نگاهی به ماجرای تراژدی-کمدی برکناری ترامپ ‏

احتمال ماندن ترامپ در قدرت و پیروزی وی در انتخابات آینده تا هنوز بسیار است

دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده. عکس از: ‏AFP‏ ‏

اسکار وایلد، شاعر و نویسنده ایرلندی گفت است: «آدم نجیب کسی را دشنام نمی‌دهد» اما دونالد ترامپ این کار را هم در حق دشمنانش و هم در حق برخی از متحدان، دوستان و معاونانش، انجام می‌دهد.

همچنان، میچیکو کاکوتانی، منتقد ادبی آمریکایی در مقاله ای نوشته است که خبرنگاری از ترامپ پرسید: چرا به رسانه‌ها دشنام می‌دهی؟ وی در پاسخ گفت: «می‌خواهم اعتبارشان را از بین ببرم، تا هر گاه مطلب منفی در باره من بنویسند، کسی آن را باور نکند».

ترامپ همواره دشنام‌های خود را به گونه سیستماتیک نثار دیگران کرده است، چه در دوران مبارزات انتخاباتی‌ و چه در دوران ریاست جمهوری‌اش. برخی از دشنام‌های ترامپ از این قرار است: آنچه رسانه‌ها می‌نویسند، خبرهای بی‌بنیاد است؛ شهادت بازرس رابرت مولر در رابطه به دخالت روسیه در انتخابات ریاست جمهوری به نفع من، باعث سرافگندگی و شرمساری ملت آمریکا است؛ هیلاری کلنتون، دروغگو و حیله گر است، آدم شیف (عضو مجلس نمایندگان) نا امید است؛ سناتور چاک شومر، گریان است؛ جوبایدن، خواب آلود است.

ترامپ هم‌چنان در برابر دموکرات‌ها که وی را به سوء استفاده از قدرت و ممانعت از تحقیقات کنگره، متهم کردند، به تحقیر و توهین متوسل می شود. ترامپ همچنان رئیس دادگاه عالی و قضات محاکمه خود را «قضات اوباما» خواند، اما رئیس دادگاه عالی، در پاسخ گفت: «ما نه قضات اوباما هستیم و نه قضات کلینتون و نه بوش پسر و نه ترامپ» .

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

صحنه محاکمه در کنگره، از نگاه شکل تراژدی و از نگاه محتوا کمدی است: محاکمه ترامپ که توسط جان رابرتز، رئیس دادستان عالی، به گونه سورریالیستیک، مدیریت می‌شود، بیشتر ریشه در اختلافات حزبی دارد تا واقعیت‌ها‌ و دلایل اثبات اتهام.

در داستان‌های تراژیک یونانی، قهرمان داستان در مسیری که تقدیر برایش رقم زده گام بر می‌دارد، در حالی‌که هم خودش و هم دیگران می‌دانند که فرجامش مرگ و نابودی است. اما در داستان تراژدی-کمدی آمریکا، نمایندگان مجلس، قهرمان را به رفتن در مسیری مجبور می‌کنند که هم خودشان می‌دانند و هم او که فرجامش نجات و رهایی است.

چون تا هنوز هیچ محاکمه ای در تاریخ آمریکا منتهی به برکناری رئیس جمهور نشده است؛ نه محاکمه اندرو جانسون و نه محاکمه بیل کلنتون. اما ریچارد نیکسن، قبل از محاکمه استعفا داد. محاکمه ترامپ هم نمی تواند به برکناری وی منجر شود؛ زیرا برای برکناری، دو سوم آرای مجلس سنا نیاز است و جمهوری خواهان در سنا اکثریت را تشکیل می‌دهند.

البته اندرو جانسون و بیل کلنتون هر دو سزاوار برکنار شدن بودند؛ جانسون به خاطر این که پس از آبراهام لینکلن به قدرت رسید، لینکلن آمریکا را در دوران جنگ‌های داخلی متحد کرد و آزادی برده‌ها را به ارمغان آورده، اما جانسون پس از وی سیاست نژاد پرستانه را در پیش گرفت. هم‌چنان بیل کلنتون به خاطر رسوایی جنسی اش با خانم لوینسکی کارآموز کاخ سفید، سزاوار برکنار شدن بود.

اما چنان‌چه جاکوب لیو، اندیشمند علم سیاست، می‌گوید، آنچه که در مسأله برکناری تعیین کننده است، اقتصاد و تعصب حزبی است. در دوره دوم ریاست جمهوری ریچارد نیکسون، بازار سهام در آمریکا، به رکود مواجه شده بود، در حالی که در دوره دوم ریاست جمهوری کلنتون، اقتصاد آمریکا وضعیت خوبی پیدا کرده و آمریکا در اوج قدرت و افتخار قرار گرفت.

