بیعت ۱۴۰۰ چه غرایبی در چنته دارد؟

از کودتای درون‌حزبی و حذف شعار علیه آمریکا تا در بسته کاخ کرملین و اعلام شکست از مقاومت ماهواره‌ای

هواداران خامنه‌ای، در تجمع روز ۲۲ بهمن ۱۳۹۹ در برابر خانه‌ احمدی‌نژاد، شعار «مرگ بر اسرائیل و انگلیس» سر دادند - عکس از آفتاب

در اینکه بیعت ۱۴۰۰ در سیاست‌های خارجی و داخلی نظام تغییری ایجاد نمی‌کند، شکی نیست چون کشتی‌بان فعلا سپاه و بیت رهبری هستند و آن‌ها قرار نیست سیاستی را عوض کنند مگر آنکه در شرایط استیصال، نرمش قهرمانانه نشان دهند. اما این بیعت‌ها به علت رقابت درون نیروهای مافیایی برای کسب قدرت و ثروت، بیشتر «نا-رویداد» به حساب می‌آیند.

در هر دوره از این بیعت‌ها، اتفاقات قابل‌توجهی رخ می‌دهد که ابعادی از ماهیت و عملکرد نظام را به نمایش می‌گذارد. بیعت ۷۶ نشان داد که وقتی نظام از لحاظ بین‌المللی تحت‌فشار باشد (خروج سفرای اروپایی بعد از محکومیت نظام در دادگاه میکونوس) «سیدِ خندان» از صافی شورای نگهبان رد می‌شود. بیعت ۸۸ نشان داد که مهم نیست «نخست‌وزیر امام» بوده باشی؛ اگر قرار باشد که بساط اصلاحات جمع شود، همه‌ دستگاه‌ها بسیج می‌شوند تا احمدی‌نژاد را بر کرسی ریاست‌جمهوری بنشانند. بیعت ۹۲ هم نشان داد که نظام برای ساخت‌وپاخت با دولت اوباما، «شیخ دیپلمات» را بر «سرهنگ میدان سرکوب» ترجیح می‌دهد تا دول غربی وی را به‌عنوان میانه‌رو به افکارعمومی خود بفروشند. این بیعت‌ها، نمایش دمکراسی هستند اما همین نمایش در هر دوره، حکایاتی از فرایندهای درونی نظام و مقتضیات و مصالح آن به دست می‌دهد.

در تهیه‌ مقدمات بیعت ۱۴۰۰ تاکنون، با غرایبی مواجه بوده‌ایم که بدان‌ها اشاره می‌کنم:

مرگ بر اسرائیل و انگلیس، بدون آمریکا

احمدی‌نژاد برای گذر از صافی شورای نگهبان که احتمال آن بسیار اندک است، به ماجرایی که برای شیعه، قرن‌ها در باب آن افسانه‌سازی شده پناه آورده است. روحانیت شیعه برای تنزه صد در صد امامان خود از قدرت‌خواهی (در عین باور به تمرکز قدرت مطلقه در دست امام و نایبان او)، داستان به خلافت رسیدن امام اول خود را بدین شکل روایت می‌کنند که وی اصولا نمی‌خواسته خلیفه باشد اما وقتی مردم پاشنه‌ در خانه‌ وی را بیرون آوردند، دیگر چاره‌ای غیر از خلافت نمی‌دیده است.

آنچه در این داستان گم شده، این است که اگر کسی به دنبال قدرت نباشد، در برابر خواست کسانی که می‌خواهند او را بر کرسی قدرت بنشانند هم مقاومت می‌کند. چون مقاومت در برابر وسوسه‌ قدرت نیز خود یک ارزش است. تیم تبلیغاتی احمدی‌نژاد برای آن که هم او را همانند امام اول شیعیان منزه از قدرت‌خواهی معرفی کنند و هم بر شورای نگهبان برای تایید صلاحیت فشار وارد آورند، افرادی را از شهرستان‌ها به در خانه‌ وی می‌آورد تا آن‌ها از احمدی‌نژاد بخواهند دوباره رئیس دولت شود.

اتفاق جالبی که در تجمع روز ۲۲ بهمن ۱۳۹۹ در برابر خانه‌ وی در نارمک افتاد، این بود که هواداران وی شعار «مرگ بر اسرائیل و انگلیس» سر دادند و آمریکا را که ۴۲ سال است محور شعار «مرگ بر ...» است، کنار گذاشتند. در دوران خامنه‌ای و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، چین و روسیه از جمع ابرقدرت‌های عالم –از منظر دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی- حذف شدند اما آمریکا و اسرائیل بخش جدایی‌ناپذیر «مرگ بر...» بودند. بریتانیا نیز گاه‌وبیگاه اضافه می‌شده است. حذف آمریکا و جایگزینی آن با انگلیس از دو جهت در آستانه‌ بیعت آینده جالب است: اول این که احمدی‌نژاد می‌خواهد تصور نسبت خود در میان مقامات آمریکایی را تغییر دهد؛ با این هدف که مثل سال ۹۲ او را از چرخه‌ مذاکرات بیرون نگذارند (نامه‌ وی به بایدن هم این امر را گواهی می‌دهد) و دوم آن که با احیای بخش انگلیسی شعار «مرگ بر»، به نظریه‌ انگلیسی بودن روحانیت شیعه (نظریه‌ توطئه) که در میان بخشی از مردم ایران خریدار دارد، دامن زده شود.

کودتا در درون حزب «جمهوریت ایران اسلامی»

رسول منتجب‌نیا که برای چهار دهه از اصلاح‌طلبانی بود که چشم به دستورات سپاه و بیت داشت، قبل از حصر کروبی به حزب اعتماد ملی پیوست تا با ریاست‌جمهوری کروبی، به یک مقام اجرایی در دولت دست یابد اما رویدادهای سال ۸۸ نشان داد که روی اسب بازنده شرط‌بندی کرده است. او به‌تدریج سفره‌اش را از کروبی جدا کرد و برای خود تشکیلاتی به نام حزب جمهوریت ایران اسلامی درست کرد و با انتخاب اعضا، شرایط را به گونه‌ای ایجاد کرد که خودش به مقام دبیر کلی برسد. در آستانه‌ بیعت ۱۴۰۰، وی ادعا کرده است که گروهی در درون حزب، علیه او کودتا کرده و شکست خورده‌اند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

توجه داشته باشید که همه‌ این احزاب، «فولکس‌واگنی» هستند و تعداد اعضای آن‌ها به انگشتان دست هم نمی‌رسد. کسانی را نیز با پرداخت هزینه‌ هتل و مسافرت به تهران می‌آورند تا در کنگره‌ آن‌ها شرکت کنند. ادعای کودتا در درون یکی از این جمع‌های کوچک، از رخدادهای تازه در درون این‌گونه محافل است. در درون شورای هماهنگی جبهه‌ اصلاح‌طلب، ۳۰ محفل فولکس‌واگنی وجود دارد که هر یک دارای یک نماینده در نهاد اجماع ساز اصلاح‌طلبان برای انتخاب نامزدهای آن‌ها در بیعت ۱۴۰۰ (ریاست‌جمهوری و شوراها) هستند. پیش از این بیعت، برای رای یک‌سی‌ام، در شورای فوق در درون حزب منتجب‌نیا، کودتا شده است.

این کودتای ادعا شده، نسل سیاسی دوران انقلاب را به یاد دوران اوج مبارزات سیاسی در دانشگاه‌ها در سال‌های ۵۸ تا ۶۰ می‌اندازد که خانمی در شیراز نمایندگی دو حزب سیاسی چپ را همزمان بر عهده داشت و نشریات آن‌ها را به فروش می‌رساند. در آن دوره، هر روز شاهد انشعاب در درون احزاب انقلابی مارکسیستی و اسلامی بودیم.

اعتراف به شکست در ممانعت مردم از دیدن کانال‌های ماهواره‌ای یکی از نامزدهای بی‌بخت اصولگرایان در مصاحبه‌ای طولانی، به شکست جمهوری اسلامی در برابر مقاومت عمومی اشاره دارد. این مقاومت عمومی، استفاده از کانال‌های ماهواره‌ای علی‌رغم همکاری سپاه و بسیج و نیروی انتظامی در جمع‌آوری آن‌ها است. حتی پیش از سال ۱۳۷۳ که قانون جمع‌آوری تجهیزات دریافت از ماهواره به تصویب مجلس رسید تا حدود یک سال پیش که همه‌گیری کرونا آغاز شد، ماموران نیروی انتظامی به خانه‌های مردم در شهرهای مختلف حمله می‌کردند و تجهیزات دریافت از ماهواره را با خود می‌بردند و دارندگان را جریمه می‌کردند. این امر در دوران کرونا با فاصله‌گیری اجتماعی و شیوع این بیماری در میان کادر بسیج و نیروی انتظامی غیرممکن شده بود. عزت‌الله ضرغامی در مصاحبه انتخاباتی خود، روغن سوخته را نذر امامزاده کرده است و اعتبار توقف این امر را به رهبر جمهوری اسلامی می‌دهد و خود را در این امر، به‌عنوان رئیس سازمان تبلیغات حکومتی، بی‌تقصیر جلوه می‌دهد.

حسن روحانی در دوران کارزارهای انتخاباتی خود در سال ۹۲ توقف این کار را وعده می‌داد (وی خود در جریان تصویب قانون ۷۳ به‌عنوان نایب رئیس، مجلس را اداره می‌کرد) که هرگز بدان وفا نشد. با وجود قانون مجلس و اشتیاق دستگاه سرکوب به تبلیغات یک‌طرفه، وفا هم نمی‌شد. ضرغامی در آستانه‌ بیعت ۱۴۰۰ دوباره به یاد تصویرسازی از خود به‌عنوان مخالف سرکوب مردم در حوزه‌ خصوصی افتاده؛ در حالی که حکومت فعلا این کار را حداقل در حوزه‌ کانال‌های ماهواره‌ای متوقف کرده است.

خوردن قالیباف به در بسته کاخ کرملین

تعیین قالیباف برای بردن پیام خامنه‌ای به روسیه و تحویل به پوتین، نشان می‌دهد که خامنه‌ای دارد اسب وی را برای ریاست قوه‌ مجریه زین می‌کند. گرچه او چندان مایل به تغییر روسای دو قوه‌ قضاییه و مقننه نیست اما بقیه‌ نامزدها آن چنان غیرقابل فروش هستند که وی مجبور است به کسی مثل قالیباف تن دردهد. حمایت حسین شریعتمداری از سفر قالیباف به روسیه بدون پذیرش وی توسط پوتین نیز به این وضعیت گواهی می‌دهد. اما تحقیر سیاسی قالیباف نشان داد که کرملین وی را چندان جدی نمی‌گیرد.

سفر قالیباف به روسیه را باید با سفر هاشمی رفسنجانی به اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۳۶۸ در کسوت ریاست مجلس در آن سال مقایسه کرد. در آن دوره، روس‌ها می‌دانستند که رفسنجانی تا چه حد در ایران برش دارد و به اندازه‌ برش وی از او استقبال کردند. همچنین کاخ کرملین با علم به برش قاسم سلیمانی در ایران، با دیدارش با پوتین موافقت کرد چون مقامی در ایران نبود که بتواند به خواست سلیمانی در برنامه‌ گسترش‌طلبی جمهوری اسلامی، نه بگوید.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه