ویروس کرونا چیزهای بسیاری را از ما گرفته است: عزیزانمان، فرصتهای شغلی، لذت تماس با دیگران.
در مجموع ویرانگر بوده است، و این آخر هفته، برای کسانی که در اجتماعی شاداب و متراکم (و برای بسیاری منبع درآمد) با کاروان شادی ناتینگ هیل بزرگ شدهاند، لغو کاروان شادی به همان تلخی است.
به گفته اسماعیل بلاگرُو، نویسنده، فیلمساز و مولف « شاهدی تاریخی و مصور بر کاروان شادی ناتینگ هیل»، تنها باری که پیش از این کاروان شادی ناتینگهیل لغو شد درسال ۱۹۷۰ بود. در آن سال، رُون لَزلت، بنیانگذار این جشن سالیانه، «از مدیریت کاروان شادی به خاطر تنش در این محله و هجوم مرتب به رستوران من گرُو که به دادگاه متهمین من گرو انجامید، کنارهگیری کرد».
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بیتردید، کاروان شادی ناتینگهیل از هنگام ایجاد توسط لزلت و سپس کلودیا جونز تا لغو اولیهاش همواره در مقاومت سیاسی و اجتماعی غرق بوده است.
حتی اگر این واقعه آن طور که به آن خو کردهایم در سال جاری برپا نشود - مشروب رام، صدای موسیقی ریتمدار، خیابانهای خیس از ادرار – که به نوعی به کاروان شادی حس نزدیکی میدهد، روح آن همچنان نه تنها در محله ناتینگهیل بلکه در خیابانها و محلههای اطراف آن و اماکنی که مردم جشن خصوصی خودشان را برگزار میکنند و در سراسر کشور - و امید میرود در سراسر جهان - زنده بماند. روز یکشنبه، چند ساعت پس از راهپیمایی واشینگتن در ایالات متحده، جنبش مشابهی علیه استبداد و نژادپرستی بیمهابا و تعصب در بریتانیا برگزار میشود: «راهپیمایی میلیونی».
این تظاهرات که از ساعت یک بعدازظهر از قلب کاروان شادی آغاز و به هاید پارک ختم میشود، برای «تحت فشار گذاشتن بیشتر دولت بریتانیا» برای بیتفاوتیش به نژادپرستی و به ویژه تبعیض علیه سیاهپوستان برگزار میشود که پژواکی است از شرایطی که نخست به ایجاد این کاروان شادی منجر شد.
در پیامد شورشهای سال ۱۹۵۸ ناتینگهیل و قتل کلسو کوچرین در سال بعد از آن با انگیزه نژادپرستانه، تلاشهای دیگری علیه نژادپرستی صورت گرفته است. کوچرین یک نجار اهل آنتیگوا بود که به دست یک گروه مردان سفیدپوست در اوج ارعاب، آشوبها و خشونتهای گروههای فاشیستی از جمله اتحادیه فاشیستهای بریتانیا وشعبههای لیگ دفاع از سفیدپوستان کشته شد. مردم خشمگین بودند نه تنها به خاطر عیان شدن این تراژدی بلکه برای نوع پوشش آن در رسانهها و نحوه رسیدگی پلیس به آن که در ابتدا آن را یک سرقت ساده عنوان کرد.
مثل مورد استیون لارنس حدود ۳۴ سال پیش، از این تحقیقات هیچ نتیجهای گرفته نمیشود و توضیح چندانی هم به خانوادهاش داده نمیشود. تنها در سال ۲۰۰۷ بود که دختر کاچرین فهمید او که بود و چطور به قتل رسید؛ و سال گذشته برای نخستین بار به لندن آمد تا بیشتر در مورد پدرش اطلاعات کسب کند.
اما به رغم نژادپرستی نهادینه، فعالان اجتماعی محلی از طریق گروههایی از جمله انجمن مترقی رنگینپوستان و افرادی چون کلودیا جونز، فعال اهل ترینیداد، سردبیر روزنامه و برگزارکننده نخستین کاروان شادی کارائیب در شهرداری سینت پانکراس (حال شهرداری کَمدِن) دست به مقاومت زدند. تظاهراتی در مقابل پارلمان بریتانیا برگزار شد. در مراسم تششیع جنازه و خاکسپاری کوچرین صدها نفر شرکت کردند. هزینه این مراسم توسط برگزارکننده آن، شورای هماهنگکننده مودت میان نژادها تامین شد که بنیانگذار آن جونز و اِیمی اَشوود گاروی، و پیام آن اعتراض به خشونت و ارعاب گروههای محلی نژادپرست بود. اگر به گورستان کِنزال گرین بروید، مزار کوچرین و سنگ قبر سائیده شدهای را میبینید که از ورای آن تصویر کوچرین با عینکش به شما نگاه میکند.
هرچه امروز به عنوان ارعاب روانی، خشونت، بیرحمی پلیس، سهلانگاری، فقدان صداقت و خودداری دولت برای ازمیان بردن نژادپرستی علیه سیاهپوستان میبینم، پیشتر هم دیدهایم. این را نه از روی ناامیدی، بلکه از روی وظیفه برای زنده نگاهداشتن این تاریخچه میگویم که اغلب نادیده انگاشته میشود. بسیار مهم است که نشان دهیم آن چه امروز شاهد آنیم ارتباطی تنگاتنگ با بسیاری از چیزهایی دارد که به ما گفته شده «مربوط به گذشته» است.
هرچند چیزهایی تغییر کرده اما ما با همان هیولاهایی در مبارزهایم که این فعالان اجتماعی ۶۰ سال پیش بودند. اشتیاق برخی رسانهها برای توجیه قتلهای بیرحمانه به دست نژادپرستان سفیدپوست، تروریستها – و همه آنهای دیگر - همچنان وجود دارد. همان قوانین ضدمهاجرت و راهبردهایی که جونز در اوایل دهه ۱۹۶۰ به چالش کشید، امروز در حد غیرانسانی تشدید شده، و در میان آن سیاه و رنگینپوست همچنان برای حمایت فریاد میکشند؛ حمایت نه تنها از کسانی که مخالف نژادپرستی هستند بلکه از دولت و دیگر نهادهای قدرتمند بریتانیایی.
اینها اصل وجود کاروان شادی ناتینگهیل است. عالی است که حتی در گرماگرم یک بیماری همهگیر، میل به اعتراض علیه بیعدالتی از میان نرفته است. پس از «راهپیمایی میلیونی»، امیدوارم اگر بار دیگر به کاروان شادی بازگردیم که بسیاری از ما با آن آشنا هستند، این نکته را فراموش نکنیم.
© The Independent