رقص پزشکان و پرستاران در بیمارستانها برای روحیه دادن به بیماران مبتلا به کرونا، در حالی که ترس و خستگی از کار شبانهروزی برای درمان بیماران فشار طاقتفرسایی بر آنان تحمیل کرده است، نشانه استقامت و امیدشان به زندگی است. آنها میدانند که ترس از شیوع کرونا، خطرناکتر از خود این بیماری است. شاید این رقصها در اوج درماندگی و هراس عمومی از این بیماری، به مردم این پیام دلگرم کننده را بدهد که حتی در این شرایط بد نباید امید خود به روزهای بهتر را از دست بدهند؛ زیرا بشر بر بیماریهای خطرناک دیگر نیز غلبه کرده است.
یک نمونه آن، روند مبارزه با بیماری اچ.آی.وی - ایدز است. در حالی که ۷۷۰ هزار نفر در سال ۲۰۱۸ جان خود را به خاطر این بیماری از دست دادند، و در حال حاضر نزدیک به ۳۸ میلیون نفر در سراسر جهان به آن دچار هستند، خبرگزاری فرانس پرس خبر میدهد که ۱۰ سال پس از ثبت نخستین مورد درمان یک فرد مبتلا به ویروس اچ آی وی، اکنون بیمار دوم (که به «بیمار لندن» مشهور است) نیز از ۳۰ ماه پیش و بهرغم توقف درمان، هیچگونه نشانهای از داشتن آن ویروس را بروز نداده است. یعنی همان طور که سازمان بهداشت جهانی پیشبینی کرده است، ما احتمالا در آستانه درمان قطعی این بیماری قرار داریم. کووید-۱۹ نیز از این امر مستثنی نیست.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
امیلی اصفهانی اسمیت، نویسنده و روانکاو ایرانی-کانادایی، در کتاب خود داستان زندگی ویکتور فرانکل (روانپزشک اتریشی و نویسنده کتاب پرفروش «انسان در جستوجوی معنا») در اردوگاههای کار اجباری نازیها در آلمان را به صورت تاثیرگذاری روایت میکند تا قدرت معنا و امید را در آن فضای مرگبار به نمایش بگذارد. به گفته وی، دکتر فرانکل زندانیانی را میدید که در زندگی روزمره به دنبال معنا و توجیه ادامه زندگی خود بودند. این کار بر مقاومتشان در برابر گرسنگی، بیماری، خستگی مفرط و قساوتهای زندانبانان رژیم نازی، میافزود. آنها روزهای بهتری را به تصور میآوردند که میتوانست در انتظارشان باشد، و دکتر فرانکل هم یکی از آنان بود. او در آن روزهای بهغایت سخت، بیش از هر کسی به همسرش تیلی فکر میکرد که در اردوگاهی دیگر زندانی بود: «در آن روزهای سرد و سیاه هیچ چیزی به اندازه خاطرات تیلی دلش را گرم و خاطرش را آسوده نمیکرد.»
امیلی در یک خانواده صوفی معتقد به سلسله نعمتاللهی در زوریخ چشم به دنیا گشود، در مونترآل کانادا بزرگ شد، و در ایالات متحده سکونت گزید. خانه آنها در مونترآل، درگه ریاضت و مجلس ذکر صوفیان بود که پس از مراقبه، چای پر از زعفران، هل و عسل با خرمای ایرانی میخوردند. امیلی سپس در رشته روانکاوی و فلسفه درس خواند و متوجه شد که تصوف، تلاشی برای کشف معنای زندگی است. این جستوجو، بهرغم ظاهر معنوی و اختصاصاً صوفیانه، به زندگی روزمره ما ربط دارد. به ویژه آنانی که از مذاهب رسمی و روحانیان متظاهر آن خستهاند، آن را جذابتر مییابند.
او در این کتاب تلاش دارد که جستوجوی معنا را، از دست یافتن به رضایت در زندگی شخصی تا علاقه به کار در شرکتهای بزرگ، پیوند دهد. او به مدیران شرکتها توصیه میکند که با ایجاد پیوند معنادار میان شغل و رشد روحی و کاری کارمندان، به میزان بهرهدهی و خلاقیت آنان بیفزایند.
