آمارهای ۵۰ ساله؛ پاسخ جوانان معترض امروز

شاه فقید هدف «ژاپن خاورمیانه» و «قدرت برتر» اقتصادی را برای ایران دنبال می‌کرد

رشد اقتصادی در دوره ۴۱ ساله جمهوری اسلامی تنها در زمان هاشمی رفسنجانی به کف نرخ رشد اقتصادی در دوران پهلوی(۵ درصد) نزدیک بوده است-STR / afp

زمانی که پای مقایسه اقتصاد ایران پیش و پس از انقلاب اسلامی سال ۵۷ به میان می‌آید، انقلابیون و هواداران آن با ارائه آمارهایی می‌خواهند نشان دهند که ایران چه پیشرفت‌هایی را به دست آورده است. اما تلخی این مقایسه‌ها جایی خود را نشان می‌دهد که این تنها یک طنز تلخ تکراری از بیشتر حکومت‌های انقلابی- ایدئولوژیک است. همان‌گونه که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (سابق)، خود را درمقابل روسیه تزاری قرار می‌داد و از میزان پیشرفت خط آهن سخن می‌گفت، حالا هم بخشی از مقایسه که بیشتر «بندبازی آماری» است، به سراغ پیشرفت‌ها در «صنایع نانو» یا «میزان لوله‌کشی گاز» در ایران اشاره دارند؛ آمارهای خرد و گاه کلانی که در کل جهان تغییر کرده‌اند. دنیای ۴ دهه پیش با دنیای امروز به یقین تفاوت کرده است و به همین دلیل، منصفانه‌ترین شکل تطبیقی اقتصاد ایران پیش و پس از انقلاب، نگاه مقایسه‌ای با سایر کشورها یا با معیارهایی است که در اقتصاد کلان، تغییر مفهومی نداشته‌اند. نکته دوم اینجاست که آیا این مقایسه، یک مقایسه نقطه به نقطه خواهد بود یا خیر، و در واقع کدام دوره تاریخی را در نظر خواهد گرفت. 

ابتدا نگاهی بیندازیم به شاخص تولید ناخالص داخلی GDP بر اساس ارزش دلار در سال‌های گوناگون، با این توضیح که اقتصاد ایران در سال ۱۹۷۹ میلادی (۱۳۵۷ خورشیدی) در یک دوران رکورد قرار داشت و از دوره طلایی خود فاصله گرفته بود. همچنین، تولید ناخالص داخلی ایران در سال ۱۹۷۹ نزدیک به ۹۰ میلیارد دلار بود. این رقم را با کشورهایی همچون ترکیه (۳۷ میلیارد)، امارات (۱۳ میلیارد)، کره جنوبی (۶۰ میلیارد)، ژاپن (۸۳۹ میلیارد) و ایالات متحده آمریکا (۲۳۶۹ میلیارد) باید مقایسه کرد. 

اما همین ارقام را بنا به آمارهای صندوق بین‌المللی پول در سال ۲۰۱۹، با هم مقایسه کنیم. اقتصاد ایران در این سال با ۴۸۴ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی، در کنار ترکیه با ۷۰۶ میلیارد و امارات با ۴۲۸ میلیارد دلار قرار دارد. حالا این رقم را مقایسه کنیم با کره جنوبی که به نزدیک ۱۶۰۰ میلیارد دلار، ژاپن که به ۵ هزار میلیارد دلار، و آمریکا، که به ۲۱ هزار میلیارد دلار رسیده است. 

این ارقام نشان می‌دهد که کشورهای همسایه ایران با رشد مداوم اقتصادی توانسته‌اند خود را به سطحی بالاتر برسانند، و کشوری همچون کره جنوبی نزدیک به ۳ برابر اقتصاد ایران تولید ناخالص داخلی داشته باشد. نکته آنجاست که در آن دوران، الگوی رشد برای ایران کشوری همچون ژاپن بود و پادشاه ایران بارها از ایده «ژاپن خاورمیانه» و قرار گرفتن ایران در میان ۵ قدرت بزرگ اقتصادی جهان سخن به میان آورده بود. در همان زمان، کره جنوبی راه پیشرفت اقتصادی خود را آغاز کرده بود و در بسیاری از مولفه‌ها در جایگاه رقابت با ایران نبود، حال آن که امروز، مقایسه اقتصاد ایران با کره جنوبی به یک طنز بیشتر شبیه است.  

میزان تولید نفت ایران در فاصله سال‌های ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۶ زیر ۴ میلیون بشکه در روز نرفت و به سقف نزیک ۶ میلیون نیز رسید؛ سقفی که پس از انقلاب هرگز به آن نزدیک نشد و تنها در ۴ سال، در فاصله سال‌های ۸۲ تا ۸۴، به سقف ۴ میلیون بشکه در روز رسید. از دست دادن فرصت رشد اقتصادی (هرچند وابسته به نفت) نشان می‌دهد که ایران پس از انقلاب و به‌خصوص پس از جنگ ۸ ساله با عراق، نتوانسته است زیرساخت‌های خود را بازسازی کند و حتی بزرگترین منبع درآمد صادراتی خود را از دست داده است. به این وضعیت، مسئله تحریم‌ها را هم باید اضافه کرد که نفت و گاز ایران را هر روز بیش از پیش تحت تاثیر قرار می‌دهد. 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

این نکته را هم باید در نظر گرفت که با توجه به ارزش برابری ریال و دلار، ارزش هر بشکه نفت در سال ۱۹۷۹ در ایران نزدیک به ۳۰۰ تومان بود، اما امروز، با در نظر گرفتن قیمت نفت (نزدیک به ۵۰ دلار) و برابری ۱۳۴۰۰ تومانی دلار به ریال، ارزش هر بشکه نفت ۶۷۰ هزار تومان است. بنا بر این معیار، می‌توان ارزش‌های بودجه را در سال‌های گوناگون بررسی کرد.

