سیاست موسیقی؛ آوازهای سرخورده از انقلاب

نگاهی به کتاب «انقلاب و موسیقی: سیاست موسیقی در ایران»

ارکستر سمفونیک تهران-ایرنا/ مجتبی محمدلو

موسیقی، به‌خصوص ترانه‌های انقلابی، همواره بخش جدایی‌ناپذیر زندگی مردم و تحولات سیاسی در ایران بوده است. دولت‌ها هم کوشیده‌اند تا ادبیات و موسیقی در خدمت مقاصد و تبلیغات سیاسی و ایدیولوژیک‌شان قرار گیرد، آواز‌های مخالف را کنترل کنند، و هنرمندان معترض و متفاوت را ساکت، زندانی و خانه‌نشین سازند. این وضعیت در جمهوری اسلامی ایران به مراتب شدید و نظام‌مند شده است.

ناهید صیام ­دوست، در کتاب خود به ما به کمک می‌کند تا تصویر کاملی از وضعیت موسیقی و هنرمندان در ایران پس از انقلاب به دست آوریم. موسیقی در آغاز از سوی آیت‌الله خمینی حرام اعلام شد و نابودی این هنر زیبا، به یکی از اهداف انقلاب اسلامی بدل شد. اما موسیقی با زندگی مردم عادی پیوند خورده بود و به اشکال مختلف از زیر سیاست ممنوعیت و حذف جان به در برد. به‌خصوص که در اوج روزهای تیره و پراختناق جنگ و سرکوب سیاسی و عقیدتی در دهه شصت، صدای هنرمندان قبل از انقلاب مانند ابی، گوگوش و داریوش و... نوستالوژی «روزهای خوب گذشته» را زنده می‌کرد.

خانم صایام ­دوست می‌گوید که «در طول این سال‌ها موسیقی فضای بدیل سیاسی، اجتماعی و هویتی» برای مردم به ویژه جوانان بوده است. او به اصطلاح «زندگی به مثابه سیاست» یا به عبارت دیگر، سبک زندگی به عنوان سپر مقاومت مردمی اشاره می‌کند که «به لحاظ فرهنگی و سیاسی سرکوب شده‌اند، اما در زندگی روزمره، پیوسته قلمرو و فضاهای خود را گسترش می‌دهند و از حوزه‌های قدرت دولت می‌کاهند.» 

در اینجا موسیقی تنها ساز و سرود نیست، بلکه بخشی از سبک زندگی، تمایلات و مطالبات مردم به ویژه نسل جوان نیز هست که سیاست‌های فرهنگی رسمی را نمی‌پذیرند، و حوزه خصوصی و علایق شخصی را به میدان‌های مقاومت علیه دولت و ایدیولوژی تبدیل می‌کنند. از این رو، این کتاب پژوهشی بینارشته­ای و مردم‌شناسانه است که نویسنده از لنز تاریخ موسیقی معاصر، رابطه دولت و شهروندان، جدال پیوسته جمهوری اسلامی ایران را با مردم خواهان تغییر، و بی‌اثر شدن سیاست‌های رسمی فرهنگی و موسیقی مطلوب دولت را به خوبی بررسی می‌کند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

جمهوری اسلامی ایران از آغاز با موسیقی پاپ که در زمان شاه محبوبیتی فراوان داشت، مخالف بود و کوشید تا سرود و نوحه‌خوانی و حتی موسیقی سنتی، جای موسیقی پاپ را بگیرد. با این حال، نویسنده می‌گوید که جمهوری اسلامی ایران برای کنترل نفوذ آوازخوانان قبل از انقلاب، یا موسیقی موسوم به «لس‌آنجلسی»، در مقطعی مجبور شد به موسیقی پاپ، بر اساس دستورات و مقررات سفت و سخت، اجازه تولید بدهد. در این مقطع آوازخوانانی چون خشایار اعتمادی، علیرضا عصار، شادمهر عقیلی و...، ظهور کردند و محبوبیت گسترده یافتند. 

نویسنده می‌گوید که دولت برای دو دهه موسیقی شاد و دلخواه  مردم را ممنوع کرد، اما سپس به خاطر منافع خود به تولید موسیقی بی‌ضرر و «شاد میان‌تهی» که نمونه برجسته آن بنیامین بهادری است، اجازه داد. زیرا در غیر آن صورت، فضای موسیقی به دست «احساسات و گرایش‌های واقعی سیاسی و یا طرب خارج از کنترل دولت» می‌افتاد.

