انسجام درون‌گروهی جناح «اصولگرا» به تاریخ پیوسته است

شکاف‌های عمیق میان «اصولگرایان» هیچ مزیتی برای نظام ندارد

صحن علنی ۱۹ شهریورماه ۱۳۹۹ مجلس شورای اسلامی- عکس از خبرگزاری خانه ملت

بوق‌های تبلیغاتی جناح اصولگرا و بیت پس از در اختیار گرفتن مجلس یازدهم مدام از به حاشیه رفتن، پایان کار و از کف رفتن سرمایه اجتماعی جناح اصلاح‌طلب سخن گفته‌اند. اما وضع جناح اصولگرا از جهت سرمایه اجتماعی نه تنها بهتر نیست بلکه بدتر است. حداقل اصلاح‌طلبان می‌توانند پس از هر دوره شکست در برآوردن وعده‌ها، ادعا کنند که «نگذاشتند کار کنیم». اصولگرایان چنین ادعایی را نمی‌توانند مطرح کنند. هر دو جناح، فاسد و اقتدارگرا و تابع محض رهبر و سپاه‌اند اما اصولگرایان به طور شفاف و پیوسته و با اصرار تمامیت‌خواه بوده‌اند در حالی که اصلاح‌طلبان بسته به وزش باد و شرایط، نوساناتی را در این زمینه از خود نشان داده‌اند.

جناح اصولگرا خلاف نامش اصولا اصولگرا نبوده و برنامه‌ها و بسیج اجتماعی آن نه بر اساس اصول و برنامه‌ها بلکه بر اساس حذف رقیب، چهره‌سازی و شخصیت‌پرستی برای کسب قدرت مطلقه و مدیریت رمه‌ای مردم ایران بوده است. امروز رقیب اصلی خنثی یا حذف شده و دیگر سخن گفتن از فتنه برای بوق‌های تبلیغاتی تحت نظر بیت و جناح اصولگرا نیز بلاموضوع شده است. اما چهره‌هایی که برای چند دهه روی آن‌ها در تلویزیون و مجالس مذهبی سرمایه‌گذاری شده بود تا الگوی نسل جوان «اصولگرا» باشند یکی پس از دیگری سقوط می‌کنند درست مثل مجسمه‌های صدام پس از حمله‌ آمریکا یا مجسمه‌های حافظ اسد پس از بالا گرفتن اعتراضات در سوریه در سال ۲۰۱۱. 

بمب‌های خبری داخل هواداران

آشکار شدن املاک ده‌ها میلیاردی علیرضا پناهیان و روش به دست آمدن آن‌ها مثل بمبی در میان دست‌پرودگان حلقه‌ها و قشر بسته اصولگرا منفجر شد. نسل دوم و سوم اصولگرایان در مدارس و مجالس خاصی که با دست باز و امکانات فراوان حکومتی برای مدارس ویژه و مجالس نزدیک‌ترین افراد به خامنه‌ای فراهم آمده بودند پرورش یافته‌اند. این‌ها با ادبیات لاتی و بدون صافی در برابر مخاطبان امنیتی و سپاهی توانسته بودند به رهبران معنوی اصولگرایان تبدیل شوند. اما الگوهای این طبقه ممتاز و پیچیده شده در قنداق‌های زرین یکی یکی دارد فرو می‌ریزد: مدرسه‌داری حداد عادل و احمد توکلی با اتهام فساد و ویژه‌خواری، روضه‌خوانی پناهیان با اتهام فساد اقتصادی، قرائت قرآن سعید طوسی با اتهام تجاوز به کودکان و مداحی محمود کریمی با اتهام تیراندازی در اتوبان.

افزایش این موارد، اصولگرایان را در برابر هم قرار داده است. امروز دفاع موثر اصولگرایان از یکدیگر تقریبا غیرممکن شده است و بسیاری به جای دفاع به هم حمله می‌کنند. به دفاع بسیار ضعیف حسین شریعتمداری از پناهیان نگاه کنید. جناحی که در ۴۲ سال گذشته به طور صددرصد مخالف احترام به حریم امن زندگی خصوصی مردم بوده است و نیز در انظار عمومی خود را عدالتگرا معرفی کرده، یک‌باره نوبت به روضه‌خوان ویژه بیت که می‌رسد طرفدار حیطه خصوصی کسی می‌شود که از «مرفهان بی‌درد» هدیه‌های ده‌ها میلیارد تومانی دریافت کرده است. پناهیان نه تنها هاله معنوی برساخته به وسیله دستگاه تبلیغاتی رژیم را از کف داده بلکه با طرح «زندگی خامنه‌ای و خمینی با هدیه» آن‌ها را نیز فرو می‌اندازد و کیهان کاملا از وی دفاع می‌کند به جز در ذکر این نکته آخر که ولایت فقیه اول و دوم را هم‌شان پناهیان می‌کند.

استدلال پنهان در پس «آتش به اختیاری» نیروهای تحت امر رهبر «عدالت‌خواهی»، «تقوی» و «دلسوزی» برای «مردم» بود اما وقتی الگوهای این جریان یکی پس از دیگری با اتهام فساد مالی و سوءاستفاده جنسی و اسلحه‌کشی مواجه می‌شوند آن استدلال نیز رنگ می‌بازد. چهار تعبیر فوق در ادبیات حکومتی به ترتیب به معنای تمرکز ثروت در دست حزب اللهی‌ها، ریاکاری نهادینه شده، خودحق‌پنداری و طرفداران حکومت دینی هستند. در کنار گفتمانی که چنین دستگاه ترجمه‌ای دارد این سؤال نیز امروز در ذهن نوجوانان و جوانان خانواده‌های حزب اللهی مطرح است که چگونه دست‌های عدالت‌خواه منابع یک کشور را تاراج کرده‌اند و چگونه است که فرزندان انقلابیونی مثل قالیباف ده‌ها میلیون دلار سرمایه در ملبورن استرالیا دارند. این نکات و خبرها را آن‌ها بهتر از بقیه می‌دانند.

نقاط عطف کلیدی

پذیرش قطعنامه ۵۹۸ برای پایان جنگ شوک مشروعیت برای پیروان خمینی بود، چون اسطوره سازش‌ناپذیری خمینی، با به کشته دادن حدود صدهزار و مجروح شدن چند صد هزار نفر دیگر بعد از بازپس‌گیری خرمشهر، آبروی خود را به باد داد. علی خامنه‌ای از روز اول دارای چنین سرمایه‌ای در تصور پیروانش نبود اما همه سرمایه مذهبی نهادهای دینی در اختیار او قرار گرفت تا وی را روی کرسی ولایت سر پا نگاه دارند. حتی تا سال‌های آخر دهه هشتاد خامنه‌ای توانسته بود با پاداش‌های زیاد و تنبیه‌های سخت نوعی انسجام را در درون جناح اصولگرا در پشت سر خود حفظ کند. این انسجام ناشی بود از جلسات مذهبی و مداحی و دروس اخلاق کسانی مثل مجتبی تهرانی و خوشوقت و مصباح یزدی که هر سه در عین حال فتوای قتل نویسندگان و فعالان سیاسی و ناهمرنگ‌ها (در ماجرای قتل‌های محفلی کرمان) را می‌دادند. البته چون وفاداری به خامنه‌ای عمدتا ناشی از انگیزه‌های مالی و قدرت است تا وقتی که وی در قدرت است و منابع کشور را در اختیار دارد، وفاداری برخورداران به شکل صوری باقی می‌ماند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

همین انسجام درون‌سازمانی (ناشی از نظام عقیدتی و رفتاری مشابه و هماهنگی درون سازمانی از طریق بیت) بود که موجب شد نظام با سرکوب جنبش سبز از میانه این «فتنه» عظیم عبور کند. آن‌ها یکپارچه برای دو دوره پشت سر احمدی‌نژاد ایستادند. در اواخر دهه نود چنین انسجامی در میان اصولگرایان به چشم نمی‌خورد. ضربات کوچک‌تر نسبت به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در ساختار حاکم آن‌ها را چنان به چند پاره تقسیم کرد که علی‌رغم تلاش بیت، مدام علیه یکدیگر می‌شورند. غیر از رسوایی‌های نزدیکان بیت و افراد مشهور و نامداران تبلیغاتی، غیبت یازده روزه احمدی نژاد، مرگ شیوخی مثل مهدوی کنی، افشای فساد پی‌در‌پی مقامات نهادهای انتصابی، و عکس‌های بدون رعایت محدودیت‌ها توسط چهره‌های مکتبی تلویزیون دولتی در خارج کشور، در ترک برداشتن و افزایش شکاف میان هواداران خامنه‌ای موثر بوده‌اند.

تَرَک‌های درونزا

اطلاعات مربوط به املاک پناهیان از درون جناح اصولگرا به بیرون درز کرد. کسانی که به روح الله زم اطلاعاتی را می‌رساندند، همه از درون نهادهای امنیتی تحت نظر بیت بودند. نزدیکان احمدی‌نژاد هنوز در این نهادها حضور دارند و گاه به گاه در برابر بیت قدرت‌نمایی می‌کنند. موتلفه، پایداری، سپاهیان و امنیتی‌های سابق و لاحق در لباس سیاستمدار، و طرفداران احمدی‌نژاد به نمایندگان چهار طیف در درون اصولگرایان تبدیل شده‌اند که دیگر منافع خود را هم‌راستا نمی‌دانند و علیه یکدیگر عمل می‌کنند. بارزترین چهره سیاسی این جناح که در مجلس «انقلابی» یازدهم بر کرسی صدارت نشسته و تا به حال دوبار نامزد ریاست جمهوری آن‌ها بوده است، با ادعای میرسلیم در باب پرونده رشوه ۶۵ میلیارد تومانی مواجه است. این شکاف تا حدی است که به سیاست خارجی نیز بسط یافته است. احمدی‌نژاد امروز خلاف سیاست نظام به دنبال بازسازی روابط با عربستان سعودی است.

شکاف میان اصولگرایان و اصلاح‌طلبان علی‌رغم مخاطراتی که برای حکومت داشت منافعی نیز برایش به همراه می‌آورد. حکومت می‌توانست در خارج با چهره اصلاح‌طلبی و در داخل با چهره اصولگرایی عمل کند. اما شکاف‌های عمیق میان اصولگرایان هیچ مزیتی برای نظام غیر از افشاگری بیشتر و ساییده شدن نیروها ندارد چون آن قدر در میان عموم مردم بدنامند که یکی از آن‌ها نمی‌تواند بخشی از مطالبات عمومی را حداقل در حرف نمایندگی کند و بخشی از مردم را به کارزارهای سیاسی یا بیعت‌های همیشگی نظام دعوت کند.

بیشتر از