حقیقت تکان‌دهنده در مورد دختر نازنین 

به درخواست یک مأمور امنیتی!

هنوز در رسانه ها خبر به هم خوردن فوتبال سپاهان با الاتحاد از عربستان سعودی با تعبیر و تفسیرهای جورواجور همراه است. به همین دلیل خبرنگار ورزشی ما در تهران موفق شد یک مقام امنیتی را گیر بیاورد و علت اصلی تعویق مسابقه را جویا شود. 

مطابق اظهارات مقام امنیتی در بیمارستان ..... بله؟ چرا بیمارستان؟ .... نه خیر مقام امنیتی مریض نبودند بلکه این روزها تمام مأموران امنیتی  در بیمارستان فجر جمع شده‌اند و خبرنگار ما نتوانست خارج از بیمارستان یک مأمور امنیتی پیدا کند. 

خبرنگار ما که سرش را بسته بوده و الکی به استفراغ زده بود توانست خود را بیمار جا بزند و با این مریض‌نمایی دربان ها اجازه بدهند وارد بیمارستان شود. او به محض ورود به سراغ اولین کسی که سر راهش بود می‌رود چرا که می‌داند همه آنها که در بیمارستان تشریف دارند مأموران امنیتی هستند و غریبه بین‌شان نیست. 

شما را به شنیدن نوار صوتی این مصاحبه دعوت می‌کنیم: 

- قربان سلام عرض کردم. 

- برو بیرون پسر! 

- مگر نمی‌بینید که من مریضم. 

- باشه برو بیرون. فعلاً هیچ مریضی حق نداره توی این بیمارستان باشه. 

- هیس قربان. .... یواشکی خدمتتون عرض کنم که من خبرنگارم ولی به این قبله حاجات، به این سوی چراغ، راجع به آرمیتا گراوند سوالی ندارم. می‌دونم که الان می‌تونین به من تیزر بزنید و بعدشم بفرستینم اونجایی که اون خبرنگارا ..... 

- گفتم گم‌شو بیرون! 

- قربون شما برم من راجع به اینکه آرمیتا فشار خونش افتاده، به‌خصوص که می‌دونم چند وقت بوده قصد خودکشی داشته و قلبش هم ناراحت بوده و لوزالمعده‌اش هم عفونت کرده بود و عموشم دیابتیکه. اطلاعات کامل دارم. سوالی هم ندارم. 

- آمنه سادات فرستاده‌ات؟ 

- خواهر ذبیحی؟ نه. ولی من خیلی سبک خبرنگاری ایشون رو می‌پسندم. 

- بنال ببینم بچه جون. 

- راستش سوال من ورزشیه. کسی از شماها رو بیرون گیر نیاوردم. راجع به  به هم خوردن فوتبال اصفهان می‌خوام بپرسم که می‌گن به خاطر مجسمه سردار عزیزمون انجام نشده. 

- بعله. اگر مجسمه سردار سلیمانی اونجا نبود مسابقه انجام می‌شد ولی متاسفانه ما نمی‌تونستیم کاری بکنیم. 

- چرا قربان؟ 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

- برای اینکه وقتی بازیکنان الاتحاد وارد زمین شدند و مجسمه را دیدند همه چیز به هم خورد. 

- چرا به هم خورد؟ 

- والله اینا خیال کردن این تندیس یا مجسمه نیم تنه سردار رو گذاشتیم بعد از مسابقه اونا با خودشون ببرن. برای همین مربی‌شون صداش دراومد که اینها یازده تا بازیکنن یک مجسمه به کجاشون می‌رسه؟ 

- عجب! 

- آره. ما هم به روی خودمون نیاوردیم. گفتیم حالا که اینا این‌همه به سردار سلیمانی علاقه دارن همین یکی رو بدیم ببرن. البته با امام جمعه تماس گرفتیم گفت مفتی ندین بفروشین بهشون. مام گفتیم متاسفانه یدونه بیشتر نمی‌تونیم بهتون بدیم تازه این یکی هم گرون براتون درمی‌آد. مربی گفت نه بابا پولش مهم نیست ولی یدونه باشه اینا با هم دعواشون می‌شه.  

- گفتیم بابا روحیه ورزشکاری داشته باشن. با همین یکی بسازن، دس به دس کنن نوبتی حالشو ببرن. گفت نه نمی‌شه همین الان بین بچه ها اختلاف افتاده می‌گن بی مجسمه، بازی بی بازی. 

- جالبه. 

- خیلی حیف شد. اگه تندیس زاپاس داشتیم پول خوبی هم می‌گرفتیم. امام جمعه گفت هزار دلار قیمت بذارین. 

- واقعاً حیف شده وگرنه یازده هزار دلار .... 

- بیشتر. سه تا رزروی نیمکت نشینم داشتن واسه اونام می‌خواستن. تازه خود مربیه هم بود. البته از خودش دیگه پول نمی‌گرفتیم. تعارفی می‌دادیم بش. خلاصه اینجوری شد که روی علاقه الاتحادیا به سردار عارف، مسابقه انجام نشد. 

- خیلی ممنونم از اطلاعاتی که دادین. 

- ببین! بنویس این شایعات و حرف و حدیث‌های دیگه توطئه‌اس. 

- چشم می‌نویسم. 

- بنویس اسرائیل و امپریالیسم و اینا دست به دست هم می‌دن حقیقت ماجرا رو یه جور دیگه منعکس می‌کنن. 

- حتماً حتماً می‌نویسم. 

- آفرین. خبرنگار باید این‌جوری باشه. ببین. می‌تونی یه جوری ربطشم بدی به ماجرای این دختره. این قضیه رو هم بمالی بره؟ 

- بنویسم آرمیتا هم به‌خاطر مجسمه سردار غش کرده سرش خورده به واگن؟ ...... 

- چی شد؟! 

- چی چی شد؟ ........ 

- ببینم پدرسگ ..... واستا ببینم ..... 

(نوار با صدای پا و نفس نفس زدن خبرنگار ما تمام می‌شود.) 

متاسفانه همین یک تندیس را بیشتر نداشتیم. 

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه