نقش مسکو در حل بحران قفقاز و سوریه

مسکو نمی‌خواهد متحدانش همواره منتظر همکاری‌های یک‌جانبه روسیه باشند

ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه. عكس از:  AFP

در آستانه تغییر دولت و تحولات سیاسی مورد انتظار در ایالات متحده، مسکو توانست موافق به کسب دو امتیاز بزرگ شود، یکی در قفقاز و دیگری در سوریه. روسیه سعی داشت با دستیابی به دو امتیاز یادشده اولویت نقش مسکو را به هزینه ترکیه در جنگ ناگرونو قره‌باغ و به هزینه ترکیه و ایران در سوریه تثبیت کند و همزمان به دو کشور متحد خود (روسیه و ارمنستان) این پیام را برساند که روسیه یک سازمان خیریه نیست و لازم است متحدان آن نیز در قبال منافع مسکو نقش موثری ایفا کنند و همواره در انتظار همکاری یک‌جانبه روسیه نباشند.

افزون بر آن، رهبری روسیه تصمیم گرفت زمان برقراری آتش‌بس میان آذربایجان و ارمنستان و برگزاری کنفرانس مربوط به بازگشت پناهندگان سوریه که سال‌ها برای دستیابی به آن اقدامات نافرجامی صورت گرفته بود را به بعد از پایان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا موکول کند.

البته اقدام مسکو برای همگام سازی نشست سوریه و آتش‌بس قفقاز پرسش برانگیز نیست، زیرا در روسیه اعتقاد بر این است همان‌گونه که مسکو در اواخر تابستان سال ۲۰۱۵، رژیم بشار اسد را از فروافتادن در ورطه سقوط نجات داد، ارمنستان را نیز از قرار گرفتن در معرض حمله سیل‌آسای ارتش آذربایجان نجات داد و اگر مسکو نقش مثبتی در این میان ایفا نمی‌کرد، ممکن بود نیروهای آذربایجان به تصرف منطقه ناگورنو قره‌باغ بسنده نکرده و حملات خود را به قلمرو ارمنستان ادامه دهند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

شاید بتوان گفت که واقعیت اوضاع، صحت این اعتقاد را به درستی آشکار می‌کند، زیرا بحران هر دو کشور پیوند مستقیمی به ترکیه دارد. اردوغان با حمایت و تحریک آذربایجان، آتش جنگ در ناگورنو قره‌باغ را شعله‌ور کرد و با حمایت مالی از سازمان اخوان المسلمین و سایر گروه‌های تروریستی و افراط‌گرا در سوریه، جنبش مردمی علیه رژیم اسد را به آشوب و جنگ داخلی تبدیل کرد. تردیدی نیست که اگر به اردوغان اجازه داده می‌شد پیشروی خود را در سوریه ادامه می‌داد و می‌توانست بخش وسیعی از خاک سوریه را در کنترل ترکیه درآورد، اما روسیه مانع تحقق استراتژی بزرگ ترکیه شد. مسکو در قفقاز نیز همین سیاست را به کار بست و نفوذ ترکیه را متوقف کرد، به ویژه این که ترک‌ها در اندیشه تشکیل نیروی ترک‌تبار ویژه‌ای هستند که نفوذ آن از جنوب اتحاد جماهیر شوروی سابق تا سواحل دریای اژه امتداد داشته باشد.

بر اساس گزارش روزنامه «ترکیه»، خلوصی آکار، وزیر دفاع ترکیه در جریان سفر به آسیای میانه، تلاش‌های آنکارا برای تشکیل «ارتش متحد ملت‌های ترک‌تبار» را پنهان نکرد. خلوصی آکار این موضوع را که از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی پیوسته مطرح می‌شد، با وزیر دفاع قزاقستان در میان گذاشت و البته برای هیچ کسی پوشیده نیست که ترکیه به رهبری اردوغان همواره آرزوی تأسیس اتحادیه ترک‌تباران به عنوان هسته‌ای به اصطلاح "عثمانیسم جدید" را در سر دارد. اما پیوند نظامی و اقتصادی جمهوری‌های ترک‌تبار از جمله آذربایجان با روسیه مانع رسیدن به این رویا می‌شود، در حالی‌که قزاقستان، تاجیکستان و قرقیزستان به عنوان اعضای سازمان پیمان امنیت جمعی، خود را متعهد به همکاری با مسکو و ایروان می‌دانند.

