من و اسرائیل و کامنت‌نویس حرفه‌ای

چگونه برای خودمان کامنت بنویسیم

آنکه دائم هوس سوختن ما می‌کرد – کاش می‌آمد و از دور تماشا می‌کرد

اگر کسی برایم تعریف می‌کرد باور نمی‌کردم. با گوش‌های خودم از رادیو شنیدم پریروز.

مجری –عجیب است که در زندان‌های اسرائیل جوان فلسطینی ۱۴ ساله داریم. چرا؟
کارشناس – برای اینکه سنگ پرتاب می‌کرده.
مجری- سنگ؟
کارشناس- بله سنگ. ما با سنگ اندازها مقابله می‌کنیم. (خانم مجری نپرسید که چرا شما کارشناس‌های بیطرف، با صیغه «اول شخص جمع» (ما) از اسرائیل حرف می‌زنید؟)
مجری – برای سنگ انداختن چه مدت در زندان؟
کارشناس- بستگی داره به اندازه سنگ. این سنگ اگر بزرگ باشه خدای نکرده میزنه یک خودرو را چپه میکنه. (از «خدای نکرده» گفتن کارشناس خوشم آمد که حوادث را پیش بینی کرده درجا به جلوگیری از آن اقدام می‌کند.)

نمی‌دانم آن جوان سنگ پران هم جزو زندانی‌هایی هست که همین روزها قرار است اسرائیل آزاد کند یا سنگش بزرگتر از این حرف‌ها بوده. ضمن اینکه آخرین جمله‌ای که از آقای کارشناس شنیدم هنوز توی گوشم هست: «می‌خواسته سنگ بندازه.» (آهان. پس پسرک را برای پیشگیری گرفته‌اند.)

کامنت (خودم از قول کامنت‌نویس):

 کامنت -الاغ ِ خرِ گاو گوساله یا فینگیلی، چرا راجع به اینکه حماس بچه چهار ساله را گروگان گرفته نمی‌نویسی؟
من -آخه حماس پسرخاله مه. ضمناً من از این آشوبگران عاصی گروگانگیر توقع ندارم که موقع گروگانگیری وحشیانه، هول هولکی گروگان‌ها را وزن کنند و سن و سالشان را اندازه بگیرند. اصلاً گروگانگیری را عملی پست و غیر انسانی میدانم. اصلاً غلط کردند که گروگان گرفتند. گمان می‌کنم الان به غلط کردن خودشان راضی باشند. اما من از دادگاه و قاضی و دادرسی خوشم می‌آید و دوست دارم بدانم که در دادگستری کشور پیشرفته و پر قدرتی مثل اسرائیل اینهمه مدت یک نوجوان را که «می‌خواسته سنگ بندازه» یا سنگ انداخته – ( که خدای نکرده اگر به خودروئی می‌خورد آن را چپه می‌کرد!) – چرا و چه مدت قاضی میندازد به زندان؟ یکبار و دوبار هم نبوده که بچه‌ای را به اتهام سنگ پرانی (یا «می‌خواسته سنگ بندازه!») زندانی کرده‌اند.
کامنت – پدرسگ بیشرف بی ناموس یعنی تو نمیدونی سنگ یعنی چی؟
من- پدرسگ بی شرف بی ناموس نیستم ولی میدانم سنگ یعنی چی.
کامنت – ازین چپی مپی هایی یا جیره‌خور نظامی؟
من – چطور مگه؟
-نمیدونی حماس یعنی چی؟
من -طفلک اون بچه فلسطینی چه ربطی به حماس دارد. اصلاً حماس که به دولت اسرائیل نزدیکترست تا به پسرک فلسطینی.
کامنت - اون بچه فلسطینی از خودت بیشرف تر و بی ناموس‌تر می‌خواسته سنگ بندازه سرباز اسرائیلی رو بکشه.
من -می‌خواهم بدانم سرباز اسرائیلی کجا بوده که این بچه می‌خواسته بهش سنگ بیندازد، یا انداخته؟ موشک دور بُرد که نداشته بچه فلسطینی. سرباز اسرائیلی کجا بوده که در سنگ-رس پسرک بوده؟ و پسرک می‌خواسته به شدت او را بکشد؟
کامنت – د. برو پست فطرت. نذار بگم. تازه پسره بچه پررو توی زندان اعتصاب غذا هم کرده. ببیین این‌ها چقدر نامردند!
من -بله. از اعتصاب غذا خبر دارم.
کامنت -حضرت آقا به شرایط زندان اعتراض داشتن. بیگی منو.
من -بله. خبر دارم. زندانبان‌ها هم سیخ و گوشت و منتقل و آتش میاورند آنجا بوی کباب راه می‌اندازند که اعتصابیون بی طاقت شوند و وا بدهند.
کامنت -کی میگه؟ اینا می‌خواستن با چنجه و کوبیده از زندانی‌ها پذیرایی کنن ولی پسرک زیر بار نرفته. گفته سماق هم میخوام!
من -جدّی می‌فرمایید؟
کامنت -جدّی خواهرته. جدّی مادرته. جدّی همه کسه ته. چرا فحش میدی؟

***

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه