سرزمین پهناور ایران ذخایر بزرگ و بی شمار طبیعی همچون نفت، گاز، انواع متعدد فلزات و سایر مواد معدنی گرانبها را در بستر خود دارد و با داشتن آب و هوای مناسب، رودخانههای خروشان، دریاچهها و زمینهای حاصلخیز به عنوان یکی از سرمایهدارترین کشورهای منطقه محسوب میشود. با اینحال سطح زندگی شهروندان ایرانی به هیچ صورتی قابل مقایسه با ثروت هنگفت و حیرتانگیز این کشور نیست. ارقام و شاخصهایی که سطح زندگی مردم را در این کشور ثروتمند نشان میدهد، بسیار وحشتناک و غیر قابل پذیرش بوده و تناسبی با میزان سرمایههای ملی ایران ندارد.
بر اساس آمارهای دقیق انجام شده، حدود نیمی از جمعیت ایران زیر خط فقر قرار دارند و میزان فقر در میان کارمندان بازنشسته و معلمان به شدت بالا است. گفته میشود ۹۰ درصد از طبقه کارگر زیر خط فقر مطلق زندگی میکنند.
از سوی دیگر، دشواریهای اقتصادی تاثیر شگرفی بر عرصه آموزش و پرورش گذاشته و در موارد بسیاری دانشآموزان را واداشته است تا برای دستیابی به لقمه نانی مدرسه را ترک کنند و به دنبال یافتن فرصت شغلی بگردند.
طبق اظهارات شماری از مسئولان آموزشی، در حال حاضر حدود سه میلیون دانش آموز در مرحله ابتدایی و متوسط سرگرم تحصیل هستند و شمار دانش آموزانی که در سال جاری ترک تحصیل کردند نسبت به سال گذشته حدود ۱۲ درصد افزایش را نشان میدهد. افزون بر آن، گفته میشود حدود ۶۵ هزار دانش آموز در بازه سنی ۶ تا ۹ سال به دلیل فقر و بیچارگی از تحصیل محروم شده اند و ۵۰ درصد این کودکان از استانهای سیستان و بلوچستان و کردستان هستند.
چندی پیش علیم یارمحمدی، نماینده زاهدان در مجلس گفت که در طول سالهای تحصیلی ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۸، ۱۲۷ هزار کودک در سیستان و بلوچستان مدرسهها را ترک کردند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
وی افزود که سیستان و بلوچستان با کمبود مدارس و مراکز آموزشی رو به رو است و در حال حاضر این استان نیاز به ۱۳ هزار معلم دیگر دارد و کمبود مدرسه و معلم در سیستان و بلوچستان به ویژه در مناطق روستایی باعث محرومیت کودکان از تحصیل میشود.
البته، استان اصفهان نیز با چالش نسبتا مشابهی رو به رو است و به گفته معاون آموزش و پرورش اصفهان، در چند سال اخیر شمار زیادی از دانشآموزان به ویژه در دوره متوسطه مدرسه را ترک کردهاند.
از سوی دیگر، نرخ بیکاری در ایران به شدت رو به افزایش است و رنج این چالش را بیش از همه فارغ التحصیلان دانشگاهها میکشند.
چالش دیگری که دامنگیر ایران شده است، پدیده فرار مغزها از کشور است و آمار رسمی نشان میدهد که در هر سال حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تن از شهروندان ایران از جمله فارغالتحصیلان ممتاز دانشگاهها و دانشآموختگان رشتههای تجربی به خارج از کشور مهاجرت میکنند.
در این حال، بخش دیگری از مردم ایران که به شدت دچار فقر و تنگدستی هستند، به منظور چیرگی بر رنج و فرار از واقعیت ناگوار زندگی، متوسل به مواد مخدر میشوند و همین امر باعث شده است تا کمتر خانوادهای در میان این قشر بینوا از جامعه پیدا شود که حداقل یکی از اعضای آن معتاد نباشد.
پدیده اعتیاد به مواد مخدر چنان افزایش یافته است که زندگی بسیاری از خانوادههای ایرانی را به چالش کشیده است. در برخی از موارد رسانههای خبری و روزنامههای ایرانی، ماجراهای تلخ برخی از خانوادههای مبتلا به اعتیاد را نشر میکنند که برای کسب مقدار پول ناچیزی که صرف خرید مواد مخدر و یا هزینه سایر نیازمندیهای زندگی شود، فرزندان خود را به فروش میرسانند.
متاسفانه به نظر میرسد این وضعیت آشفته و رقت انگیز جامعه باعث نگرانی رژیم ایران نمیشود؛ به ویژه این که سپاه پاسداران، خود نقش بزرگی در تجارت و قاچاق مواد مخدر در داخل و خارج از کشور داشته و بخش عمدهای از درآمدهای آن از همین طریق تأمین میشود. افزون بر این که سپاه در عرصههای دیگر غیر مجاز نیز فعالیت دارد و هزینه هایی که صرف مخارج شبه نظامیان وفادار به ایران در خارج از کشور میشود را از همین منابع تأمین میکند.
پرسشی که برای بسیاری از مردم مطرح میشود این است که چه چیزی باعث شد تا شهروندان ایران پس از آن که چند دهه پیش در رفاه و آسایش به سر میبردند اکنون در چنین رنج و محنتی زندگی کنند در حالی که وضعیت زندگی در کشورهای منطقه هر روز بهتر شده میرود؟ چرا ملت ایران به سوی قهقرا سوق داده میشود و میزان بی سوادی در ایران بر خلاف تمام دنیا رو به افزایش است؟
چرا طبق اظهارات شماری از روحانیون و جامعه شناسان ایران، گرایش به رعایت ارزشهای دینی و باورهای اخلاقی کمتر میشود؟ تا جایی که بسیاری از چهرههای برجسته دینی و اجتماعی این پدیده را برای جامعه ایران نگران کننده تلقی میکنند. البته پرسشهای زیاد دیگری وجود دارد که نیاز به پاسخ دارد؛ اما مهمترین مسئله این است که ملت ایران در صدد راهی برای خروج از این وضعیت دشوار باشد.
تردیدی نیست که وضعیت زندگی مردم ایران ربطی به تحولات اقتصادی جهانی ندارد، زیرا هنگامی که بهای یک بشکه نفت به ۱۴۰ دلار رسیده بود، در زندگی شهروندان ایران هیچ تغییر مثبتی پدید نیامد. همچنان پس از امضای برجام و تا هنگام خروج ایالات متحده از توافق نامه هسته ای، اقتصاد ملی شاهد هیچ گونه بهبودی نشد و اکنون روحانی بار دیگر صحبت از بهتر شدن اوضاع اقتصادی دارد. این در حالی است که حسن روحانی پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری مردم را تشویق میکرد برای دستیابی به رشد اقتصادی به وی رای دهند. او به ملت وعده میداد که با امضای برجام همه چیز تغییر میکند، اما اکنون تمام ناهنجاریها را ناشی از خروج ایالات متحده از برجام میداند، افزون بر این که دولت ایران ناتوانی خود را در مدیریت بحران کرونا برای همگان آشکار کرد.
به نظر میرسد رنج و محنت ایرانیان پایانی ندارد، زیرا نظام جمهوری اسلامی هیچ تصمیمی برای تغییر سیاست کنونی خود نداشته و قصد دارد درآمدهای ملی ایران را همچنان صرف مخارج شبه نظامیان وفادار به خود در خاورمیانه کند.
با توجه به شرایط رو به وخامت زندگی در ایران و اصرار رژیم به تداوم سیاستهای تهدید آمیز که مانع رسیدن به هر گونه تفاهم سیاسی منطقهای و بینالمللی که پیامدهای آن به نفع شهروندان ایران تمام شود، بعید به نظر میرسد که وضعیت اقتصادی در آینده نزدیک امیدوار کننده باشد.
افزون بر آن، تسلط فراگیر سپاه پاسداران و طیف کوچکی از نخبگان سیاسی بر داراییهای ملی و وجود بودجههای مذهبی هنگفت که توسط بیت رهبری مدیریت و نظارت میشود، امید به آینده را از شهروندان ایران سلب میکند و در نتیجه، ملت به وعدههای توخالی و بی اساس دولت و نظام جمهوری اسلامی اعتماد نخواهند کرد.