ایران با سقوط جمهوری اسلامی ‌ویران خواهد شد؟

جمهوری اسلامی ‌خود شرایط ویژه ایجاد می‌کند، تا افرادی را به ضرورت وجود خود قانع سازد

خیزش‌های ۹۶ و ۹۸ نشان داد، معترضان دیدگاهی واحد دارند: نجات کشور از حکومت روحانیت/سپاه و تاسیس دولت ملی- AFP

پس از هر خیزش عمومی‌ علیه حکومت جمهوری اسلامی ‌و در پی آن سرکوب وحشیانه‌ معترضان، گروهی در ایران و خارج از آن خود را مسئول حفظ نظام دانسته و اعلام می‌کنند که راه حل، گذر از جمهوری اسلامی ‌نیست و " در نبودن جمهوری اسلامی ، ایران در یک سیاه چاله خواهد افتاد که اصلا معلوم نیست کی بتواند سر در بیاورد." آن‌ها ایده براندازی را به خارج از مرزها نسبت داده و نمی‌توانند این نکته را درک کنند که ایرانیان ممکن است جمهوری اسلامی ‌را نخواهند: "گمان نکنیم که این مساله [اعتراضات براندازانه] فقط مشکل عده‌ای افراد در حکومت است. این انتقامی ‌است که کشورهای مرتجع منطقه می‌خواهند از ایران بگیرند و لحظه‌شماری می‌کنند که تمدن ایرانی را نیز در وضعیت لیبی و سوریه و عراق ببینند. مشکل آنان فقط دولت و حکومت ایران نیست، مسئله آنان تمدن و تمامیت ارضی ایران است."

این‌ها دو دسته هستند: گروهی که از سر باور و ایدئولوژی چنین می‌گویند و کشته‌ها و خسارات را حجامت نظام معرفی می‌کنند (اصولگرایان) و گروهی که در چارچوب نظام، عملگرا هستند و معتقدند خیزش و براندازی شرایط را بدتر خواهد کرد و بهتر است معترضان همانند آن‌ها دست نیاز و التماس به سوی ولی فقیه و سپاه و روحانیت دراز کنند تا در اعمال و سیاست‌هایشان تجدید نظر کنند و در عین حال از مواهب نظام هم برخوردار باشند.

گروه دوم نخست مشکلات را ردیف کرده و خود را دلسوز مردم معرفی می‌کنند تا "نظام" نسبت به وفاداری آن‌ها تردید نکند و در پایان بیت‌الغزل خود را می‌سرایند که ایران بدون جمهوری اسلامی ‌مثل سوریه و یمن و لیبی، ویران می‌شود. در میان این افراد رهبران احزاب سیاسی، استادان دانشگاه و یادداشت‌نویسان تبلیغاتی نظام به چشم می‌خورند. وجه مشترک همه این‌ها این است که هرچه دارند از جمهوری اسلامی ‌دارند: مدیریت دولتی و رانت‌های بی حد و حساب همراه آن، لابی‌گری برای نظام و برخورداری از دلارهای نفتی رژیم، استادی دانشگاه از مجرای نظام فاسد گزینش و بورسیه‌های دولتی، قراردادهای نظر سنجی از موسسات دولتی و کسب شهرت و اعتبار از مجرای نهادهای نظام.

پنج پیش‌فرض نادیده گرفته شده

کسانی که این سخن بی اساس را مطرح می‌کنند، احتمالا پنج پیش‌فرض را -آگاهانه یا ناخودآگاه، در ذهن دارند؛ پیش‌فرض‌هایی که به هیچ کدام اشاره نمی‌کنند:

۱. این که اگر مردم بخواهند نظام را براندازند، رژیم به جای واگذاری امور به مردم کشور را نابود کرده و به رژیم بعدی تحویل می‌دهد. آن‌ها احتمالا باور دارند که جمهوری اسلامی ‌حتی بدتر از رژیم سوریه است و ظرفیت چنین کاری را دارد. البته اگر ده‌ها میلیون ایرانی هم‌زمان به عرصه خیابان‌ها آمده، در خیابان‌ها بمانند و کشور را بدون هیچ اقدام دیگری تعطیل کنند، خواهان استعفای ولی فقیه و برگزاری همه‌پرسی شوند، بعد از یک هفته اثری از نظام جمهوری اسلامی ‌باقی نخواهد ماند بدون آن که چیزی ویران شود. هیچ حکومتی حتی رژیم قصاب خامنه ای نمی‌تواند ده‌ها میلیون نفر را هم‌زمان در سراسر کشور به رگبار ببندد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

۲. این که مردم ایران آن‌قدر خشن هستند که در جریان اعتراضات عمومی‌ همه دار و ندار خود را آتش می‌زنند یا درگیر جنگ داخلی می‌شوند. خیزش‌های ۹۶ و ۹۸ نشان داده است که معترضان در سراسر کشور دیدگاهی واحد دارند: نجات کشور از حکومت روحانیت/سپاه و تاسیس دولت ملی. در این خیزش‌ها فقط منافع قشر حاکم مورد تعرض قرار گرفته است.

۳. این که ایران ویرانه نیست و آباد است و در صورت جنبش‌های براندازانه ویران خواهد شد. ظاهرا این افراد به حدود هفتاد درصد شهرهای کشور، سی هزار روستای متروک، یا حاشیه‌های شهرهای بزرگ سفری کوتاه نکرده‌اند تا ببینند ایران امروز، جز مناطقی از چند شهر بزرگ ویرانه است. آن‌ها این ویرانگی را نمی‌خواهند ببینند چون در مقامی قرار داده شده‌اند (بدون شایستگی) که نباید این موضوع را ببینند تا احساس خوبی به آن‌ پیدا کنند.

۴. این که جمهوری اسلامی ‌آماده تغییر، به دلیل شرایط ویژه است. قائلان به اصلاح پذیری نظام سر خود را در برف فرو برده و وانمود می‌کنند که حاکمان گوش شنوا دارند و تحول در چارچوب این نظام مافیایی-پلیسی ممکن است. این پیش‌فرض از اساس باطل است، چون جمهوری اسلامی، ‌خود شرایط ویژه را ایجاد می‌کند تا با دستاویز قرار دادن آن، افرادی را به ضرورت وجود خود قانع سازد. نظامی ‌که چهل سال است قوانین و سیاست‌هایی را متوجه به بقای نظام شکل داده و اجرا کرده، چگونه بدون فشار و اعتراضات عمومی ‌و تنها با خواهش چند "دلسوز نظام" آن‌ها را کنار می‌گذارد؟ چه سازوکاری برای آن در درون نظام وجود دارد؟ هیچ. در چارچوب قوانین و سیاست‌های جمهوری اسلامی، ‌جز بن بست برای تحول چیز دیگری وجود ندارد. اگر داشت تا کنون باید به نحوی موثر واقع می‌شد.

۵. فرض دیگر قائلان به ویرانی کشور در دوران بعد از جمهوری اسلامی، ‌آن است که ایران به اندازه سوریه و یمن و لیبی متفرق و پر از شکاف است و مردم آماده ویرانی همه چیزند و باید کشور را با زور یک رژیم قصاب و تمامیت‌خواه و تروریست در کنار هم نگه داشت. این دیدگاه متضمن توهین به مردم ایران و انکار نگرش ملی در میان اکثر ایرانیان است.

