غنی در پاکستان؛ آیا فصل جدید روابط فرا رسیده است؟

پاکستان نمی‌تواند با تکیه بر «خطر» طالبان از افغانستان امتیاز بگیرد

AFP

نزدیک به یک ماه قبل، رئیس جمهور محمد اشرف غنی در پیامی که به مناسبت عید فطر داد، نگاهی هم به روابط افغانستان با پاکستان انداخت و گفت که فصل جدیدی از روابط میان افغانستان و پاکستان فرا رسیده است.

آقای غنی گفت این روابط می‌تواند در راستای تقویت اقتصاد منطقه نیز مفید و اثر گذار باشد. وی در همان زمان گفته بود که به زودی به پاکستان خواهد رفت و پنجشنبه هفته قبل این سفر محقق شد. استقبال و پذیرایی از رئیس جمهور افغانستان، به گزارش رسانه‌های پاکستانی و بین‌المللی بسیار شکوهمند بوده است؛ چیزی که به گفته این رسانه‌ها پیش از آن صورت نگرفته بود. همچنین نتایج دیدار میان آقای غنی و عمران خان، نخست وزیر پاکستان، نیز سازنده و مثبت ارزیابی شده است. رسانه‌ها گزارش دادند که دفاتر مطبوعاتی هر دو رهبر از توافق بر سر فصل جدیدی از روابط میان دو کشور صحبت کرده‌اند.

اینها همه نکات مثبت سفر رئیس جمهور غنی به پاکستان است. ولی به نظر می‌رسد نسبت به این سفر و تبعات آن بسیار خوشبینانه نگریسته شده است. پیش از این هم بارها روسای جمهور افغانستان به پاکستان رفته‌اند و باز هم از گسترش روابط، نزدیکی و همکاری بیشتر و آغاز فصل خوبی از رابطه میان دوکشور حرف زده‌اند. اما زمان نشان داده که اینها، حرف‌های بی پشتوانه‌ای بوده که پاکستانی‌ها به خورد سیاست مداران افغان داده‌اند.

واقعیت این است که اعتماد به تغییر دیدگاه پاکستان در قبال افغانستان بسیار سخت است. شاه محمود قریشی وزیر خارجه پاکستان، چند روز قبل در جریان نشست صلح لاهور گفته بود که افغانستان هیچ‌گاه عمق استراتژیک پاکستان نبوده و نخواهد بود. در حالی که اسلم بیگ رئیس ستاد ارتش پاکستان در دهه ۸۰ میلادی تئوری عمق استراتژیک را در مورد افغانستان مطرح کرد که در صورت افزایش تنش‌ها و هجوم هند به این کشور، پاکستان از نظر جغرافیایی یک عقبه استراتژیک داشته باشد که شامل افغانستان و تعدادی کشورهای آسیای میانه می‌شود. این تئوری تا امروز هم جزئی از سیاست خارجی پاکستان در قبال منطقه بوده است، زیرا نه تهدید هند علیه پاکستان تمام شده است و نه پاکستان به این نتیجه رسیده که هند دیگر یک خطر بالقوه خطرناک همیشگی نیست. بنابراین به نظر نمی‌رسد گفته‌های شاه محمود قریشی در مورد مساله عمق استراتژیک صحت چندانی داشته باشد.

افغانستان در طول دوران حکمروایی رژیم تحت نفوذ روسیه و همچنین در هجده سال اخیر رابطه‌ بسیار نزدیکی با هند داشته است. این رابطه همیشه پاکستانی‌ها را نسبت به سیاست خارجی افغانستان بدگمان ساخته است. برای پاکستان، افغانستانی مستقل و خود کفا همیشه به عنوان یک خطر مطرح بوده است. خصوصا وقتی که این کشور مستقل روابط گرمی با هند داشته باشد. نظامیان پاکستانی برای همین تمام تلاش خود را به خرج دادند تا در دهه ۹۰ میلادی تمام ساختار نظامی افغانستان را متلاشی کنند، که موفق هم شدند و آنچه امروز به عنوان نیروی نظامی افغانستان وجود دارد، ثمره تلاش جامعه بین المللی در ۱۹ سال گذشته است که آن هم با ضعف‌ها و مشکلات مختلفی از جمله نبود تسلیحات قدرتمند و سنگین و حتی نیروی هوایی مجهز، عجین شده است.

تنها چیزی که از این پس پاکستان می‌تواند در قبال آن تظاهر به حسن نیت کند مساله گفتگوهای صلح با مخالفان دولت افغانستان است که در راس آن گروه طالبان قرار دارد. در واقع پاکستان مانند گذشته دیگر کنترل چندانی بر طالبان به طور قاطع ندارد. طالبان توانسته‌اند با دشمن تراشی مشترک با ایران و روسیه و تا حدی چین، هم پیمان‌های جدیدی را برای خود دست و پا کنند. طالبان به تقویت این ذهنیت که آنان تنها سنگر مقابله با زیاده خواهی‌های آمریکا در منطقه‌ هستند، کمک‌های فراوانی از سوی این کشورها، که دشمن تاریخی و ایدیولوژیک آمریکا هستند، به دست بیاورند. طالبان حتی به این کشورها تلقین کرده‌اند که پشت سر حضور داعش در افغانستان، که در واقع تهدیدی جدی علیه منافع این کشورها است، آمریکا قرار دارد و این کشور با حمایت داعش در افغانستان، سعی در بی ثبات ساختن کشورهای همسایه با افغانستان دارد.

رابطه جدید و استراتژیک طالبان با این کشورها، تا حدی زیادی وابستگی آنان به پاکستان را کم کرده است، به جز رهبری گروه طالبان که بیشتر در پاکستان حضور دارند. فرماندهان پرقدرت این گروه در داخل خاک افغانستان هستند و از کنترل پاکستان به دورند. بنابراین در چنین وضعیتی، پاکستان نمی‌تواند با جلوه دادن طالبان به عنوان یک خطر بالفعل علیه افغانستان، سعی در امتیازگیری بیشتر ازاین کشور کند. با این حال به طور مطلق هم نمی‌توان گفت که پاکستان همان دشمن همیشگی افغانستان است که چهره واقعی خود را در پشت نقاب روابط همسایگی میان دو کشور پنهان کرده است.

پروژه‌های بزرگ اقتصادی منطقه که افغانستان در متن این پروژه‌ها قرار دارد، برای پاکستان به عنوان یک نیاز حیاتی محسوب می‌شود. پروژه‌هایی مانند پروژه انتقال گاز ترکمنستان به پاکستان و هند از مسیر افغانستان (تاپی) و پروژه انتقال برق از تاجیکستان به پاکستان (تاپ) جزو مهم‌ترین و با ارزش‌ترین پروژه‌های مورد نیاز پاکستان است. در کنار آن افغانستان نزدیک‌ترین و کم مصرف‌ترین مسیر ترانزیت برای انتقال کالای پاکستان به کشورهای آسیای میانه است. کاهش رشد اقتصادی پاکستان و افزایش تورم در این کشور، نیاز پاکستان به انرژی بیشتر و بازارهای بیشتر را افزایش داده است و این نیاز زمانی رفع می‌شود که در افغانستان یک ثبات و امنیت نسبی ایجاد شود.

در چنین وضعیتی اگر پاکستان به این نتیجه رسیده باشد که جنگ فرسایشی افغانستان، علاوه بر این کشور، به پاکستان نیز به اندازه کافی ضربه زده است، می‌توان به آغاز فصل جدید از روابط خوش‌بین بود. در غیر آن همچنان تهدید هند و تئوری عمق استراتژیک پاکستان همچنان پابرجا است.