با این حال، صیام ­دوست استدلال می‌کند که «هنرمندان و هواخواهان‌شان در کنسرت‌ها شادی را به ابزار مخالفت و عدول بدل کردند.» پسند یک آوازخوان و یک سبک موسیقی، پیوندی نزدیک با سبک زندگی متفاوت هواداران‌شان نیز دارد که معمولا مورد تایید جمهوری اسلامی ایران نیست. 

نویسنده باور دارد که موسیقی ایران در مقایسه با دهه شصت، آزادی‌های بیشتری یافته است. برخی از خواننده‌های داخلی با این که مجبور به رعایت سانسور و مقررات حکومتی هستند، اما پیوسته می‌کوشند که  از سیاست‌های رسمی فاصله بگیرند و حتا تخطی کنند. یک نمونه آن، آوازخوانی چون محسن نامجو است که نه تنها چهره‌های فرهنگی و مذهبی نظام، بلکه هنرمندان سنتی را نیز علیه خود شوراند. چنانچه، نویسنده به نقل از منابعی در وزارت ارشاد می‌نگارد که صادر نکردن مجوز برای کارهای محسن نامجو در گام نخست به خاطر مخالفت قوی موسیقی‌دانان سنتی بود که از نظر آنان کارهای نامجو «به موسیقی ایران آسیب می‌رساند.» 

جمهوری اسلامی ایران کوشیده است تا موسیقی پاپ داخلی را از هر نوع محتوای انتقادی سیاسی-اجتماعی تهی کند و بسیاری از هنرمندان جوان سرکش را وادار به تبعید و مهاجرت به خارج از کشورساخته است. نویسنده به نقل از مسعود کوثری، موسیقی‌شناس، می‌گوید که موسیقی زیرزمینی، به خصوص رپ فارسی، خیلی زود توانست «خلاء گرایش‌ها و بیانات انتقادی در موسیقی سنتی و پاپ مجاز را پر کند و جوانان را به سوی خود بکشد.»

نویسنده با اشاره به محبوبیت مرتضی پاشایی و به ویژه تشیع جنازه خبرساز او، نشان می‌دهد که به رغم فشارهای سخت دولت، موسیقی پاپ ایرانی با حمایت مردم نفس می‌کشد. در دهه ۹۰، ماهواره‌ها و سپس اینترنت به «گسترش فضاهای متفاوت و خاص موسیقی کمک کرد.» اکنون، شبکه‌های اجتماعی و سرویس‌های موسیقی آنلاین قدرت بیشتر مالی و محبوبیت مردمی به هنرمندان داخلی بخشیده است. با این حال، به گفته نویسنده، وضعیت مالی و کاری هنرمندان مستقل به خاطر عدم دریافت مجوز برای تولید موسیقی و برگزاری کنسرت، وخیم است و بسیاری از آنان راهی جز ترک کشور نمی‌بینند.

کتاب «موسیقی و انقلاب» با این که یک اثر دانشگاهی است، اما برای مخاطب عام و علاقه‌مند به سرگذشت موسیقی در ایران معاصر نیز جالب است. دسترسی وی به هنرمندان و دست‌اندرکاران وزارت ارشاد نیز بر غنای کتاب افزوده است.

 این کتاب به موسیقی معاصر ایران از منظر حرفه­ای و زیباشناسی نمی‌پردازد و خواننده نباید جویای سنجش کیفیت آثار موسیقی پس از انقلاب در این کتاب باشد. بلکه ما در این کتاب، بیشتر با تلاش هنرمندانی آشنا می‌شویم که برای زنده نگهداشتن موسیقی پاپ هزینه‌های فراوانی داده‌اند، و هوادارانی که به کنسرت آوازخوانان محبوب خود می‌روند تا به گفته یکی از آنان، «در آنجا واقعیت زندگی خود را فراموش کنند و با همین "شادی پوچ" از شب خود لذت ببرند.» 

مشخصات کتاب: ناهید صیام‌دوست/موسیقی و انقلاب: سیاست موسیقی در ایران/ انتشارات دانشگاه استنفورد/۳۶۸ صفحه/۲۰۱۷

بیشتر از کتاب