نقطه مرکزی کتاب وی، طرح ساده این مسئله است: آیا شادی و خوشگذرانی، رضایت عمیقی از زندگی به شما میدهد؟ آیا موقعیت شغلی و امکانات خوب مادی به شادی با دوام شما در زندگی کمک میکند؟ پاسخ امیلی منفی است. به باور او، تلاش بیوقفه برای شاد بودن و به سبک هیپیها، با رقص و سکس و «علف» خود را از بند اضطرابات زندگی رها کردن، به افسردگی و سرخوردگی بیشتر میانجامد. به هر حال، نباید فراموش کرد که در «کلوپ ستارههای ۲۷ ساله مرده»، تصویر چهرههای معروفی چون جیمی هندریکس و ایمی واینهاوس آویزان است.
برای امیلی، گرایش چهرههای معروف و ثروتمند به خودکشی و افسردگی اصلا موضوع غیرقابل انتظاری نیست. او باور دارد که «ناامیدی و حس بیچارگی، پدیدهای عالمگیر است. در ایالات متحده استفاده از داروی ضدافسردگی از سال ۱۹۸۸ چهارصد برابر افزایش یافته است.» او این وضعیت را مصداق «زندگی شاد ولی فاقد معنا» میداند.
این در حالیست که در نظرسنجیها، «مردم در کشورهای ثروتمند در مقایسه با کشورهای فقیر بیشتر احساس شادی میکنند... اما وقتی پای معنا در زندگی به میان میآید، داستان کاملاً متفاوت میشود.» اگر به نرخ بالای خودکشی در کشورهایی مانند ژاپن توجه شود، انگیزههای زندگی در کشورهای فقیر افریقایی با بالاترین میزان فقر، به مراتب بالا است. به گفته امیلی، نقش معنا یا انگیزههای فراتر از خواهشها و احساسات ناپایدار فردی، در رضایت عمیق ما از زندگی و علاقه به تداوم آن، سهمی اساسی دارند. تنها «در مواجهه با چالشهای واقعی است که میتوانیم به معنا در زندگی خود دست یابیم.»
در اینجا «معنا» برای امیلی، به تفکرات و مباحثات عمیق فلسفی در مورد زندگی، (آن گونه که روشنفکران و مترجمان کافهنشین در تهران و اصفهان با ادبیات انتزاعی شما را مرعوب خود میکنند) اشاره ندارد. به گفته او، «وقتی ما خود را وقف اهداف و وظایف دشوار ولی ارزشمند میکنیم، زندگی معناداری را تجربه میکنیم.» در واقع، تلاش برای خیر عمومی و کمک به جامعه بهتر، به رضایت عمیق و انگیزه بیشتر برای ادامه زندگی میانجامد.
جذابیت کتاب پرفروش «قدرت معنا» قبل از هر چیزی به داستانهایی برمیگردد که امیلی در مورد زندگی افراد واقعی برای خواننده نقل میکند. او با استفاده از نظرات فیلسوفان و روانکاوان معروف کلاسیک و معاصر، تفسیرها و نتیجهگیریهای جالب و سادهای از زندگی آنان به دست میدهد؛ نتیجهگیریهایی که برای یک ایرانی و افغان بسیار آشناست.
به گفته او، «زندگی معنادار و ارزشمند برخاسته از روابط ما با دیگران، اعتقاد به چیزهای مفید به حال جامعه، تجارب روشن و قابل درک از زندگی، و نهایتا اعتقاد به چیزی بزرگتر از خود است... برای همین، زندگی معنادار چهار ستون دارد: تعلقات انسانی، اعتقاد به یک آرمان، روایت خردمندانه و مفید از زندگی، و معنویت اینجهانی و فراطبیعی.»
در مورد این کتاب میتوان با این توصیف روزنامه وال استریت ژورنال همنوا بود: «تحلیلها و ساختار این کتاب ساده و هوشمندانه است... توصیههای آن مانند اندیشیدن به دیگران، تعیین اهدافی چون توجه به دیگران و یا تلاش برای رسیدن به نتایجی فراتر از منافع و پیشرفت شخصی، پیامهایی باارزشند.»
مشخصات کتاب:
امیلی اصفهانیاسمیت/قدرت معنا: ساختن زندگی ارزشمند/ انتشارات وایکینگ/۲۲۷ صفحه.