روسیه در رویارویی با بزرگترین چالش خود در سوریه

اسد به پوتین وفادار بوده است و پوتین به اسد، اما مردم سوریه هر روز فقیرتر می‌شوند

کودک سوری آواره به همراه خانواده‌اش در شمال غرب سوریه - AFP/Getty

یکی از خوانندگان آمریکایی که از روزنامه‌نگاری کرونایی خسته شده بود، این هفته خواهشی از من داشت. این خانم نوشت: «گانگسترهای اعظم این طرف و آن طرف «خاورمیانه» لابد دارند کلی خباثت می‌کنند که به تیتر روزنامه‌ها نمی‌رسد. ترامپ و شرکا یا به آن بی‌توجهی می‌کنند و یا با خاموشی تاییدش می‌کنند.»

بعید می‌دانم دونالد ترامپ به این امور بی‌توجهی کند، اما احتمالا در این زمینه نادان است و عبارت «سکوت به نشان رضایت و تایید» برای ساکنان کنونی کاخ سفید، زیادی طولانی است. برویم سراغ این موضوع.

تصویرغالب این است که روسیه در حال عقب‌نشینی در لیبی است، چرا که متحدش، ژنرال خلیفه حفترِ لیبیایی-آمریکایی (و دوست سابق واشنگتن) از طرابلس بیرون رانده شده و حتی شهر صبراته را هم در مقابل دولتِ «به رسمیت شناخته‌شده بین‌المللی» از دست داده است. 

این عبارت را در گیومه گذاشتم چون مردان و تجهیزات ترکیه (از جمله نیروهای مزدور باقی‌مانده از ویرانه‌های «ارتش آزاد سوریه» قدیم)‌ پشتیبان دولت السراج در طرابلس بوده‌اند. جنگ لیبی (مثل جنگ سوریه و جنگ داخلی لبنان پیش از آن) حالا شده زمین بازی خیلی از آن گانگسترهای ارشد که خواننده آمریکایی از آنها سخن می‌گفت.

سعودی‌ها و اماراتی‌ها و مصر، پشتیبان حفتر بوده‌اند که کارنامه ضداسلام‌گرایانه‌اش به دل السیسی و آل سعود خوش می‌آید و البته مسکو هم به حفتر لبخند زده است. او زمانی یکی از افسران مورد اعتماد قذافی بود (تا این‌که فرستادندش دنبال جنگ فانتزی و بی‌عاقبت سرهنگ در چاد که آن‌جا بجنگد و دستگیر شود)، و بعد دوست خوب سازمان سیاتل آمریکا. وقتی به عنوان ژنرالی که شمشیر بلند کرده تا لیبی را نجات دهد، از نو ظهور کرد، بهترین پاداش ممکن را دریافت کرد: در سال ۲۰۱۷ حفتر را بردند به ناو هواپیمابر دریادار کوزنتزوف که داشت در دریای مدیترانه، از سوریه به سمت بالکان، جولان می‌داد.

حفتر در آن مقطع در اوج بود. کرملین آمده بود دنبالش. او از اتاق افسرانِ ناو جنگی نشستی ویدیویی به همراه وزیر دفاع روسیه برگزار کرد. موضوع صحبت، همان چیزی بود که حتما انتظارش را داشتید:‌ همکاری علیه تروریسم بین‌المللی. هر چه باشد، ولادیمیر پوتین خودش را کارشناس این مسئله می‌داند — حالا چه «تروریسم» در چچن باشد، چه «تروریسم» در اوکراین، چه «تروریسم» در لیبی و چه «تروریسم» در سوریه. در چند ماه آینده روسیه وعده حمایت داد، اما از چند نیروی مزدور که بگذریم، نه نیروها و نه سخت‌افزارهای روسیه به خاک لیبی نرسیدند.

اگر لیبی زمین بازی بود، حفتر بیش‌تر بازیچه بود تا مدعی جدی ائتلاف با روسیه. مسکو دستانش را در شن‌های لیبی نگاه داشته بود (می‌بایست در هر صحبتی راجع به آینده لیبی، با سازمان ملل، آمریکا و «جامعه بین‌المللی» مشورت می‌کرد) اما قدرت خود را پشت «ارتش ملی لیبی» آقای حفتر نبرده بود (این ارتش الان حتی یک بخش اسلام‌گرا هم دارد.)