اما حقیقت این است که بنا به به گفته فلیپ بوبیت، استاد دانشگاه کلمبیا و آگاه تاریخ برکناری: «پدران بنیانگذار آمریکا، هر آنچه ممکن بوده برای منع برکناری انجام داده اند.».

حال این پرسش مطرح است که آیا محاکمه دونالد ترامپ مانند محاکمه اندرو جانسون در نیمه قرن ۱۹، به شکست برکناری و پیروزی نظام منتهی خواهد شد؟

هرچه باشد دو گروه توجه ویژه‌ای به برکناری ترامپ دارند: گروه نخست کسانی هستند در شرق اسلامی که محاکمه رئیس جمهور نیرومند ترین کشور جهان را به چشم می‌بینند و آرزوی فرا رسیدن روزی را دارند که محاکمه زمامداران در کشورهای‌شان به یک حادثه معمولی تبدیل شود. گروه دوم، کسانی هستند که برای مرحله پسا ترامپ، برنامه ریزی کرده اند.

این در حالی است که هیچ نشانه‌ای در افق به چشم نمی خورد که در آینده، ما شاهد محاکمه زمامداران بر سر اقتدار در شرق اسلامی باشیم، چه محاکمه به برائت بینجامد و چه به برکناری.

هم‌چنان امیدی برای تغییر اساسی در سیاست های آمریکا بعد از ترامپ، وجود ندارد، گذشته از این که احتمال ماندن ترامپ در سمت ریاست جمهوری آمریکا و پیروزی وی برای دوره دوم، بسیار زیاد است؛ زیرا تبلیغات دموکرات‌ها، تا کنون نتوانسته چیزی از محبوبیت ترامپ در میان رأی دهندگان ساکن روستاها، بکاهد. افزون بر آن و بنا به گفته پروفسور دانیال درزنر در نشریه فارن افیرز: «ترامپ، بیش‌تر نتیجه بیماری‌های سیاست خارجی آمریکا است، تا علت آن.»

سخن پروفسور یاد شده مقرون به حقیقت است؛ چون دوران رهبری انحصاری آمریکا که آن‌را پس از دوره دو قطبی‌ بودن جهان و سرنگونی اتحاد جماهیر شوروی، نزدیک به سه دهه پیش به ارث برده بود، پایان یافته و آمریکا دیگر وضعیت گذشته را ندارد.

افزون بر آن، آمریکا پس از صعود چین و بیداری روسیه و در پی جنگ‌های بوش پسر و دوره اوباما، اکنون از توجه خود نسبت به خاور میانه کاسته و بیش‌تر برنامه های خود را به خاور دور متمکز کرده است. در میان رقبای دموکرات ترامپ هم کسی نیست که برای افزایش نیروی نظامی در خاورمیانه برنامه نداشته باشد، یا از باز گردان سربازان آمریکایی به میهن سخن نگفته باشد. آنچه که ترامپ به گونه آشکار و صریح می‌گوید، خواست همه نامزدان ریاست جمهوری آمریکا است، اما آن‌ها از اعلام آشکار آن امتناع می‌ورزند.

بنا به گفته دکتر هنری کیسینجر: «ممکن است ترامپ، یکی از سمبل‌هایی باشد که گاه و بیگاه در تاریخ ظاهر می‌شوند و پایان دوره‌ای قدیم و آغاز دور‌ه‌ای جدید را رقم می‌زنند.». این در حالی‌است که جیفری گولدبیرگ، به ریشه یابی مشکل پرداخته و می‌گوید: «بزرگ‌ترین مشکل ما  ضعف ساختاری نظام دموکراتیک ما است که اجازه داده تا یک فریبکار به کاخ سفید راه یابد».

اکنون در حالی‌که این فریبکار از بازگرداندن «عظمت آمریکا و شکوفا کردن اقتصاد» آن سخن می‌گوید، جنجال‌ها هم در باره هزینه‌های که آمریکا باید به خاطر این فریبکار بپردازد و هم هزینه‌ های که آمریکا، جامعه جهانی و منطقه، به دلیل جنگ‌های نیروهای آمریکایی و خروج آن‌ها از منطقه، باید متحمل شوند، در داخل و خارج آمریکا جریان دارد.

از جانب دیگر، ایران از بیرون راندن نیروهای آمریکایی از غرب آسیا سخن می‌گوید و دشمنان ایران خروج نیروهای آمریکایی را خطری برای امنیت منطقه می‌دانند.

 اکنون باید پرسید که منطقه خاورمیانه چه زمانی می تواند برای حفظ امنیت خود به نیروهای خودش متکی شود؟

https://www.independentarabia.com

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

© IndependentArabia

بیشتر از دیدگاه