از اوج فشار حداکثری تا تک‌هدفی تحقق ناپذیر

تنها هدف آمریکا از سیاست فشار حداکثری بازگرداندن ایران به میز مذاکره است

آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران. عكس از: AFP

در حالی‌که منازعه آمریکا و ایران در جبهات متعددی رو به گسترش است، اما تنها هدفی که دولت دونالد ترامپ پس از خروج از توافق هسته‌ای دوره اوباما برای خود تعیین کرده است، برگرداندن ایران به میز مذاکره از راه اعمال فشار حداکثری، برای دستیابی به یک توافق هسته‌ای جدید است.

در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، دولت ترامپ سیاست حداکثری را به اوج رساند. چنان‌چه تحریم‌های بین‌المللی را که پس از امضای توافق هسته‌ای میان ایران و گروه ۱+ ۵ ، برداشته شده بود، باز گرداند. دولت ترامپ، این اقدام را با فعال ساختن میکانیسم ماشه انجام داد؛ میکانیسمی که بخشی از توافقنامه هسته‌ای است و بر مبنای آن هرگاه که ایران از تعهدات هسته‌ای خود تخطی کند، تحریم‌ها به گونه خودکار و بدون قطع‌نامه، جدید شورای امنیت، بر می‌گردد. و چنان‌چه می‌دانیم، ایران به دلیل خروج آمریکا از برجام و تردد اروپا در حمایت از تحریم‌ها، تعهدات هسته‌ای خود را طی مراحلی کاهش داده بود. از این جهت آمریکا میکانیسم ماشه را فعال کرد و تحریم‌ها را بر ایران باز گرداند. 

در پی آن، تهران اقدام آمریکا را محکوم کرد و واشنگتن را به احترام قوانین و آیین نامه‌های بین‌المللی فرا ‌خواند. از جانب دیگر، بریتانیا، فرانسه، آلمان، روسیه و چین با این اقدام آمریکا مخالفت نشان دادند و گفتند، آمریکا دیگر عضو برجام نیست و باز گرداندن تحریم‌ها تکیه گاه قانونی ندارد.

اما دولت ترامپ به تهدید روی آورد و هشدار داد که هر عضو سازمان ملل متحد که از بازگشت تحریم‌های بین‌المللی بر ایران، امتناع ورزد، با تحریم‌های آمریکا روبه‌رو خواهد شد. البته تهدید آمریکا می‌تواند برای شرکت‌ها هراس انگیز باشد؛ زیرا با قدرت اقتصادی که آمریکا دارد، می‌تواند هر شرکتی را که با ایران وارد داد و ستد شود، با این انتخاب دشوار روبه‌رو سازد که یا تعامل با ایران را برگزیند یا تعامل با آمریکا را.

اما مشکل ایالات متحده آمریکا این است که با اعمال فشار حداکثری، تنها یک هدف را دنبال می‌کند؛ آمریکا می‌خواهد، ایران را به بازگشت به میز مذاکره و امضای توافق هسته‌ای جدیدی با قیود تازه‌ای، مجبور کند. خواسته‌‌های آمریکا بر مبنای توافق جدید، این است که «بند غروب برجام» توافق کنونی که به ایران اجازه می‌دهد تا چند سال بعد از پای‌بندی به مفاد توافق، سلاح خریداری کند، لغو گردد. هم چنان ایران از تولید و توسعه موشک‌های بالستیک دست بردارد و نفوذ خود در خاورمیانه را کاهش دهد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

اما ایران تا کنون از قبول خواسته‌های آمریکا امتناع ورزیده است. ولی مشکل آمریکا چنان‌چه پیشتر اشاره کردیم، این است که گزینه دیگری در اختیار ندارد و نمی‌داند که اگر ایران در سرپیچی خود از خواسته‌های آن ادامه دهد، چه باید کند.

چند سال پیش دو نفر از کارشناسان آمریکایی ایرانی‌تبار، هر یک ولی رضا نصر و ری تکیه در مجله «فارن افرز» مقاله‌ای نوشتند که در آن آمده بود: «آنچه که توازن قوا را در خاورمیانه برقرار می‌کند، مسئله فلسطین نیست، بلکه سرنوشت دولت‌های ناکام در افغانستان، عراق و لبنان است که نفوذ ایران در آن‌ها رو به افزایش است.»

نویسندگان یاد شده از دو رویکرد هشدار داده بودند: اول، «رویارویی با ایران از راه تقویت و کمک افراط‌گرایی تسنن؛ زیرا این کار، شکست ذاتی آمریکا را نشان می‌دهد». دوم، « تصور این‌که یک ائتلاف عربی– اسرائیلی، می‌تواند، ایران را مهار کند؛ زیرا در این صورت، افغانستان، عراق و لبنان در بی‌ثباتی غرق خواهند شد و در نتیجه، رادیکالیسم اسلامی نیرو خواهد گرفت و آمریکا مجبور خواهد شد، حضور نظامی خود را در منطقه برای همیشه حفظ کند».

هم‌چنان ری تکیه، با همکاری اریک ادلمان، معاون پیشین وزیر دفاع آمریکا در امور سیاسی، بار دیگر مقاله‌ای زیر عنوان «انقلاب بعدی ایران» در مجله فارن افرز (شماره ماه مه ۲۰۲۰) نوشت که ایده عمده آن این بود: «چرا آمریکا برای تغییر نظام در ایران کار نمی‌کند؟» وی در توجیه پیش‌نهاد خود می‌نویسد: «آمریکا بعد از انقلاب اسلامی، همه گزینه‌ها را در برابر تهران به تجربه گرفت، اما به ناکامی انجامید؛ از مبادله سلاح با گروگان‌ها در زمان رونالد ریگان گرفته تا کوشش‌های ناکام بیل کلینتون برای سازش با تهران، گفت‌وگو با ایران پیرامون افغانستان و عراق در دوران جورج بوش پسر، و توافق هسته‌ای اوباما، اما تمام گزینه‌ها بی‌نتیجه باقی‌ماند. زیرا رژیم ایران یک رژیم انقلابی است؛ از این جهت هیچ‌گاه با آمریکا هماهنگ نخواهد شد، تنها به داشتن سهمی در منطقه قناعت نخواهد کرد، اجازه تأسیس حزب مخالف سازمان‌یافته را نخواهد داد، از برنامه‌ها و جاه‌طلبی‌های هسته‌ای خود دست بردار نخواهد بود و منافع آمریکا را در منطقه به رسمیت نخواهد شناخت. از این‌رو، تنها گزینه لازمی، تغییر نظام است. این یک دیدگاه رادیکال یا یک اندیشه واهی نیست، بلکه بهترین گزینه‌ای است که بر اساس عمل‌گرایی استوار است و می‌تواند در سیاست آمریکا در برابر ایران کارساز باشد.».

ری تکیه می‌افزاید: «تغییر دادن نظام به معنای حمله نظامی به ایران نیست، بلکه منظور این است که از همه ابزارهای ممکن از جمله کمک مخفیانه به مخالفان، برای تضعیف و سرنگونی دولت آیت‌الله‌ها استفاده شود. آنچه آمریکا باید انجام دهد بر اندازی نظام اسلامی از راه نظامی نیست، بلکه خلق شرایطی است که به دگرگونی و سرنگونی رژیم بینجامد.».

این در حالی است که هیچ قرینه و نشانه‌ای از آمادگی آمریکا برای تغییر دادن نظام در ایران، دیده نمی‌شود. آنچه که آمریکا بر آن پا می‌فشارد، تغییر رفتار ایران است نه نظام آن، در حالی‌که رفتار ایران تغییر ناپذیر است؛ زیرا گسترش نفوذ ایران در منطقه و تولید و توسعه موشک‌های بالستیک، اجزای تجزیه ناپذیر نظام ایران و سبب بقای آن است.

البته این غیر طبیعی است که یک ابر قدرت جهانی با همه ابزارهای دست داشته اش، بر یک قدرت منطقه‌ای فشار وارد کند، تنها برای رسیدن به هدفی که تحقق آن ممکن نباشد، مگر با پذیرش این قدرت منطقه‌ای. این در حالی است که دولت ترامپ تنها یک گزینه را روی میز دارد که عبارت است از مذاکره، آن هم حتی بدون تهدید نظامی.

بی تردید این نسخه‌ای که آمریکا برای ایران پیچیده است، تنها وضعیت فعلی را حفظ می‌کند، بدون این که تغییری در رفتار رژیم وارد کند یا تغییری در نظام آن. زیرا آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی با تکیه بر اندیشه‌های امام خمینی مکررا ابراز داشته است که: «دشمنی با آمریکا از پایه‌های اساسی انقلاب است»، اما با وجود آن، آمریکا اصرار بر این دارد که ایران را از راه دستیابی به توافق جدید، خفه کند، ولی در عین حال از شناخت دقیق ایران امتناع می‌ورزد و ناتوانی نشان می‌دهد.

© IndependentArabia