حرم حضرت معصومه را «درایواین» می‌کنیم!

اگر بادمجان به هواپیمای اوکراینی می‌زدند دستگیر می‌شدند

(در سلسله مصاحبه‌های «بیله دیگ – بیله تهدیگ»، خواهر ثاریه گشت‌الاسلام، خبرنگار مخصوص گشت ثارالله، با قلم سحرآمیز، سردار شورالاسلام رئیس روابط عمومی «سازمان تولید امامزاده در سپاه» را به چالش می کشد. اینک ادامه آن)

بخش چهاردهم

بسم الله الرحمن الرحیم. با اینکه همه جا تعطیل بود، شمع روزنامه‌نگاری اینجانبه باعث شد که از لای حکومت نظامی خود را به دفتر سردار شورالاسلام برسانم. سردار در حالیکه اسپری خوش‌بو کننده در دست داشته، بطور زایدالوصفی از پشت میز خود جست‌و‌خیز کرده با هر بالا پریدن، یک پوف اسپری به اطراف فرستاده و همزمان سرفه می‌‌نمود.

اینجانب «عید شما مبارک - فاصله مون سه چارک» عرض کرده، سردار گرامی در توضیح ورجهیدن و اسپری گفت: 

-می‌دانید که رهبر معظم امسال را سال «جهش و تولید» لقب دادهاند. بنابراین، شرمنده، بنده در حد خودم از پشت میز جهش می‌کنم!

سردار گرامی راجع به «تولید» توضیحی نداده و فقط اسپری و سرفه بدرقه راه جهش خویش نموده پنجره‌ها نیز باز بود. بنابراین اینجانب راجع به دورنمای سال نو پرسیدم که ایشان پاسخ داد:

-درخشان. درخشان‌تر از همیشه. حرم حضرت معصومه بازگشائی، با چند درب ورودی اضافی برای جبران گذشته و رفع قحطی ضریح و تحریم زیارت که به جان مسلمانان افتاد و حوادث ناگواری که پیش آورد.

-چه حوادثی سردار گرامی؟

-مگر ندیدید؟ بادمجان از آسمان تهران بارید.

-ولی سردار گرامی، آن بادمجان باریدن که از حقه‌های تصویری بود که یک جوان متخصص درست کرده بود.

سردار اقدام به جهش و تولید دیگری کرده و افزود:

-درسته ولی اگر حرم مطهر بسته نشده بود، حقه‌های سینمائی هم کار نمی‌کرد. من خرافاتی نیستم ولی یک چیزائی بهم وصله. الان ضد انقلاب خارج کشور داره با دمبش چیز می‌شکنه .... چی میگن؟

-گردو.

-درسته، ولی هر گردی گردو نیست!

منظور سردار را از تلاقی ضرب‌المثل‌ها نمی فهمم. اما سردار بطور زایدالوصفی کاغذ از جیب بالا درآورده و می‌خواند:

-گوش بده:

ناگهانی شده پیدا کرونا؛
میزنی پنبهء دنیا کرونا

بیشتر از همه امّا زده ای
پنبهء مملکت ما کرونا

کاشکی یک تک پا میرفتی
خدمت حضرت آقا کرونا

تو بگو حجت الاسلامی یا
آیت اللهی و عُظما کرونا؛

نه، بهرحال تو هرگز نرسی
به تبهکاری آنها کرونا

در تو یک حسن ولی می بینم
که کنم با تو مدارا کرونا

اینکه با آمدنت تخته شده
درِ معصومه زهرا کرونا

سردار پس از خواندن از جا می‌پرد. لب پنجره رفته کاغذ شعر را در هوا نگه‌می‌دارد. ناگهان هفت تیر خود را درآورده یک گلوله به شعر زده به جای خود برمی‌گردد.

-البته از لج این شاعر بدبخت و دشمنان اسلام هم شده، ما از ماه آینده حرم مطهر حضرت معصومه را درایواین می‌کنیم. باید محوطه را توسعه بدیم.

-یعنی با ماشین برن توش؟

-فعلاً داریم با پیمانکارش چونه می‌زنیم سر هزینه و پورسانتاژش. زائرین می‌تونن راحت با ماشین وارد بشن، دور میدون حرم بچرخن، نیازشونو بگن، یک بوق کوچولو هم بزنن و برن. البته اگه چراغاشون روشن باشه بیشتر فیض می‌برن.

-یا حضرت معصومه.

 -این وضع می‌مونه تا کرونا برطرف بشه و دیگه هم بادمجون از آسمون نباره.

حالا سردار خونسردی خود را حفظ کرده می‌گوید:

-خوشبختانه بادمجونیه رو زود دستگیرش کردیم. معلوم شد تحصیلکرده کاناداست و توی هالیوود هم از این کارها کرده. اومد دوربین گذاشتیم معذرت خواست فیلم گرفتیم ازش. یعنی اگر هوشیاری سپاه و نیروی انتظامی نبود هنوز داشت از آسمان بادمجون می‌بارید. ولی گرفتیمش. به قول سردار قالیباف همچین گازانبری گرفتیمش‌ها. چهارتا همدستهاشم گرفتیم. حتی یکی‌شون موقع بازداشت هنوز بادمجون دستش بود. مأموران ضربتی ازش می‌پرسند این چیه؟ یارو اول به تته پته می‌افته، بعدش مجبور می‌شه اعتراف کنه .... نه خدایا .... اول حاشا می‌کنه. میگه می‌خوام برم خونه دلمه بادمجون درست کنم.

-جالبه.

-بعله، ولی سربازان امام زمون گول نمی‌خورند. یکی از مأموران می‌پرسه «اگه می‌خوای دلمه بادمجون درست کنی کو لپه و برنج و گوشت و جعفری و گشنیزت؟» می‌خوام به شما بگم بنویسین. بنویسین که بسیجی‌های ما «ر.سه.پی» و دستورهای آشپزی را هم برای اینجور موقع ها بلدند. 

-چی میشه بعدش سردار؟

-هیچ‌چی دیگه. کتکش میزنن تا به زبون خوش اعتراف کنه. 

-هشیاری مأموران اطلاعاتی واقعاً جای تحسین زایدالوصف داره.

-این که چیزی نیست، همونجا کلیپ دستگیری‌شو می‌فرستند برای سردار علی ذوالقدر، رییس پلیس اطلاعات و امنیت عمومی شهر تهران. سردار یک نگاه می‌کنه میگه «غلط کرده، این بادمجونش اصلاً دلمه‌ای نیست.» 

-براوو.

-می‌خوام بگم به سلامتی مقام معظم رهبری، با هوشیاری پرسنل ما، الان هیچکی نمی‌تونه بی‌اجازه بادمجون دست بگیره حتی. اون زمان شاه بود که یارو می‌تونست با بادمجون در ملأعام عفت عمومی رو زیر سؤال ببره!

سردار پیروزمندانه از جا بلند می‌شود و بطور زایدالوصفی دور اتاق راه میرود: 

-حالا یک عده ضدانقلاب میگن پس چرا اونی که موشک زد به هواپیمای اوکراین، دستگیر نکردیم. چه ربطی داره؟ معلومه. اگر بادمجون زده بود به هواپیما درجا می‌گرفتیمش. یا میگن «در مهر سال ۱۳۹۳ دست کم چهار دختر اصفهانی مورد حمله اسیدپاشان قرار گرفتند اما تا کنون مهاجمان شناسایی نشده‌اند.» این باز زر زیادیه. اگه بادمجون ریخته بودند روی سر دخترها، حتماً می‌گرفتیمشون. این که گفتم هر گردی گردو نیست، باید می‌گفتم هر گردی بادمجون نیست!!

-سردار بفرمائید برای جلوگیری از گسترش کرونا چه اقداماتی صورت گرفته؟

-قبلاً که صحبتش را کردیم راجع به روغن بنفشه و پنبه آغشته به روغن بنفشه.

-بعله.

-اون پزشک اسلامی که اینو گفته بود، راجع به پشگل ماچلاغ هم گفته بود که اون هفته صحبتشو کردیم.

-درست.

-حالا این‌هفته به حول قوه الهی این دو تا ایده را با هم تلفیق کرده.

-چطور؟

-یعنی گفته اونهائی که به طب سنتی-اسلامی ایشون اعتقاد دارند، روغن بنفشه را نمالند به پنبه، بلکه بمالند به پشگل ماچه الاغ و اون را وارد بدن خودشون بکنند.

-وا! عملیه سردار؟

-بستگی به اندازه پشگل و سایز مصرف کننده داره ولی این پزشک اسلامی خوشبختانه روی خودش آزمایش کرده و نتیجه خوبی گرفته.

-عوارضی نداره؟

-عوارضش این بوده که آقای دکتر اولش یک مقدار عرعر کرده ولی بعدش آروم شده.

-خدارو شکر.

-خوشبختانه کلیپ ویدئوی آموزشیش هست. آقای دکتر از خودش گرفته. اول یک پشگل ماچلاغ، همون عنبرنسا را برمیداره، اندازه‌شو برانداز می‌کنه، بعد روغن بنفشه رو اساسی روش میریزه، تمام دور و برش رو چرب می‌کنه. دوتا حمد و قل هوالله می‌خونه، بعد می‌اره جلوی دوربین به همه نشون میده که الان آماده است، می‌خواد وارد بدن خودش بکنه. یک، دو، سه ....

-خدا مرگم بده.

-صاف می‌ذاره تو دهنش! چونکه درست نبود تصویر واقعی رو تلویزیون نشون بده.

-الان حال ایشون خوبه؟

-بله، دکتره حالش خوبه ولی ماچه خر حالش گرفته است، میگه چرا پشگل منو دادین به این الاغ بخوره!

سردار در اینجا خنده بلندی سر می‌دهد که معلوم می‌شود قسمت آخر را شوخی می‌کرده است.

(ادامه دارد)

بیشتر از