شکوفه آذر و گوجه سبز‌‌های کودکی در باغ مازندران

نگاهی به رمان «اشراق درخت گوجه سبز»، نامزد جایزه بوکر بین‌المللی

شکوفه آذر اکنون روی دومین رمان خود کار می‌کند که در واقع ادامه «اشراق درخت گوجه سبز» است- عکس از فیسبوک شکوفه آذر

اگر سهراب سپهری به فکر نویسندگی می‌افتاد، شاید بهتر از « اشراق درخت گوجه سبز» نمی‌نوشت. این رمان نه تن‌‌ها ادای دین به شعر‌‌های سهراب، بلکه افسانه‌ها و باورهای عامیانه و داستان‌های معروف ادب کهن فارسی نیز هست. 

میریام کوسک، از روزنامه «آسترلین»، نوشته است که این کتاب با «یک سبک روحانی شاعرانه» با «توصیفات راوی باریک‌بین از گل‌‌‌ها، پرندگان، حیوانات و مناظر اطراف» به حکایت روزگار تیره و تلخ شخصیت‌‌های داستان می‌پردازد.

این رمان به شکل قابل تحسینی‌ از فارسی به انگلیسی ترجمه شده است و اکنون در کنار «سرتونین» از میشل ولبک، نویسنده نامدار فرانسوی، نامزد جایزه بوکر بین‌المللی است.

در رمان «اشراق درخت گوجه سبز»، سرگذشت یک خانواده پنج نفره ایرانی بعد از انقلاب ۵۷ از دید دخترک سیزده‌ساله این خانواده به نام بهار روایت می‌شود که در جریان به آتش کشیده شدن کتابخانه پدرش به دست انقلابیون، می‌سوزد و از بین می‌رود. او از آن پس همانند روح حاضر در هر جا، سرنوشت تراژیک بقیه اعضای خانواده را حکایت می‌کند. 

خانواده بهار پس از انقلاب به امید آرامش و آزادی از تهران به روستایی در مازندران می‌روند که در آنجا خبری از «نه تلویزیون، نه روزنامه کیهان و نه کمیته خواهران مقنعه‌پوش است.» راوی با لحنی تمسخرآمیز درباره این کمیته می‌گوید که در میان اعضای آن، «تن فروشان پیشین شهرنو نیز حضور دارند که اکنون وظیفه‌شان امر به معروف و نهی از منکر است».

اما آرامش این خانواده با دستگیری پسرشان سهراب و سپس اعدام او در سال ۱۳۶۸، برای همیشه از میان می‌رود. سوگ سهراب در سراسر این رمان محسوس است. 

نویسنده با توصیف حبس او، از یک سو خواننده را با واقعیت برهنه و مُدهش زندان‌های جمهوری اسلامی آشنا می‌کند، و از سوی دیگر مقاومت زندانی را به نمایش می‌گذارد: «در روز هشتم، به فکر این افتاد که سوسکی پیدا کند و بخورد… بعد حتی به فکرش رسید که مدفوع خودش را بخورد تا زنده بماند و به آن حیوان‌های کثافتی که او را به روز سگ انداخته بودند، ثابت کند که علیرغم میل آن‌‌ها می‌تواند زنده بماند.»

شکوفه آذر در مصاحبه‌ای با مجله ادبی «لس آنجلس بوک ریویو» می‌گوید که رمانش در مورد «مصائب زندگی روزمره ایرانی است... تجسم نوسان و تقلای پیوسته آن که بین چهار قطب سرگردان است: مرگ و زندگی، سیاست و مذهب. زندگی ما در ناامیدی، جبر و مرگ رویا‌‌هامان ریشه دارد». 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در واقع، این رمان ثبت تمام رویداد‌‌ها، تقلا‌‌ها و مرارت‌های انسان ایرانی است تا هیچگاه از حافظه تاریخ پاک نشود.

خواننده می‌تواند خشم نویسنده از این وضعیت را درک کند، و تلاش او برای چیره شدن بر این شرایط و انسان‌های پلید اطراف را به کمک ادبیات ببیند. 

نویسنده به تخیل جادویی و به خلق واقعیت‌های فراواقعی پناه می‌برد، از عرفان، از نیروی جن و پری، ارواح و شیاطین برای غلبه بر پاسداران، بسیجی‌ها و زنان سیاه پوش استمداد می‌جوید. زیبایی و اشراق، راهی برای فرار از زشتی و قساوت زندگی دهه شصت است. 

در حالی که سهراب در سلولش جان می‌کند، پدر و مادر و خواهر او به شمال پناه برده‌اند. پدر مدتی است که به جنون جمع کردن صدف دچار شده است و مادر، کرم‌های شب تاب را جمع می‌کند. 

نویسنده نشان می‌دهد که زیبایی، موسیقی و ادبیات، نمی‌تواند خانواده سهراب را از تباهی نهایی و از گزند اطراف نجات دهد. هوشنگ، پدر خانواده، در جریان یک تظاهرات دستگیر و شکنجه می‌شود، و به بیتا، خواهر سهراب که تبدیل به پری دریایی شده است، تجاوز می‌شود و با گلوله از بین می‌رود. 

با این حال، نمی‌شود این جمله زیبای نویسنده را نادیده گرفت: «وقتی زندگی دچار این حد از فقدان و بی‌رمقی است، چرا تخیل نتواند به واقعیت برای رسیدن به شور زندگی کمک کند؟»

«اشراق درخت گوجه سبز» یک رمان سیاسی هوشمندانه است که به دام شعارگرایی و نوستالژی نمی‌افتد. انتخاب‌‌های نویسنده دقیق و قابل درک است. 

او سبک رئالیسم جادویی را برای روایت داستان خود انتخاب کرده است که هرچند خواننده را گیج و شگفت‌زده می‌کند، اما به شخصیت‌های داستان کمک می‌کند تا با وضعیت حاکم و نیرو‌‌های پلید مبارزه کنند. چنانچه، ارواح روشنفکران و فعالان سیاسی اعدام شده در سال ۶۸ از گورستان خاوران برمی‌خیزند، هیاتی را تشکیل می‌دهند و به اقامتگاه رهبر جمهوری اسلامی ایران هجوم می‌برند تا بر اجرای حکم مرگ او نظارت کنند. 

برای همین، «اشراق درخت گوجه سبز» سرشار از مقاومت و تابو شکنی است. راوی در مورد معشوق خواهرش، بیتا، می‌گوید: « او را سرشار از لذت می‌کرد. پس از سوختن تار پدر، مرگ بهار در آتش، سوختن کتاب‌ها، اعدام سهراب، رفتن مادر از خانه، چه دلیلی برای شادمانی وی وجود داشت؟ بیتا تصور می‌کرد که لحظات عشق‌ورزی با عیسا یادآور آن بود که زندگی علی‌رغم پلیدی‌های موجود، هنوز دوست‌داشتنی و زیبا است.»

در این مورد، شکوفه آذر در مصاحبه‌ای با کیهان لندن، می‌گوید: «نوشتن این رمان به من این فرصت را داد تا درباره همه ممنوعه‌‌‌‌های جامعه ایران بنویسم. درباره عشق شوریده، خداناباوری، سکس، عقاید ضد اسلام، ضد جنگ، ضد انقلاب، و خلاصه هر آنچه در این ۴۰ سال دلم می‌خواست در محافل عمومی درباره آن‌‌ها حرف بزنم، اما امکان نداشت.»

«اشراق درخت گوجه سبز» را می‌توان گامی مهم برای شناسایی نسل تازه نویسندگان ایرانی به مخاطبان بین‌المللی به حساب آورد. هرچند این داستان حالا نامزد مهمترین جایزه‌های بین‌المللی شده است و ناشران از فروش آن خیلی راضی‌اند، ولی موفقیت بین‌المللی آن علاوه بر کیفیت مسحورکننده داستان، محصول علاقه انتشارات «وایلد دینگو» به انتشار صدا‌‌های کمتر شنیده شده در عرصه داستان‌نویسی نیز هست. 

ناشر استرالیایی کتاب، به روزنامه سیدنی مورنینگ هرالد می‌گوید: «۲۰ ناشر استرالیایی و خارجی حاضر به چاپ کتاب شکوفه نشدند. وقتی چند فصل ترجمه شده داستان را نزد ما آورد، با خود گفتیم این کتاب جایزه‌بر است.»

شکوفه آذر، نویسنده و روزنامه‌نگار، در سال ۱۳۵۱ در تهران متولد شد و در سال ۱۳۸۹ در استرالیا اقامت گزید. او اکنون روی دومین رمان خود کار می‌کند که در واقع ادامه «اشراق درخت گوجه سبز» است و به گفته خودش، به این پرسش می‌پردازد که «آیا عشق واقعی در زیر سایه استبداد مذهبی، در جایی که بدن و عشق سانسور می‌شود، می‌تواند وجود داشته باشد؟»

مشخصات کتاب: شکوفه آذر/اشراق درخت گوجه سبز/اروپا ادیشنز/۲۷۲ ص/۲۰۲۰

بیشتر از کتاب