در واقع، جنگ قره‌باغ فرصت مناسب و فراهم شده‌ای برای ترکیه بود و بسیاری در ارمنستان و روسیه، آنکارا را متهم می‌کنند که با راه اندازی این جنگ، سعی داشت آذربایجان را در محاصره قرار دهد و ارمنستان را فلج کند تا مسیر ایجاد پایگاه‌های ترکیه در سواحل دریای خزر هموار شود و ترکیه بتواند مسیر انتقال نفت و گاز را در کنترل خود درآورد. در این میان، تهران به دلیل داشتن روابط تنگاتنگ با ارمنستان و حضور جامعه بزرگ آذری در ایران، تلاش داشت خود را وارد این درگیری نکند و بیشتر به عنوان تماشاچی باقی بماند.

البته تهران از تضعیف قدرت‌های که در نزدیکی با مرزهای ایران هستند، پروایی ندارد و برای آن مهم نیست اگر روسیه از این میان، دچار آشفتگی و انزوا می‌شد. ایران در این زمینه با ترکیه همسویی دارد و دو کشور در انتظار تضعیف قدرت‌های دیگر هستند تا نقش آنها در سوریه گسترش یابد. البته شدت گرفتن جنگ ترکیه و آذربایجان علیه ارمنستان، مسکو را دچار سردرگمی و آشفتگی کرد، به ویژه این‌که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ارمنستان با راه اندازی جنگ بزرگی، نه‌تنها منطقه قره‌باغ بلکه بخش وسیعی از خاک آذربایجان که برابر کل مساحت ارمنستان بود را به تصرف خود درآورد. اما هیچ کشوری از جمله خود ارمنستان استقلال قره‌باغ را به رسمیت نشناخت.

مسکو که پایگاه‌ بزرگ نظامی در ارمنستان دارد، با ناراحتی شاهد اوضاع این کشور به رهبری نیکول پاشینیان، نخست وزیر فعلی ارمنستان بود و این صحنه را تماشا می‌کرد که ایروان در حالی‌که از حمایت روسیه در شرایط اضطراری اطمینان دارد، اما در اغلب با واشنگتن همسویی و همدلی نشان می‌دهد. به همین دلیل، مسکو در نخست تصمیمی برای متوقف کردن جنگ نگرفت تا این‌که حملات ترکیه و آذربایجان، ارمنستان را به زانو درآورد و هنگامی‌که مسئله انتقال صدها جنگجوی خارجی از سوریه برای مشارکت در جنگ قره‌باغ به آذربایجان فاش شد، طرف‌های درگیر را وادار به ترک جنگ و توافق آتش‌بس کرد و نیروهای ویژه‌ای را به مناطق درگیری اعزام کرد تا اوضاع را تحت نظارت و کنترل داشته باشند.

در واقع، هدف از مداخله روسیه، متوقف کردن پیشروی ترکیه و آذربایجان بود، افزون بر آن، مسکو برای کنترل گذرگاه بین ارمنستان و ناگورنو قره‌باغ و نظارت بر گذرگاه دیگر میان آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان، نیروهای حافظ صلح روسیه را در این منطقه مستقر کرد. در نتیجه، ترکیه نتوانست به هدف مورد نظر خود برسد و آذربایجان را به دنبال خود بکشاند، بلکه باکو برخلاف میل ترکیه، راه حل مطرح شده از سوی مسکو را پذیرفت.

البته شباهت‌های بسیاری بین مداخله روسیه در قفقاز و دخالت آن در تحولات سوریه وجود دارد، زیرا در هر دو مورد، ترکیه همزمان نقش شریک پریشان‌خاطر و رقیب سرسخت روسیه را بازی می‌کند و به نظر می‌رسد که مسکو همان موضعی را که در قبال بشار اسد در سوریه اتخاذ کرد، در مورد ایروان نیز اتخاذ کرده است. به گفته یک کارشناس ارشد روسی، سیاست خارجی روسیه بر اصل معامله به مثل استوار است و این سیاست در برابر همگان یکسان و تغییرناپذیر است.

اکنون این پرسش مطرح می‌شود که پس از تجارب قفقاز و سوریه، مسکو این سیاست را چگونه توضیح می‌دهد؟

شکی نیست که پس از موفقیت در قفقاز، مسکو قصد دارد با برگزاری کنفرانس مربوط به بازگشت پناهندگان سوریه، یک آزمایش مقدماتی را برای بررسی واکنش جهانی در برابر نقش محوری روسیه در سرزمین شام انجام دهد. با این حال، نتیجه این آزمایش تا هنگام روشن شدن سیاست واشنگتن در قبال سوریه، چه در هفته‌های پایانی دوره ریاست جمهوری ترامپ و چه پس از ورود بایدن به کاخ سفید، آشکار نخواهد شد.

© IndependentArabia