در چای و نوشیدنی به دخترم میداد، ولی از یکسال پیش دارو را قطع کرد. دکتر گفته بود وقتی دارو را قطع میکنید، باید مواظبش باشید، چون ممکن است کارهای خطرناک کند. او یک سال پیش در دانشگاه اقدام به خودکشی کرده بود."
بیماری سحر اگر با استناد به این اطلاعات صحت داشته باشد، نه تنها از ارتباط خودسوزی او به فوتبال نمیکاهد، بلکه مسئولیتها را در مقابل کسی که دچار بیماری روحی بوده بیشتر میکند. بیماری روحی او توجیهی برای اثرگذاشتن سوءرفتارها در مراحل بازداشت و دادگاهی شدن روی سحر نیست. پیشفرض نهادهایی مثل پلیس یا دستگاه قضایی باید این باشد که تحت فشار قرار دادن افراد ممکن است آثار روحی مخربی برای آنها داشته باشد. اما سحر تحت فشار این ماجرا با خودسوزی به زندگی خود پایان داد، اتفاقی غمانگیز که هرگز از یاد دوستداران فوتبال نمیرود و میتواند در زمینه ورود زنان ایرانی به ورزشگاه جریانساز باشد. اگرچه هیچ اتفاقی، حتی باز شدن در ورزشگاهها به روی زنان در ایران، از دست رفتن جان یک دختر جوان را جبران نخواهد کرد. شاید فیفا فشارها را برای گشودن در ورزشگاهها به روی زنان ایرانی بیشتر کند، اما باز شدن درها جان دختری جوان را به زندگی برنمیگرداند و این یک روسیاهی برای فوتبال ایران است. فوتبال برای گرفتن جان نیست، بلکه برای جان دادن به سحر است که شاید با تحقق رویاهای فوتبالیاش بیماری احتمالیاش آرام میگرفت.
ماجرای غمانگیز مرگ دختر آبی یادآور این شعر سهراب سپهری است:
بندی گسسته است
خوابی شکسته است
رویای سرزمین
افسانه شکفتن گلهای رنگ را
از یاد برده است
بیحرف باید از خم این ره عبور کرد
رنگی کنار این شب بی مرز مرده است