نوشداروهای ایرانی در سرزمین ایتالیا

در دوران همه‌گیری وبا، ایرانیان نوشداروی خود را به ایتالیا فرستادند تا آغازگر پیوند ادبی میان دو کشور باشند

عکس از صفحه فیس بوک جاکومو لنگی مترجم انتشارات «سی و سه پل»

این روزها دو کشور ایران و ایتالیا به واسطه شیوع بیماری کرونا، داستان‌های شبیه به هم را در یکدیگر می‌جویند. هر دو کشور با آمارهایی نزدیک به هم در صدر جدول قرار دارند و مردم هر دو کشور هم سعی کرده‌اند تا با حضور در بالکن‌ها،‌ به سبک خود به آوازخوانی و پخش سرود بپردازند و امیدوار به روزهایی باشند که نوشدارویی از پس این قرنطینه از راه برسد. 

نزدیک به یکصد و پنجاه سال پیش و در دوران همه‌گیری وبا در دوره ناصری، این ایرانیان بودند که نوشداروی خود را به کشور ایتالیا فرستادند تا آغازگر پیوند ادبی میان دو کشور باشند. جوانمرگی سهراب، هر چند تراژدی تلخ شاهنامه محسوب می‌شود، اما «ایتالو پیتزی» در سال ۱۲۵۱ شمسی با ترجمه این داستان توانست نوشدارویی واقعی از پس این مرگ مهیا کند و معرف ادبیات فارسی به جامعه ایتالیایی باشد. 

اولین رمان فارسی در ایتالیا 

در تابستان ۱۳۳۹ شمسی، اولین اثر داستانی فارسی توسط «مارکو گوآرناسکلّی» منتشر می‌شود. معروفترین انتشارات ایتالیا، «فِلترینلّی»، با انتشار رمان «بوف‌کور» ایتالیایی‌ها را با جهان ادبیات داستانی مدرن ایرانی آشنا می‌سازد و بزرگان ادبیات ایتالیا همچون «آلبرتو موراویا» و «ناتالیا گینزبورگ»، به آن واکنش نشان می‌دهند. سال‌ها بعد، احمد شاملو در پی دیداری با موراویا،  از زبان وی نقل می‌کند که او آرزوی این را داشته است که بتواند این اثر (بوف کور) را به فارسی بخواند. گینزبورگ در مقاله‌ای با عنوان «استفاده کلمات» که در روزنامه «لونیتا» منتشر می‌شود، به بوف کورِ هدایت اشاره می‌کند و آن را می‌ستاید. بدین ترتیب،«هدایت» اولین نویسنده ایرانی لقب می‌گیرد که موفق به فتح مخاطب ایتالیایی می‌شود و جامعه ادبی ایتالیا را با ایران و آثار ادبی ایرانی آشنا می‌کند. 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

مناره‌های ایرانی در سرزمین روم

اوایل دهه هشتاد میلادی انتشارات «سلّریو» کتابی با عنوان «مناره‌ها و آسمان» منتشر می‌کند که اولین مجموعه داستان از بزرگان داستان‌نویسی معاصر فارسی محسوب می‌شود. مترجم، «فیلیپو برتوتّی» است که در دانشگاه رم، هنگام مطالعه داستان‌های کهن شرقی، به کمک استادش «آنجلو میکله پیه‌مونتزه» با روایت‌های بیهقی آشنا می‌شود. آشنایی «برتوتّی» جوان با این ایران‌شناس که موفق به کشف کهن‌ترین نسخه شاهنامه فردوسی شده است، و نیز آشنایی با قصه‌های کهن ایرانی، سبب می‌شود که او دست‌به‌کار ترجمه مجموعه داستانی از نویسندگانی همچون صادق چوبک، آقابزرگ علوی، جمال‌زاده و...، شود. «برتوتّی» جوان در ادامه و تا پیش از مرگ خودخواسته‌‌اش، مجموعه داستانی از «غلامحسین ساعدی» با عنوان «خانه‌ای نزدیک به جنگل» منتشر می‌کند  و با خودکشی او در سال ۱۹۹۳، ادبیات داستانی ایران بزرگترین معرف خود در این سرزمین را از دست می‌دهد. 

اولین صدای زنان ایرانی

هشت سال پس از مرگ«برتوتّی»، ایران‌شناس دیگری به نام «آنا وانزان» دست‌به‌کار ترجمه آثار ایرانی می‌شود. او در شروع، داستان‌نویسان زن ایرانی را انتخاب می‌کند و در مجموعه داستانی به نام «کلمات بی‌پرده»، آثار آنان را به مخاطب ایتالیایی معرفی می‌کند تا جهان داستانی پانزده نویسنده زن ایرانی برای نخستین بار وارد فضای نشر ایتالیایی شود. یکی از پربارترین دهه‌های ترجمه‌ ادبیات داستانی ایران در سرزمین ایتالیا، در حالی با ترجمه «طوبی و معنای شب» و «زنان بدون مردان» شهرنوش پارسی‌پور توسط خانم «وانزان» ادامه می‌یابد که در سوی دیگر میدان نیز تلاش‌هایی برای انتشار اثری فارسی به زبان ایتالیایی انجام می‌گرفت تا توجه همگان به این گوشه از ادبیات فارسی جلب شود.

سلمان رشدی فارسی

کارگردان جوانی از ایران به ایتالیا می‌گریزد و در آن سرزمین، به مرور زندگی سپری شده خود می‌پردازد. این داستان، دستمایه رمان «نور آخرین روز» اثر اتوبیوگرافیک «پرویز پرویزیان» است که در سال ۲۰۰۲ به زبان ایتالیایی نوشته می‌شود و نظر «فرانچسكو ماريا گالو» و «جان كارلو كالساكي»، ناشران ايتاليایی را به خود جلب می‌کند. یک ماه از پس انتشار کتاب، این ناشران از سوی افراد ناشناسی به مرگ تهدید می‌شوند. تهديدكنندگان که خود را پيروان اسلام و آيت‌الله خميني معرفی می‌کنند، تبدیل شدن وی به سلمان رشدی دوم را هشدار می‌دهند و خواستار جمع‌آوری کتاب از کتابفروشی‌ها می‌شوند. آن ماجرا باعث می‌شود که تا به امروز هم «پرويز پرويزيان» همچنان نامی مستعار باقی بماند. با این وجود، «نورآخرين روز» در دسامبر همین سال موفق به کسب جايزه سالانه «سخنان بي‌صدا» می‌شود كه به نویسندگانی که اولین اثر داستانی خود را منتشر کرده‌اند، تعلق مي‌گيرد. شاید به دلیل همین تهدیدها باشد که ناشران ایتالیایی تصمیم می‌گیرند از آن پس، به دنبال آثار کم دردسرتری بگردند؛ آثاری که از سوی دولت ایران مجوز نشر داشته باشد.

آغاز ترجمه آثار دارای مجوز 

مجموعه داستان «جامه‌دران» ناهید طباطبایی، اولین اثری است که پس از جنجال «نور آخرین روز» توسط «آنا وانزان» ترجمه می‌شود. این کار، آغازی است بر روی آوردن مترجمان ایتالیایی به ترجمه آثار متاخر و منتشر شده در چهارچوب مقررات نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران. با تاسیس انتشارات «پونته ترنتا تره» یا «سی و سه پل» در سال ۲۰۱۰، ترجمه آثار ادبیات داستانی معاصر ایران شکل تازه‌ای به خود می‌گیرد. موسس این انتشارات، «فلیچیتا فرارو»،رایزن سابق فرهنگی کشور ایتالیا در ایران بود که معرفی و عرضه آثار نویسندگان روز ایران را در دستور کار خود قرار داد.

