داستان یک فراری اویغور که شاید هرگز خانواده‌اش را نبیند

همه راجع به «اردوگاه‌های بازآموزی» چیزهایی شنیده‌ایم و این داستان‌ به همان اندازه وحشتناک است

تجمع برای حمایت از اویغورها، هنگ کنگ، دسامبر ۲۰۱۹- Anthony WALLACE / AFP

«پدر و مادرم در سراسر زندگی‌ام به من هشدار داده‌اند که با حکومت چین مدارا کنم و مبادا علیه حزب حرفی بزنم.» این اویغور سرخورده، خشمگین و دم فروبسته از ترس انتقام حکومت، شجاعت به خرج می‌دهد و بهترین کار در چنین مواردی را انجام می‌دهد و آن هم دردل کردن با کسی است که بتوان ناگفته‌ها را با او در میان گذاشت. او کمک کرد تا بتوانم این روایت را سامان بدهم و به خاطر آن که امنیت خودش و خانواده‌اش به خطر نیفتد، فقط از او با عنوان «ایکس» یاد کرده‌ام. اخباری که رسانه‌های غربی از رفتار حکومت چین با قوم اویغور منتشر می‌کنند، هولناک است، اما روایت خودشان به راستی دل‌خراش است. نوعی نسل‌کشی فرهنگی در حال رخ دادن است و وقت آن است که جهانیان به روی آن چشم فرونبندند.

قوم اویغور هزاران سال در منطقه‌ای زندگی کرده‌اند که خودشان به آن ترکستان شرقی می‌گویند و دیگران، آن را منطقه خودمختار اویغور سین‌کیانگ چین می‌نامند. البته اویغورها از قرن ۱۸ میلادی که امپراتوری منچو چین منطقه آن‌ها را تسخیر کرد، برای کسب استقلال در تکاپو بوده‌اند. آن نبرد بسیار دشوار برای کسب آزادی در سه دوره زمانی ۱۸۶۴، ۱۹۳۳ و ۱۹۴۴ با کامیابی‌هایی همراه بود، اما در نهایت به شکست انجامید. از سال ۱۹۴۹ که جمهوری خلق چین پا گرفت، بسامد سرکوب‌ها بسیار بیش‌تر شد و از سال ۲۰۱۶ حذف سازمان‌یافته هویت و فرهنگ اویغور افزایش چشم‌گیری یافته است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

برای مثال، هم اکنون نفس زبان اویغوری به شماره افتاده است. خود «ایکس»، پدر و مادرش و پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایش اقبال آن را داشتند که در مدرسه به زبان اویغوری درس بخوانند، اما نسل جدید از چنین موهبتی محروم است. از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۷ فقط ادبیات اویغور را به زبان اویغوری درس می‌دادند، اما اکنون آموزش درس‌ها در دبستان‌ها و دبیرستان‌های این منطقه فقط به زبان چینی است و دیگر در مدارس به زبان اویغوری درس نمی‌دهند یا صحبت نمی‌کنند. در حال حاضر کودکان در مدارسی پرورش می‌یابند که در آن‌ها چیزی راجع به زبان قومی‌شان نمی‌آموزند و نسل‌های آینده شاید ندانند که اصلاً چنین زبانی وجود داشته است. از دست دادن زبان به معنای از کف رفتن فهم واقعی و استنباطی است که از تاریخ، فرهنگ و مردم خود داریم. از دست رفتن زبان اویغوری به معنای از بین رفتن قوم اویغور است. وقتی می‌گویم نسل‌کشی فرهنگی، منظورم همین است. با کشتن فرهنگ که زبان هم مولفه اصلی آن است، هویت مردم را هم می‌کشند. دیگر اویغور نیستند و فقط چینی هستند.

چین فقط به این روش در حال نابود کردن اویغورها نیست. همه راجع به «اردوگاه‌های بازآموزی»  و شکنجه‌های روانی، تنبیهات و القائاتی که در آن‌ها صورت می‌گیرد چیزهایی شنیده‌ایم که با روشن نبودن زمان آزادی یا با سپردن بچه‌های والدین تحت بازآموزی به پرورشگاه، به آن دامن می‌زنند. اما داستان‌های زندگی روزمره اویغورها که «ایکس» با من در میان گذاشته است، اگر نگوییم بدتر، به همان اندازه وحشتناک است. داستان کسانی را برای من تعریف کرده است که تن به شورش نداده‌اند، اما همچنان دستگیر شده‌اند و هفته‌ها تحت بی‌رحمانه‌ترین شکنجه‌ها، مثل فرو کردن ترکه‌های تیز در مقعد، قرار گرفته‌اند. کسانی هم که برای کار به خارج رفته‌اند، وقتی به چین برمی‌گردند سر به نیست می‌شوند. بسیاری هم از ترس آن که بلایی بر سرشان بیاید، به اجبار برای پلیس خبرچینی می‌کنند.

Dale DE LA REY / AFP

سرکوب اویغورها تازگی ندارد. بسیاری که در دوران «انقلاب فرهنگی» (در آغاز استقرار «مائوئیسم» در چین) در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بزرگ شده‌اند، هنوز از مشاهداتشان در آن دوران دستخوش آسیب‌های روانی هستند. گروه‌های شبه نظامی دانشجویان کمونیست موسوم به «پاسداران سرخ» تقریباً هر روز به روستاهای اویغورنشین می‌آمدند و مردم را در مرکز روستا، در جایی که سکویی بر پا کرده بودند، جمع می‌کردند. سپس فردی را درون جمعیت بیرون می‌کشیدند و به خاطر کاری که کرده بود، مجازات می‌کردند. مثلاً برای من گفته‌اند که مردی را به خاطر آن که «به گاوهایش یاد داده بود مثل ارتشی‌ها به صف راه بروند»، مجازات کردند، در حالی که گاوها به طور طبیعی این گونه راه می‌روند. مجازات‌ها هم اغلب این طور بود که فرد مورد نظر را جلو تمام اهالی روستا زیر مشت و لگد می‌گرفتند و بعد هم کلاه مسخره‌ای روی سرش می‌گذاشتند. البته چنین شکنجه‌ای نسبت به روش‌های امروزی سبک‌تر جلوه می‌کند، اما آن هم به اندازه خود اثرگذار بود. برای مثال، یکی دیگر از اویغورها برای یکی از منابع خبری من تعریف کرده است که آن تنبیه‌های تحقیرآمیز باعث شد فردی با تیغ گلوی خودش را ببرد. خون از گردنش فواره می‌زد روی چشمان روستاییان پیر و جوانی که بیهوده می‌کوشیدند او را نجات دهند.

اما اکثریت اویغورها در گذر سالیان همچنان دم فروبسته‌اند و تسلیم هستند، چون توقع ندارند که حقوق بشر در چین رعایت شود. نکته مهم‌تر این است که برای آن که خانواده‌شان به خطر نیفتد، تسلیم شده‌اند. واحد خانواده در میان ایغورها از همه چیز مهم‌تر است. پدرومادرها به فرزندان‌شان تا رسیدن به بزرگسالی کامل کمک می‌کنند، و نسل جوان هم از مراقبت کهن‌سالان کم نمی‌گذارد. حکومت چین هم به این نکته آگاه است و امروزه مرتباً از آن برای تهدید آنان، استفاده می‌کند. اگر یک اویغور دست از پا خطا کند، شخص خودش را تنبیه نمی‌کنند، بلکه به سراغ خانواده‌اش می‌روند. به همین دلیل است که «ایکس» چند سالی است مستقیماً با خانواده‌اش صحبت نمی‌کند. دیگر در چین زندگی نمی‌کند، اما به خاطر آن که با خارجی‌ها ارتباط دارد، ممکن است خانواده‌اش به شدت دچار دردسر شود. در واقع مادرش بود که عواطف قلبی‌اش را زیر پا گذاشت و از او خواست با آن‌ها تماس نگیرد یا به دیدارشان نرود.

بنابراین، باید صدای اویغورها را به جهانیان برسانیم. تنوع فرهنگی مایه زیبایی جهان ما است و این قوم به زودی از صفحه روزگار محو می‌شود. ساکت ننشینیم و به نجات آن‌ها کمک کنیم. دم فروبستن، به معنای شراکت در این سرکوب غیرانسانی است.

© The Independent