ایران از سیاست قبول مخاطره، به مرحله تسلیم به خواستههای ایالات متحده رسیده است. این استراتژی جدید ایران احتمال میرود تا پایان دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ ادامه یابد.
گزارش حاکی است که مذاکرات مخفیانه میان دو رقیب، به توافق بر سر مصطفی الکاظمی، سیاستمدار دارای گرایش به آمریکا، در جایگاه نخستوزیری عراق منجر شده است. ایران بنا به گزارشها در تسهیل مصالحه مهم میان رقبای قدرت در افغانستان (اشرف غنی رئیس جمهوری، و عبدالله عبدالله، رقیب او) با آمریکا، نقش محوری داشت. سپس، مسئله خروج سربازان ایرانی از سوریه مطرح میشود؛ موضوعی استراتژیک که دولت ترامپ مدتهاست به دنبالش بوده است.
در عوض، آمریکا سیستمهای دفاع هوایی پاتریوت خود را از عربستان سعودی خارج کرد و پذیرفت که به برخی از کشورها اجازه تجارت با ایران بدهد و آنان را از تحریمهای سرسختانه اقتصادی مستنثنی کند.
این امر چگونه رخ داد؟ دو واقعه یخ ماجرا را شکست: ترور قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، در ماه ژانویه، و شیوع جهانی ویروس کرونا.
از سال ۱۹۷۹ و وقوع انقلاب در ایران، این کشور همواره در سیاست خارجی خود این رویه را دنبال کرده است که رقیبان را به سرحد و آستانه جنگ میکشاند، اما وارد جنگ نمیشود. تحت این استراتژی، رژیم ایران لحظاتی را داشته است که مجبور شده توقف کند و فکر کند؛ لحظاتی که رژیم به این فکر افتاده است که شاید موجودیتش در خطر باشد.
یکی از این لحظات به زمان جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ بازمیگردد، که ایران را درباره حمله قريبالوقوع آمریکا وحشت زده کرد. سقوط رژیم صدام حسین به ایران گزینهای نداد جز مداخله مستقیم در حمایت از برنامه امنیتی آمریکا در عراق و افغانستان.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
کشتن سلیمانی یکی دیگر از این لحظات تاریخی در مناسبات ایران و آمریکا است. این اقدام، پیامی شفاف به ایران و برای کل خاورمیانه فرستاد مبنی بر این که دولت ترامپ هیچ خط قرمزی برای ورود به درگیری ندارد. این اقدام همچنین حاکی از این بود که ایالات متحده لازم نیست برای تضعیف نیروی نظامی و امنیتی ایران، خود را وارد یک جنگ تمامعیار کند.
یک دیپلمات ارشد عرب به من گفت: «بله، اقدامی بیپروا بود، ولی موجب «تغییر چشمگیر تعادل تفکر امنیتی» در داخل رژیم ایران شده است.»
اما به نظر میرسد که لحظه توقف و تفکر، در تمامی جوانب حکومت ایران گسترش یافته است. ویروس کرونا اثر خود را بر اقتصاد تضعیف شده ایران بر اثر تحریمهای آمریکا و خروج آن از توافق اتمی در سال ۲۰۱۸، گذاشته است.
گزارشهای رسانه های ایران از خروج نیروهای نظامی خود از مناطق درگیری در منطقه نه تنها پیام کاهش تنش را به آمریکا میفرستد، بلکه به عنوان پروپاگاندایی مفید برای طرحهای رژیم ایران در فرونشاندن خشم داخلی عمل میکند که بر اثر سقوط استانداردهای زندگی و سرکوب شهروندان عادی، بالا گرفته است. رکود درازمدت در زمان اعمال تحریم، احتمالا منجر به ناآرامی سیاسی میشود.
پیشتر در سال جاری، وقوع تظاهراتهای گسترده بر سر حمله موشکی به هواپیمای اوکراینی در ماه ژانویه (حملهای اشتباه که اول از سوی مقامات ایران انکار شد و بعد گفتند بر اثر «خطای انسانی» صورت گرفته است)، مقامات ایرانی را غافلگیر کرد. شعارهای آن زمان مردم نشان داد که صبر بسیاری از ایرانیان تمام شده است و آماده رویارویی با ماشین سرکوب بیرحمانه حکومت هستند. حالا مسئولانند که وحشتزده به نظر میرسند؛ بهویژه درباره پیامدهای طولانی مدت شیوع ویروس کرونا.
گذشت آن روزهایی که ایران میتوانست سیاست مقابلهجویانه خود در قبال آمریکا را بر مبنای شکست احتمالی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر در آمریکا ادامه دهد. اگر جو بایدن مایل به ادامه دکترین اوباما درباره مناسبات میان دو کشور باشد، مقامات جمهوری اسلامی ایران بدون شک از ریاست جمهوری او در آمریکا استقبال میکنند. اما بسیاری از مقامات ایرانی (چه میانهرو و چه تندرو) حالا میدانند که کشورشان نمیتواند موضع اقتصادی فعلی خود را برای چهار سال دیگر با ترامپ در کاخ سفید ادامه دهد.
ویروس کرونا موجب اجماع دوحزبی در آمریکا درباره تغییر منابع به سوی روابط با چین شده است. این پیشبینی احتمالا محاسبات استراتژیک در ایران را برای دستیابی به یک توافق اتمی جدید و جامعتر با غرب که دربرگیرنده مسئله نفوذ منطقه ای ایران نیز باشد، تغییر داده است. همزمان با تلاش ایران برای پرهیز از آسیب دیدن در جنگ سرد جدید میان آمریکا و چین، این میتواند نیاز به یک راه حل مطلوب برای ایران را اثبات کند.
بنابراین عجیب نیست که مقامات ایران به لحظه شهودی رسیده باشند: با حرکت ایران به سوی یک نظم نوین و مبهم جهانی، باید طور دیگری فکر کنند. تسلیم به خواستههای آمریکا، به نظر گزینه جذابی میرسد، دستکم فعلا.
© The Independent