بهار زیر سقف بلند هنر

نگاهی به نمایشگاه آثار شش هنرمند ایرانی‌تبار در کلن آلمان

در کارهای لیندا ناجی و برادرش رضا، رابطه‌ها و یادبود‌های خانوادگی نقش جانشین‌ناپذیری بازی می‌کنند - Studio Nadji  

بیرون، در هوای آزاد جلو در ورودی بنیاد هنر میشاییل هورباخ در شهر کلن آلمان، نشانی از بهار دیده نمی‌شود. در این نخستین یک‌شنبه‌ ماه مارس که روز گشایش نمایشگاه آثار ۶ هنرمند ایرانی‌تبار در این مرکز هم هست، آسمان گرفته و ابری است و گاهی شتک باران، زمین را تر می‌کند و بادی سرد شاخه‌های خشک و قهوه‌ای تک درخت‌های خیابان را به تکان وا می‌دارد. در هیچ گوشه این گذرگاه در جنوب شهر، نشانی از خانه‌‌تکانی و نو شدن روز و فصل به چشم نمی‌خورد. ولی وقتی به سالن بزرگ نگارخانه هورباخ پا می‌گذاری، حال و هوا تغییر می‌کند؛ رنگ و نور و چشم‌اندازهای آفتابی و دسته‌ گل‌های تازه و پر طراوت، در کنار انبوه درختان بلند سبزپوش در تابلوهایی با ابعاد گوناگون خودنمایی می‌کنند و خبر از رسیدن حتمی بهاری پرشکوه را نوید می‌دهند. 

کوه‌های هنری

این جشن بصری، حاصل کار و هنر لیندا و رضا ناجی، پری مرادی، گیتا ابوطالبی، مهسا عسگری و بهار بطوند است که بین سال‌های ۱۹۷۱ تا ۱۹۸۰ متولد شده‌اند و غیر از ابوطالبی که زاده شهر رید در اتریش است، همگی دوران کودکی خود را در تهران، خرمشهر و اهواز گذرانده‌اند. هر چند ابزار، روش بیان و حاصل کار این هنرمندان، بسیار متفاوت است (تابلو، عکس، طرح، چیدمان و ...)، با این حال، تا کنون با هم در برنامه‌‌های هنری مشترک متعددی شرکت داشته‌اند؛ از جمله در نمایشگاه جمعی‌ موفقیت‌آمیزی که در سال ۲۰۱۶ به همت ژرارد گودروف، کارشناس هنری آمریکایی، در همین نگارخانه‌ برپا شد. 

این رویداد هنری، الهام‌بخش گودروف در نام‌گذاری نمایشگاه کنونی با عنوان «کوه به کوه (ن)می‌رسد» هم بوده است. او با شرح کوتاه روند رشد هنری هر یک از این هنرمندان، آنان را به طور نمادین به «کوه» تشبیه می‌کند و با اشاره به ضرب‌المثل «کوه به کوه نمی‌رسد»، برپایی نمایشگاه دوم را نشانه‌‌ای از رسیدن کوه‌های هنری به یکدیگر می‌داند. گودروف در این رابطه می‌نویسد: «اکنون این هنرمندان پخته‌تر شده‌اند و به جایگاهی در ژانر هنری خود دست‌یافته‌اند ... از این‌رو می‌توان ادعا کرد که با همه تفاصیل، کوه‌ها به هم می‌رسند!» 

کوه‌های غایب

با آن‌ که اغلب هنرمندان شرکت‌کننده، به‌گونه‌ای تمثیلی یا مستقیم به طبیعت و نشانه‌های آن پرداخته‌اند، با این حال جای کوه‌های واقعی در تمام آثار به نمایش‌درآمده خالی است. حتی در چشم‌اندازهای مهسا عسگری که با استفاده از تکنیک محو کردن و درهم آمیختن رنگ‌ها، مرزها را ناروشن و خطوط چهره‌ها و لبه‌های اشیاء را ناپدید می‌کند، اثری از پستی‌ و بلندی‌ نیست. دنیای او در بُعدهای افقی و درترکیب رنگ‌های سرد که آرامش‌بخش و تخیل‌برانگیزند، خلاصه می‌شود. به این ترتیب، منظره پرتلألو باغ و برکه عنوان «باغ صورتی» به خود می‌گیرد، تابلو ساختمانی سفیدرنگ که در میانه درخت‌‌زاری سر برآورده، «پروانه‌ها در سر»، و بوستانی که به افقی آبی‌رنگ منتهی می‌شود، «تابستان ۲» نام می‌گیرد. این تنها تابلویی است که در آن قشر نازکی رنگ گرم زرد به‌کار برده شده، ولی همین‌اندازه هم کافی است که فضا و دمای تابستانی داغ را القا کند. 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

خاطره‌های سیاسی‌نما

در کارهای لیندا ناجی و برادرش رضا، رابطه‌ها و یادبود‌های خانوادگی نقش جانشین‌ناپذیری بازی می‌کنند. دقیق‌تر: بدون یادگارها و پیوندهای شخصی این دو هنرمند، چیدمان‌های «خاطره‌‌ها» و «نگاتیو‌های» آن‌ها جلوه دیگری می‌یافتند. دستمایه اصلی اغلب کارهای این خواهر و برادر، عکس‌های عروسی خانواده‌های متوسط شهری پیش از انقلاب ۱۹۷۹ ایران است که در عکاس‌خانه پدرشان در تهران برداشته شده است؛ در «آتلیه ناجی» که در سال‌های دهه پنجاه گشایش یافت و در سال ۲۰۱۵ برچیده شد. رضا ناجی توانسته است پس از تعطیلی آتلیه، به آرشیو پربار بیش از شش دهه فعالیت پدر دست یابد و آن را به صورت دیجیتال قابل استفاده کند. 

لیندا ناجی در چیدمان‌ «خاطره‌‌ها»، بیش از ۱۰۰ کوسن را با عکس‌های مراسم ازدواج زوج‌های جوان تهرانی مزین‌ کرده است و روی سفره‌ای سفید به اشکال گوناگون کنار هم چیده است. در این تصاویر، اغلب عروس و داماد، نشسته یا ایستاده، با شادی‌ای طبیعی یا تصنعی، مستقیم به دوربین چشم‌ دوخته‌اند تا خجسته‌ترین لحظات زندگی خود را جاودانه کنند و خاطره‌ای خوش به انبوه یادهای عشق‌انگیز دوران جوانی بیفزایند. سفره عقد، چهره‌های خندان پدر و مادرهای زوج‌های سرخوش و دوستان نزدیک آن‌ها، فضا و رنگ‌های شاد تصاویر را دو چندان می‌نُمایانند.

در این میان، لباس‌های پرزرق و برق و دسته‌گل‌های رنگارنگ، بیش از هر چیز نظر را به خود جلب می‌کنند. یکی از این دسته‌گل‌‌ها که در دست مردی به سوی آسمان گرفته شده، در ابعادی عظیم، موازی با سفره کوسن‌ها، به دیوار آویخته شده است. این دسته‌گل زیبا در بروشور نمایشگاه به عنوان نمادی سیاسی در ایران امروز، مطرح می‌شود: «طرز به‌دست‌گرفتن این دسته‌گل می‌تواند به عنوان تمثیلی از خشونت، مشت‌های گره‌کرده و اعتراضاتی دیده شود که اغلب بر ذهنیت جمعی ما درباره ایران تاثیر می‌گذارند.» بیننده‌ای که محو طراوت و زیبایی برگ‌های گل و تنظیم رنگ‌های آن‌ها شده است، کمتر به وجه نمادین حرکت دسته‌گل می‌پردازد؛ بدون آن که ویژگی روایتی ـ فرمالیستی اثر را نادیده بگیرد. 

طبیعت در «غزل شفاف»  

تابلوهای ژیلا ابوطالبی، کمتر بُردی روایتی و بیشتر بازتابی تجریدی دارد. او طبیعت را در اغلب کارهای خود به شکل انبوهی از درختان بلند قامت و سبز‌پوست به نمایش می‌گذارد؛ برای آن که پوسته ظاهری‌شان را بشکافد و به کُنه سرسبزی جنگل پی ببرد. شاید به همین دلیل نیز از ماژیک نقاشی نُک نَمدی و طَلق شفاف به عنوان ابزار کار استفاده می‌کند تا بتواند با رسم مکرر تنه درختان بر سطحی صیقلی، حرکت و رشد شاخه‌ها، ساقه‌ها و جوانه‌ها را منتقل کند. ریشه‌های جوان این درخت‌های استوار، نه در زمین، بلکه در هوا موج می‌خورند و سایه‌‌هاشان بر سطحی سفید که در قابی مستطیل شکل محصور است، عظمت وهم‌انگیز جنگل را دو چندان می‌نُمایاند. عنوان این سری‌ کارهای ابوطالبی «غزل شفاف» است.

غور در جوهر طبیعت

در طرح‌های سیاه و سفید پری مرادی که اغلب با مداد روی کاغذ به موتیف‌های «طبیعت بی‌جان» جان داده است، شفافیت به ظرافت و ناپایداری تبدیل شده و ده اثر بهار بطوند با عنوان «به‌طور تصادفی»، آن را با انرژی و ماده که هستی طبیعت را می‌سازد، تاخت زده است. این معنا با استفاده از صفحات فلزی شبکه‌مانند و نوارهای پارچه‌ای الاستیک که در هم تنیده‌ شده‌اند، القا می‌شود.  

هر چند در آثار این دو هنرمند رنگ و بوی بهار و بیداری طبیعت کمتر جلوه گرفته، با وجود این، ‌حال و هوای درون نمایشگاه به مراتب سبز و خرم‌تر از بیرون آن است؛ جایی که علاوه بر آسمان گرفته، ترس از بیماری واگیردار کرونا هم در فضا موج می‌زند.

نمایشگاه «کوه به کوه (ن)می‌رسد» با وجود تعطیلی عمومی موزه‌های دولتی به دلیل شیوع کرونا، از آن‌جا که خصوصی است، تا ۱۲ آوریل دایر است. 

بیشتر از فرهنگ و هنر