پنج دسته سوال کلیدی

این سخن که "کشور پسا جمهوری اسلامی ‌ویرانه‌ای بیش نیست و نخواهد بود" آن قدر بدون پایه و اساس است که یک کودک دبستانی هم که از تاریخ ۲۵۰۰ ساله ایران شنیده باشد، می‌تواند آن را به چالش بکشد: ایران با حمله اسکندر و مغول و اعراب از میان نرفت؛ باقی ماند و در دوره‌هایی سر بلند کرد و بعد از ویرانه‌ای که روحانیت و سپاه در طی چهل سال ساخته‌اند باز هم برخواهد خاست. درباره این سخن چند پرسش می‌توان مطرح کرد:

۱. آیا تاریخ ایران با جمهوری اسلامی ‌شروع شده و با مرگ آن پایان می‌یابد؟ آیا می‌توان ایران را به بیت رهبری و مجلس نمایشی و پادگان‌های بسیج و پایگاه‌های بسیج و حوزه‌های علمیه دولت ساخته تقلیل داد؟

۲. آیا نظامی‌ بیش از جمهوری اسلامی ‌در تاریخ معاصر (حتی قاجارها) ایران را تا این حد رو به ویرانی برده‌ است؟ فقط در عرصه‌های معیشت روزمره، محیط زیست، حیات روستایی، روابط خویشاوندی و خانوادگی، سنت‌ها و فرهنگ‌های قومی‌ و محلی، و صنایع ملی، سه رژیم قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی ‌را با هم مقایسه کنید تا مشخص شود کدام رژیم ویرانگرتر بوده است؛ با توجه به این که قاجار ۱۳۰ سال، پهلوی ۵۳ سال، و جمهوری اسلامی ‌۴۱ سال بر ایران حکم رانده‌اند.

۳. آیا ایران با براندازی رژیم پهلوی ویران شد که با براندازی جمهوری اسلامی ویران شود؟ اگر براندازی ویران کننده است (بنا به نگاه اسلامگرایان) و ایران یک بار ویران شده، چگونه می‌توان آن را دوباره ویران کرد؟ هشت سال جنگ با عراق چطور؟ آیا ایران بعد از جنگ هشت ساله ویران شد یا خیر؟ اگر نشد و قرار است با براندازی ویران شود، چرا باید تصور کرد که براندازی جمهوری اسلامی ‌سهمگین‌تر از جنگ هشت ساله خواهد بود؟

۴. جامعه ایران از کدام جهت شبیه به سوریه و لیبی و یمن است که طرفداران بقای نظام، مدام ایرانِ در حال سرنگونی جمهوری اسلامی ‌را با آن‌ها مقایسه می‌کنند؟ آیا این تشبیه مبتنی بر یک تحقیق علمی‌ است یا برنامه تبلیغاتی برای جو سازی و شانتاژ علیه انحلال طلبان؟

۵. آیا منفی‌بافانی که مدام تصویر ویرانی ایران در نبود جمهوری اسلامی ‌را تجسم می‌بخشند، چشم‌اندازی برای ایران در چارچوب این نظام نکبت و فلاکت عرضه می‌کنند؟ پاسخ منفی است. جمهوری اسلامی ‌هیچ چشم‌اندازی غیر از مرگ و تنفر و خشونت و ویرانی در چهل سال اخیر عرضه نکرده است. هرجای دنیا هم جمهوری اسلامی ‌پا گذاشته با خود ویرانی و قتل و خشونت و جنگ به همراه آورده، یا آن‌ها را افزایش داده است. چه اتفاقی قرار است بیفتد تا این نظام یکباره ۱۸۰ درجه تغییر کند؟ روحانیت و پاسداران آن چیزی در چنته دارند که عرضه نکرده باشند؟

کسانی که خواست‌های ناشدنی از حکومت دارند و به مردم امیدهای واهی یا ترس‌های واهی‌تر القا می‌کنند، شاید احمق نباشند اما مخاطبان خود را احمق فرض می‌کنند. خیزش‌های ۹۶ و ۹۸ نشان می‌دهد که این "احمق‌های مفروض" که از افراد مشهور و نخبگان نظام پیروی نمی‌کنند، دیگر نمی‌خواهند اندیشه و اراده خود را به این مشاطه‌گران واگذار کنند.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه