رنج دوچندان دختر بودن در افغانستان

رسم غیرانسانی «خون‌بس» هنوز در افغانستان اجرا می‌شود

دخترکان افغانستانی در ژری یکی از ولسوالیهای ولایت قندهار در جنوب این کشور، بیرون از چادرهایشان در حال درس خواندن - JAVED TANVEER / AFP

وقتی پس از سه پسر اولین فرزند دختر در خانواده ما پا به جهان گشود، پدرم شادی زیادی کرد و برایش «شب شش» قابل توجهی گرفت.

اما وقتی فرزند پنجم هم دختر شد، این شادی آن‌قدر گسترده نبود. با تولد ششمین فرزند که از سر اتفاق او هم دختر بود، پدر بدون اینکه احساسی از خود بروز دهد، با آوردن مادرم به خانه، بلافاصله لباسهایش را پوشید و سر کار رفت. این واکنش پدرم بود که خود را روشنفکر می‌دانست و برایش فرزند دختر یا پسر فرقی زیادی نداشت. در خانواده های دیگر این واکنش به شدت تندتر و دلهره‌انگیز‌تر است. یادم است یکی از نزدیکان ما وقتی فرزندش دختر به دنیا آمد همسرش را در بیمارستان رها کرد و آن زن با درد و مشکلات فراوان، در میان سرمای زمستان مجبور شد با تاکسی و به تنهایی با دخترش به خانه بیاید.

تولد فرزند دختر در جامعه افغانی همیشه با سرافگندگی و شرمساری هم ردیف حساب می‌شود.

البته این فرهنگ منحط نه تنها در افغانستان که در بیشتر کشورهای جهان سوم به‌خصوص کشورهایی که از جنبه اقتصادی ضعیف هستند، رواج دارد. زیرا در این کشورها کار مختص مردها است و داشتن فرزندان پسر به معنای بودن نیروی کار فراوان حساب می‌شود. به همین دلیل سازمان ملل متحد از هفت سال به این سو ۱۱ اکتبر را به عنوان روز جهانی فرزند دختر نام‌گذاری کرده است. این نام‌گذاری برای گسترش تساوی جنسیتی توجه به حقوق دختران صورت گرفته است. اما با تمام این احوال هنوز نه ایجاد این روز و نه تلاش جامعه مدنی نتوانسته فرهنگ تبعیض میان فرزندان پسر و دختر را از بین ببرد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

افغانستان اما در عرصه تبعیض جنسیتی، کشوری کاملا ضد دختر محسوب می‌شود. هرچند به اندازه کشور هند، تولد دختر در خانواده افغانی شاید باعث کدورت نشود. با این حال می‌توان گفت در میان کشورهای منطقه افغانستان از کشورهای ضد دختر محسوب می‌شود. در نوزده سال گذشته تلاش‌های زیادی صورت گرفت تا تساوی جنسیتی به عنوان یک اصل ارزشی در جامعه افغانی بستر اجتماعی خود را پیدا کند. هرچند در شهرها تا حدی از شدت این تبعیض کاسته شده است. اما در بیرون از شهرهای بزرگ هنوز وضعیت به شدت نگران کننده است.

دختران در افغانستان تنها در زمان تولد نیست که با چهره‌های ناخرسند رو به رو می‌شوند.

می‌توان گفت تمام زندگی آنها در این جغرافیا با رنج همراه است. ازدواج در سنین کودکی یکی از بزرگترین تهدیدها علیه دختران در افغانستان است. به صورت معمول در روستاهای افغانستان بالا رفتن سن دختران بدون آنکه شوهری برای آنان پیدا شود، به همان اندازه که تولدشان شرم‌آور است، مایه خجالت مردان خانواده می‌شود. خرید و فروش دختران، البته با دادن صیغه دینی به آن تبدیل به عرف متداول شده است.

اما هرچه بر سن دختران افزوده شود، بنا بر عرف اجتماعی در بیرون از شهرها از قیمت شان کاسته می‌شود. به همین دلیل خانواده‌ها تلاش می‌کنند تا دختران شان را هرچه کودکتر هستند به شوهر بدهند.

«بد دادن» یا «خون‌بس» نیز بلای دیگری است که حتی می‌تواند برای دختران مرگ‌آور باشد. طبق رسوم اجتماعی در افغانستان، خانواده‌هایی که در دشمنی و خصومت به سر می‌برند و این دشمنی حتی به قیمت ریختن خون یکدیگر تمام شده است، برای ختم غایله دختر خود را به خانواده ای که خون‌شان ریخته شده، به عنوان خون‌بها می‌دهند. این رسم را بد دادن می‌گویند. دختری که بر اساس این رسم به بد داده شده، کوچک‌ترین حقی در خانواده شوهرش نخواهد داشت. او بد ترین شکنجه‌ها و عذاب‌ها را باید تحمل کند و هرگز دم نزند.

همچنین، مدرسه رفتن و درس خواندن هم برای دختران چیزی ممنوع به حساب می‌آید. حتی در میان مردم در روستاها، دختری که درس خوانده باشد نسبت به دختر بی سواد، ارزش کم‌تری دارد. زیرا به باور مردم، چشم و گوشش باز شده و قابل اعتماد نیست.

اینها گوشه ای کوچک از واقعیت‌های زندگی دختران در افغانستان است.

به همین دلیل این جمله ورد زبان فعالین حقوق زنان شده است که افغانستان جای خوبی برای تولد دختران نیست. با این که تلاش‌های جامعه جهانی و خود دولت افغانستان بر تساوی جنسیتی متمرکز بوده، اما متاسفانه حتی مجریان این تلاش‌ها هم خود به این تساوی کمتر باور داشته‌اند. به همین دلیل، ۱۹ سال تلاش برای نهادینه‌سازی تساوی جنسیتی در افغانستان به نحوی آب درهاون کوبیدن بوده‌است.

بیشتر از