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

سیسی و ولیعهد عربستان می‌توانند اگر خواستند، به سینه حفتر مدال بزنند. پوتین وفاداری خود را برای ارتشی دیگر نگاه داشته است: آن ارتش سوری که بخشی از استان قلع و قمع شده «شورشیان» یعنی ادلب را محاصره کرده است. و همه می‌دانیم که اکنون «آتش‌بسی» در خط مقدم برقرار است و نیروهای ترکیه و روسیه قرار است در بزرگراه شرق به غرب حلب-لاذقیه که از ادلب می‌گذرد گشت بزنند.

اما ظن روسیه این‌جا از راه می‌رسد: ترک‌ها شهروندان غیرنظامی مرتبط با شورشیان اسلام‌گرا و ناسیونالیست درون ادلب را تشویق به سد راه بزرگراه می‌کنند. چند مورد سد راه ایجاد شده و جلو آن گشت‌های مشترک معروف گرفته شده است. اما رجب طیب اردوغان، رئیس ‌جمهوری ترکیه، نمی‌خواهد به جنگ ارتش سوریه یا روس‌ها برود. مرگ ۳۷ نفر از سربازانش در حمله هوایی سوریه-روسیه در ادلب جدی‌ترین رویداد تاریخ نظامی ترکیه از زمان کودتای نافرجام علیه اردوغان در سال ۲۰۱۶ بود. به هشدارهای این‌چنینی باید توجه کرد.

مشکل واقعی ترکیه که روس‌ها خوب از آن خبر دارند، این است که با گروه‌های جهادگرا و اسلام‌گرا که کنار اپوزیسیون اسد جنگیده‌اند، چه کنند. دیگر نمی‌توان فرستادشان به صحراهای عربستان سعودی تا ده بیست سالی در ربع‌الخالی آرام بگیرند (یکی از طرح‌های اولیه واقعا همین بود)‌ بی‌شک به آنها اجازه اسکان در ترکیه را نخواهند داد (این نیروها به شهرهای جنوب ترکیه حمله کرده‌اند) و ظن سوریه این است که ترکیه می‌خواهد آن بخش‌هایی از سوریه (از جمله صدها کیلومتر مربع در شمال و شرق حلب) را که نیروهایش در حال حاضر در اشغال دارند، نگاه دارد. 

در حال حاضر دولت سوریه مشکلی با این ندارد که شورشیان ناسیونالیست در ادلب دست به جنگ و دعوا با اسلام‌گرایان  بزنند. این استان شده سطل زباله تمام آن‌ها که در سایر نقاط سوریه به نیروهای بشار تسلیم نشده‌اند. باور دمشق این است که با صبر و گذشت زمان تمام استان ادلب را در دست خواهد گرفت؛ هرچند، شرق سوریه مسئله دیگری است. 

حضور روسیه در سوریه تنها ائتلاف جدی آن در خاورمیانه است. همین است که بقای بشار اسد را تضمین کرده است. از نظر نظامی، شکست قدرت هوایی شوروی و ارتش متحول‌شده سوریه، ممکن نیست. اما علیرغم تمرکز غرب (و پوشش اخیر رسانه‌ای)‌ بر استان ادلب، دولت سوریه بسیار بیشتر نگران اقتصاد کشور است. 

مردم به قدری فقیر شده‌اند (آن‌ها که در اکثریت کشور ویرانی که اکنون به دست مقامات بازگردانده شده زندگی می‌کنند) که دولت دمشق دارد، یکی از روایت‌های همیشگی زمان جنگ را از دست می‌دهد: این‌که تنها اسد و حزب بعث می‌توانند از سوریه حفاظت کنند. «حفاظت» از مردم در مقابل اسلام‌گرایان و داعش یک موضوع است — ارائه غذا و سوخت و پول به آن‌ها بعد از پیروزی در جنگ موضوعی متفاوت است. در دمشق حتی صحبت از این است که یارانه نان (مهمترین یارانه کشور) شاید حفظ نشود. ادلب شاید از چشم ترکیه و غرب جبهه جنگی باشد، اما اکنون بخش بسیار کوچکی از مشکلات دولت سوریه است. 