اما در حوزه عدالت اجتماعی که یکی از شعارهای محوری انقلاب اسلامی سال ۵۷ و رهبران آن بود، نیز باید به این نکته مهم توجه داشت که آهنگ رشد برخی مولفه‌ها تنها در یک مقایسه جهانی معنا می‌یابد. اما فارغ از آن نیز می‌توان دید که با حداقل درآمد، چه میزان امکانات برای شهروندان فراهم می‌شد و می‌شود.

مقایسه ساده حداقل درآمد را می‌توان در میزان قدرت خرید و برابری آن با قیمت‌هایی همچون گوشت و مسکن دید. با حداقل درآمد سال ۱۳۵۷ (۱۷۰۰ تومان)، می‌شد تا ۷۴ کیلوگرم گوشت قرمز خرید. این در حالیست که با درآمد سال ۱۳۹۸ (یک میلیون و پانصد هزار تومان) تنها می‌توان نزدیک به ۱۷ کیلوگرم گوشت قرمز (هرکیلو حدود ۹۰ هزار تومان) خریداری کرد. همین قیاس را با قیمت بنزین نیز می‌توان انجام داد. حتی اگر افزایش نزدیک به دوبرابری قیمت بنزین در فاصله سال‌های ۵۵ تا ۵۷ را در نظر بگیریم، بنزین در آستانه انقلاب اسلامی سال ۵۷ نزدیک به یک تومان بود، و این رقم در سال ۹۸ به سه هزار تومان رسیده است. در واقع، قیمت بنزین در این مدت ۳ هزار برابر افزایش داشته است، و این در صورتی است که حداقل دستمزد تنها نزدیک به ۸۹۲ برابر شده است. همین آمارها در مورد ۲۴۰۰ تا ۳۶۰۰ برابر شدن قیمت نان،  ۶ هزار برابر شدن قیمت مسکن، ده هزار برابر شدن سکه طلا، و ۱۲۰۰ برابر شدن قیمت دلار، نیز مشاهده کرد.

نمونه دیگر را در مورد قدرت خرید اتوموبیل می‌توان دید. پیکان به عنوان عمومی‌ترین خودرو موجود در بازار سال ۱۳۵۷، حدود ۲۳ هزار تومان قیمت داشت؛ قیمتی نزدیک به ۱۸ برابر حقوق پایه. اما اگر امروز سایپا ۱۳۱ را در همان موقعیت پیکان نگاه کنیم، قیمت آن نزدیک به ۵۹ میلیون تومان است؛ یعنی ۳۹ برابر حداقل حقوق امروز ایران. 

در ده سال پایانی سلطنت پهلوی دوم، میانگین تورم ۱۰/۶ درصد بود و همین رقم در ۱۰ سال گذشته ۲۲/۴ درصد است. به این نکته مهم نیز باید توجه داشت که تورم در آن دوران همزمان با رشد اقتصادی، تعریف دیگری می‌یابد. در ده سال پایانی دوره پهلوی دوم، جز سال‌های ۵۷-۱۳۵۶ که اعتصابات و بحران‌های اقتصادی همزمان با شروع اعتراضات انقلابی شدت گرفته بود، رشد اقتصادی ایران به زیر ۵ درصد نرسید و حتی تا ۱۷ درصد هم نیز رشد داشت. حالا می‌توان بر اساس گزارش‌های بانک مرکزی، نگاهی به آمار دولت‌های بعد از استقرار جمهوری اسلامی انداخت. اگر سال‌های جنگ ۸ ساله را کنار بگذاریم، متوسط رشد اقتصادی در دولت هاشمی رفسنجانی ۵/۵ درصد، خاتمی۴/۲، احمدی نژاد ۳/۳ و روحانی ۱/۸ درصد بوده است؛ رقمی که شاید تنها در یک دوره، کمی به کف میانگین رشد اقتصادی دهه پایانی پهلوی دوم رسیده است. 

حالا جمهوری اسلامی ایران که چهارمین دهه خود را پشت سر گذاشته است و به تعبیر رهبرش، می‌خواهد گام دوم انقلاب را بردارد، شاید با نگاهی به گذشته خود پاسخی برای نسل جوانی داشته باشد که با سوال‌های متعدد به خیابان‌ها می‌آید، و با این سوال جدی روبه‌روست که چرا از پهلوی دوم به نیکی یاد می‌کند؟ شاید تاریخ را هر تاریخ‌نویسی بتواند به تعبیر و تفسیر خود، متفاوت جلوه دهد، اما علم اقتصاد، بازی با آمار نیست، بلکه واقعیت‌های زمینی، و نمود آن‌ها روی کاغذ است. این، به معنی نبود مشکلات در دوره پهلوی نیست، که از آن جمله می‌توان به رشد نامتوازن شهر و روستا، عدم هم‌خوانی تقسیم بودجه ایران و فسادهای مالی اشاره کرد، اما تمام آنها را می‌بایست در یک روند تاریخی، و نه بریده‌هایی از تاریخ، ارزیابی کرد. 

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه