مجید عبدالرحیم‌پور: پرسش «آیا جمهوری اسلامی را قبول دارید یا نه» مستبدانه است

«سازمان فداییان خلق»، تنها سازمانی بود که به رفراندوم رای نداد

رفراندوم تغییر نظام- ایرنا 

۱۲ فروردین ۱۳۵۸ یکی از روزهای تاثیرگذار در تاریخ ایران است. بنا بر آمار منتشر شده توسط دولت موقت بازرگان، در این روز بیش از ۹۸ درصد مردم ایران به نظام جمهوری اسلامی ایران رای مثبت دادند. حال پس از گذشت چهار دهه، بسیاری از رای‌دهندگان آن روز، ابراز پشیمانی می‌کنند و یا از عملکرد آن روزهای خود تبری می‌جویند. اما شاید جالب باشد بدانید که تنها گروه انقلابی که در آن سال، رفراندوم «جمهوری اسلامی، آری یا خیر» را تحریم کرد و رای نداد، «سازمان چریک‌های فدایی خلق» بود. در اینجا مصاحبه‌ای با «مجید عبدالرحیم پور» یکی از رهبران اصلی آن روزهای سازمان انجام دادم تا دلایل رای ندادن آنها در آن سال، و نگاه کنونی آنها به صحنه سیاسی ایران را بدانم.

از او در مورد دلایل شکل‌گیری سازمان پرسیدم. او معتقد است که فرایند دمکراتیزه شدن ایران در سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ در شرایط فقدان دیکتاتوری رضا شاه، به تدریج  رشد و گسترش یافت. اما با کودتای مشترک آمریکا و انگلیس که همراهی برخی از روحانیون و درباری‌ها را نیز به همراه داشت، آن روند متوقف و باعث بازتولید دیکتاتوری شد.  تا دهه ۴۰ شمسی، تغییرات و دگرگونی‌های بزرگی به سوی مدرن شدن ، در جامعه ایران رخ داده بود، اما روش انجام آن عمدتا  به شیوه دیکتاتوری و از بالا به پایین بود. 

در ادامه، از آقای عبدالرحیم‌پور درباره هدف شکل‌گیری سازمان متبوعش پرسیدم، او گفت: «بگذار نظر بنیانگذاران سازمان را برایت بگویم. صفایی فراهانی  می‌گوید: «ما برای به دست آوردن آزادی‌های اولیه، برای به دست آوردن شرایط دمکراتیک که در آن شرایط، تمامی ملت از آزادی‌های اولیه که آزادی بیان، اعتقاد و مطبوعات از ابتدایی‌ترین‌هاست، مبارزه می‌کنیم.» یا مثلا حسن ضیاء ظریفی  معتقد بود، «... مهمترین مسئله در کشور آزادی و دموکراسی است. پیشرفت و ترقی واقعی مملکت، تکامل واقعی جامعه ایرانی، در گرو حل مسئله آزادی و دمکراسی است. جامعه بدون وجود آزادی و دمکراسی هرگز موفق به تامین اجتماعی، و توزیع عادلانه فرصت‌ها و امکانات بین اکثریت  مردم و تعدیل ثروت‌های خصوصی به نفع عدالات اجتماعی  نخواهد شد.» 

عبدالرحیم‌پور در آخر با نقل قولی از بیژن جزنی، از بنیانگذاران معنوی چریک‌های فدایی خلق و یکی از مشهورترین افراد تاریخ جنبش چپ ایران، توضیح می‌دهد که جزنی هم خواستار آزادی، به معنای تأمین حقوق فردی و اجتماعی ملت ایران بود؛ حقوقی که در قانون اساسی آن زمان ایران و اعلامیه جهانی حقوق بشر تصریح شده بود.

از او پرسیدم، آیا پیش از انقلاب پیش‌بینی می‌کردید که حکومت شاه تغییر کند؟ او پاسخ داد که ارزیابی عمومی  سازمان این بود که حکومت شاه  تغییر خواهد کرد و رفتنی است: 

 «ما هدف سیاسی خود را بر اساس این ارزیابی پایه‌ریزی کرده بودیم. ولی این که چه زمانی تغییر خواهد کرد، در آن‌ زمان قابل پیش‌بینی نبود. فشارهای دولت آمریکا در سال ۱۳۵۵، شروع و تشدید  مبارزات  علنی روشنفکران، گسترش و افزایش نارضایتی‌ها، آغاز اعتصابات  و پیدایش بحران در درون حکومت شاه،  ما را به این نتیجه رساند که جامعه درحال دگرگونی است. حدود اردیبهشت سال ۵۷، ما به این نتیجه رسیدیم که شرایط انقلابی در حال تکوین است. در آن زمان  جلسه‌ای در تهران برگزار کردیم و نهایتا در شهریور ۵۷، این ارزیابی را داشتیم که رژیم رفتنی است.»

 مجید عبدالرحیم‌پور درباره نقش خودش در سازمان و آن روزهای بحرانی گفت:  «بعد از ضرباتی که  در تیر سال ۱۳۵۵ دریافت کردیم  و تمامی رهبران و بخش بزرگی از اعضای  سازمان  از بین رفته بودند، عملا سازمان متلاشی شده بود. در چنان شرایطی، ما سه  نفر، یعنی محمد رضا غبرایی، احمد غلامی و من،  مرکزیت جدید سازمان را تشکیل دادیم. مرکزیت جدید از بدو تشکیل  تا روز انقلاب، در صدد تقویت سازمان  و گسترش بود. به همین منظور از فعالان سیاسی با تجربه سیاسی دعوت به همکاری می‌کردیم. از پاییز سال ۵۶ تا  دیماه  سال ۱۳۵۷، دایما با برخی از افرادی که  وابسته به سازمان بودند و  به تدریج از زندان آزاد می‌شدند، تماس گرفتیم و از آنها دعوت به همکاری می‌کردیم.» 

او در پاسخ به این پرسش که آیا می‌خواهد از کسی نام ببرد، گفت:  «جز ما سه نفر، مهدی فتاپور،‌ هادی میرمویدی،  علی‌اکبر شاندیزی، ایرج دوستدار صنایع، فرخ نگهدار، بهزاد کریمی، بهروز خلیق، جمشید طاهری‌پور، و علی اسداللهی نیز در تصمیم‌گیری‌های روزهای نزدیک انقلاب نقش داشتند.»

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

از اینجای داستان به بعد، وارد فرایند انقلاب می‌شویم. کنجکاو شدم و از او پرسیدم که «چه شد که شما پس از پیروزی انقلاب و در صورتی که یکی از مهمترین عوامل پیروزی انقلاب بودید، رفراندوم را تحریم کردید، یا به عبارت دیگر، نخستین تحریم پس از انقلاب را کلید زدید؟ چرا به این نتیجه رسیدید؟» 

عبدالرحیم‌پور گفت: «درست است! ما با آن که سازمان جوانی بودیم و برخلاف حزب توده، جبهه ملی، نهضت آزادی و مجاهدین خلق پیشینه سیاسی زیادی نداشتیم، اما زودتر به شرایط آگاه شدیم. ما در رفراندوم  جمهوری اسلامی آری یا نه، شرکت نکردیم. چون معتقد بودیم که لازم است مردم با دانش و آگاهی کافی به حکومت مورد نظر خود رای بدهند، و این تنها پس از تشکیل مجلس موسسان و تدوین قانون اساسی میسر است. ما  معتقدیم بودیم که نظرخواهی  از مردم  باید در شرایطی کاملاً آزاد و دمکراتیک صورت گیرد، و دولت موقت در آن زمان قادر به تضمین آزادی‌های سیاسی برای همه گروه‌ها نبود. همچنین، معتقد بودیم که طرح سوال رفراندوم به صورت «آیا جمهوری اسلامی را قبول دارید یا نه» یک جانبه و مستبدانه است.  به هر صورت، ما به دلیل روشن نبودن محتوای جمهوری اسلامی و نیز غیردمکراتیک بودن شرایط برگزاری، در رفراندوم «جمهوری اسلامی آری یا نه » شرکت نکردیم.» 

به او یادآور شدم که سازمان فداییان خلق، عل‌یرغم انشعابات گوناگون، همچنان همکاری خود را تا مدتی با جمهوری اسلامی ایران ادامه داد. از او پرسیدم «آیا فکر می‌کند که انقلاب به اهداف خود رسید؟» پاسخ داد: «اقشار و طبقات و نیروهای سیاسی مختلف  شرکت کننده در پروسه  انقلاب، اهداف سلبی مشترک و اهداف ایجابی مختلف و متعددی داشتند.  از این رو، انقلابیون  نه تنها عملکرد مشترک نداشتند، بلکه گاهی کاملا متضاد یکدیگر عمل می‌کردند. بعد از خروج شاه در دی ماه سال ۱۳۵۷، موقعیت و مقام رهبری خمینی در میان مردم ایران و اکثریت احزاب و سازمان‌های سیاسی وقت، نظیر نهضت آزادی، جبهه ملی، و حزب توده ایران، مورد پذیرش قرار گرفته بود و حکومت پهلوی در شرایط فروپاشی قرار داشت.  علیرغم مدرنیزاسیون، نیاز مبرم جامعه ما در دوره محمدرضا شاه،  قرار گرفتن در مسیر آزادی، دمکراسی، عدالت اجتماعی و توسعه همه‌جانبه بود. آزادی‌های سیاسی در آن دوران نادیده گرفته شده بود. تحقق این نیاز،  هدف بخش بزرگی از نیروهای شرکت‌کننده در انقلاب بود. با به دست گرفتن رهبری مبارزات مردم  توسط خمینی و تشکیل جمهوری اسلامی، آن  نیازها و اهداف از مسیر خود منحرف شد و به هیچ وجه محقق نشد. جمهوری اسلامی برآمده از انقلاب، نخواست و نتوانست به خواسته‌های مردم پاسخ مثبت بدهد. از این منظر، می‌توان گفت که انقلاب در همان یکی دو ماه آخر سال ۱۳۵۷ که رهبری  اعتراضات و مبارزات مردم به دست خمینی و روحانیت و بازار افتاد، شکست خورده بود.» 

پرسیدم که «آیا برگزاری یک رفراندوم دیگر عملی است؟» او به تشریح شرایط پرداخت و گفت:  «واقف هستید که بحران همه‌جانبه  و عمیق اقتصادی، اجتماعی، زیست‌محیطی و مشکلات در مناسبات بین‌المللی، جامعه را دچار بحرانِ ناپایداری کرده است. اما درلحظه کنونی، امکان بالفعل و واقعی برای برگزاری انتخابات آزاد یا رفراندوم برای گذار غیرخشونت‌آمیز به دمکراسی، هنوز تکوین نیافته است.»

با اشاره به سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای، و اشاره به تحریم و عدم مشارکت اکثریت رای‌دهندگان در انتخابات مجلس پیشین، از او پرسیدم که «آیا چنین نتیجه‌ای را می‌توان یک رفراندوم آری یا نه دیگر برای جمهوری اسلامی دانست؟» عبدالرحیم‌پور گفت: «عدم مشارکت اکثریت شهروندان در انتخابات مجلس پیشین، نشانه مهمی از انباشت نارضایتی مردم از حکومت و عدم اعتماد آنان  به حکومت، عدم مقبولیت حکومت نزد مردم، و فروپاشی تقدس روحانیت در جامعه است. البته فراموش نکنیم که رفراندوم، سازوکارهای خاص خود را دارد.» 

بیشتر از