اقتصاد سوریه اکنون حتی شکننده‌تر از پیش است، چرا که یک ظرف اقتصاد که داشت (برای سرمایه‌گذاری دلار و املاک) ‌خود در میان بحرانی اقتصادی در سطوح بی‌سابقه غلت می‌زند. پوند لبنان ظرف شش ماه از ۱۵۰۰ در مقابل دلار به ۳۰۰۰ رسیده است و سوری‌هایی که می‌توانستند به بیروت سفر کنند و پول نقد و کالاهایشان را دریافت کنند، حالا می‌بینند که پول‌شان در بانک‌های لبنانی گیر افتاده است. تا به حال تصور می‌رفت که حدود یک سوم نقدینگی خصوصی دلار سوریه (شاید هم بیشتر)‌ در لبنان باشد. اما حالا پوند سوریه، که قبل از جنگ نسبت به دلار آمریکا ۴۸ به یک بود، و بعد در زمان جنگ به ۷۰۰ به یک رسید، حالا به ۱۲۰۰ به یک رسیده است. حتی وفاداران اسد هم از دولت به خاطر عدم ارائه خدمات بنیادین انتقاد می‌کنند.

این گله‌ای گذرا نیست. سنگ بنای حزب بعث همیشه امنیت مردم سوریه اعلام شده است. حالا مردم اگر هم این حرف را باور نمی‌کردند (چرا که دغدغه اصلی حزب امنیت نظام بود) حداقل می‌دانستند که نیازهای بنیادین‌شان برطرف می‌شود. غذا، آموزش، خدمات درمانی ارائه می‌شد (گرچه در سطوحی پایین‌تر از لبنان یا عراق صدام.) دولت حتی در جنگ هم بر این مبنی می‌جنگید که فرقه‌گرایی و «تروریسم» جهادی را می‌توان شکست داد. حزب بعث قرار بود سکولار باشد؛ گرچه در غلبه علوی‌ها است. 

اما مخمصه اقتصادی سوریه حالا شده بلای جان مقامات. چند ماه پیش بعضی‌ها باور داشتند که قطر وارد کار بازسازی سوریه می‌شود — پروژه‌ای که قدرت زمینی قطر را بهبود می‌داد و باعث خشم مخالفان سعودی‌اش می‌شد. شرکت‌های روس سپس می‌توانستند از پول نقد قطری استفاده کنند تا بازسازی سوریه را سازمان دهند. یا سعودی‌ها می‌توانستند جلو قطر دربیایند و کار رستاخیز سوریه را خودشان به عهده بگیرند که ضد تهران هم می‌شد. هر چه باشد، متحد ایرانی، سوریه در جایگاهی نیست که بتواند اقتصاد دمشق را نجات دهد.

حالا با این سوال روبه‌رو می‌شویم: آیا روسیه می‌تواند همانطور که ارتش سوریه را نجات داد، اقتصاد سوریه را هم نجات دهد؟ قرار دادن جنگنده‌های بمب‌افکن سوخو در پایگاه‌های سوریه با اجازه‌نامه‌های نسلی، آسان‌تر از سرازیر کردن روبل به کشورِ ویران‌شده متحدی در خاورمیانه است؛ هر قدر هم که این متحد وفادار باشد. 

این حالا بزرگ‌ترین سوال پیش روی حکومت سوریه و ناجیان روس آن است. اسد به پوتین وفادار بوده است، پوتین هم به اسد. اما بقای اقتصادی سوریه (و نه بمباران دشمنان اسد) اکنون بزرگ‌ترین چالش پیش روی کشور است. این و فقط همین، آزمون جدید رابطه بین مسکو و دمشق است.

این مقاله ترجمه صحیح و صادقانه از منبع اصلی است و نظرات ابراز شده لزوما نمایانگر نظرات ودیدگاه ایندیپندنت فارسی نمی باشد.

© The Independent

بیشتر از دیدگاه