خانم «فرّارو» هدف از این تاسیس را «نشان دادن تصویر واقعی ایران» می‌داند. از دید وی، رسانه‌ها تصویر درستی از واقعیات امروز ایران به نمایش نمی‌گذارند و دیدگاه «ضد ایرانی» با چاپ برخی کتاب‌ها شدت یافته است. اولین ترجمه این بنگاه نشر کتاب «پرنده من» فریبا وفی است. «استخوان‌های خوک و دست‌های جذامی» مصطفی مستور و «چهل سالگی» ناهید طباطبایی، کتاب‌های بعدی هستند که توسط خانم «بیانکا ماریا»ی فیلیپینی ترجمه می‌شوند. با تاسیس انتشارات «فرانچسکو بریوسکی» در سالیان اخیر، نویسندگان معاصری که آثارشان در داخل ایران به چاپ می‌رسد، حامی دیگری را در کنار خود می‌بینند. در بین آثار ترجمه شده، رمان «پرنده من» فریبا وفی است که اقبال این را یافته است که در طول ده سال، به فروش سه هزار نسخه برسد. «جاکومو لُنگی»، مترجم انتشارات «سی و سه پل»، در این‌باره به ایندیپندنت فارسی می‌گوید:«تاسیس «نشر سی و سه پل»، علیرغم کوچک بودن آن و این که تنها سالی یک عنوان کتاب ترجمه می‌کند، از اهمیتی بالا برخوردار است. ادبیاتی که تا پیش از این، حضوری در جامعه ایتالیایی نداشت، با نظم جدید این ناشران، شروعی تازه داشته است.»

تجربه جوانمرگی 

«وای خواهیم ساد» یا «دختر تهران» نوشته مهسا محب‌علی، یکی از آخرین رمان‌های ایرانی است که در این روزهای کرونایی در ایتالیا منتشر شده است. شکوفایی روزافزون ترجمه آثار ادبیات داستانی ایرانی، هرچند نویدبخش آشنایی جامعه میزبان با قصه‌های ایرانی است، اما تا به امروز چنان که باید، به آن «نوشدارویی» دست نیافته است. «جاکومو لُنگی»، مترجم کتاب خانم محبعلی که مراوده نزدیکی با نویسندگان معاصر ایرانی دارد و در مجلاتی مانند «همشهری داستان» و «ناداستان» نیز فعالیت داشته است، در پاسخ به این عدم استقبال می‌گوید: «این کتاب‌ها آن طور که باید دیده نمی‌شوند. قطره‌ای هستند در اقیانوس. اما مهم تجربه‌ایست که از قِبَل آن، در بازار کتاب برای نویسنده ایرانی گشوده می‌شود.» اما به نظر می‌رسد که مشکل ادبیات ایران در ایتالیا محدود به تجربه نیست، چرا که آثار نویسندگان ایرانی که به زبان ایتالیایی می‌نویسند، با اقبال بیشتری مواجه می‌شوند و توسط انتشارات معتبری چون «فلترینلّی» و «اِنائودی» منتشر می‌شوند. رمان «خانه بزرگ منیر» و «تابستان بی‌رحم» توسط بیژن زرمندیلی، پس از انتشار این شانس را داشت که در جامعه ایتالیایی دیده ‌شود و نقدهایی بر روی آن در روزنامه‌های معتبر نوشته شود. «زرمندیلی» تا پیش از مرگ خود در سال ۲۰۱۶، چهار رمان دیگر را هم منتشر کرد که علیرغم برگردان به فارسی، هیچ‌یک موفق به دریافت مجوز نشر در ایران نشد. «سلام مامان» و «مکانیک رزها» و «تقریباً دو تا» نوشته حمید زیارتی، رمان‌های دیگری هستند که جوایز متعددی را در ایتالیا از آن خود کردند و از اقبال عموم برخوردار شدند. این موفقیت، پیش از هر چیز نشانگر آن است که نویسندگانی که به زبان سرزمین میزبان می‌نویسند، علاوه بر اشراف بر زبان اصلی، با جدایی از بند سانسور، شانس این را می‌یابند که با اقبال بیشتری مواجه شوند. در مقابل، آثاری که در مواجهه با ممیزی پی‌در‌پی و با استفاده از «کد»ها و «نشانه»ها نوشته می‌شوند، مخاطب جامعه میزبان را با نوعی سردرگمی و آشفتگی روبه‌رو می‌کنند که به سختی توان برقراری ارتباط با اثر را می‌یابد و باعث عقیم ماندن و جوانمرگی حکایت معاصر ایرانی در آن جامعه می‌شود.

بیشتر از کتاب