جنگ جهانی سوم: ظهور و سقوط شکیب

«می‌دانیم که سانسور زیادی به «جنگ جهانی سوم» و «برادران لیلا» تحمیل شده است، و می‌توان احتمال داد که برخی از کاستی‌ها به دلیل سانسور باشد و شاید منطق قوی‌تری در فیلم بوده است»

هومن سیدی کارگردان فیلم سینمایی جنگ جهانی سوم در جشنواره فیلم ونیز - AFP

پس از اکران نشدن «برادران لیلا» (به کارگردانی سعید روستایی) و توزیع آن در سطحی وسیع که طی برآوردها بیش از ۳۰ میلیون نفر آن را دیده‌اند و نقدها و بررسی‌های زیادی هم در مورد آن در فضای مجازی منتشر شد، فیلم سینمایی «جنگ جهانی سوم» (به کارگردانی هومن سیدی) هم دچار چنین سرنوشتی شد و از آنجا که هر چه ممنوع شود محبوب می‌شود، در همین چند روز نقدهای زیادی اینجا و آنجا از این فیلم بیرون آمده است. البته فراموش نکنیم که دیگر تقریبا تهیه‌کننده مستقل در ایران وجود ندارد و همه به نحوی به حکومت وابسته‌اند.

تهیه‌کننده «جنگ جهانی سوم» هم «نماوا» است. این موسسه که در آغاز با نام «مووی‌لند» که جزئی از «سرزمین شاتل» (شاتل‌لند) بود، فعالیت خود را آغاز کرد و اینک یکی از غول‌های رسانه‌ای در جمهوری اسلامی ایران شده است، جای دلسوزی ندارد. ضمنا این‌گونه فیلم‌ها که جوایز جهانی می‌گیرند، به دلیل بالارفتن قیمت دلار در برابر ریال، عملا در خارج از کشور چند برابر هزینه خود درآمد خواهند داشت.

به همین دلیل، جا برای هیچ مقبولیت اخلاقی نمی‌گذارد که کسی این قبیل آثار را قاچاقی نگاه نکند. دیگر مثل زمانی نیست که با ممنوع کردن «سنتوری» (به کارگردانی داریوش مهرجویی) و اکران نشدن آن که موجب ورشکستگی و سکته فرامرز فرازمند، تهیه‌کننده مستقل آن، شد، دیدن این‌گونه فیلم‌ها مقبولیت اخلاقی نداشته باشد. به هر حال، اعلام کردند که ظاهرا قرار است سرانجام «جنگ جهانی سوم» عید فطر روی پرده سینماها برود. هرچند تا آن زمان بعید است کسی باشد که به سینما علاقه داشته باشد و این فیلم را روی نمایشگرهای خانگی ندیده باشد، فیلم‌بین‌های حرفه‌ای دوست دارند فیلم را در سینمایی با کیفیت خوب ببینند.

هومن سیدی با همان سریال «راه بی‌پایان» (به کارگردانی همایون اسعدیان) نشان داد که هنرمندی با قابلیت‌های بالا است؛ هرچند، در زمینه بازیگری، بازی‌هایش با فرازوفرود همراه است و در برخی نقش‌ها می‌درخشد و در برخی نقش‌ها آنقدر بد بازی می‌کند که انگار نابازیگری در دست کارگردانی نابلد است. مثلا در مجموعه نمایش خانگی «سرگیجه» (به کارگردانی بهرنگ توفیقی) در نقش افسر آگاهی بسیار بد بازی کرده است و اساسا به دل نمی‌نشیند. او در جایگاه کارگردان هم فرازوفرود دارد و احتمالا «جنگ جهانی سوم» را بتوان در حد و اندازه «مغزهای کوچک زنگ‌زده» که به نظر برخی بهترین کار سینمایی سیدی است، ارزیابی کرد.

«جنگ جهانی سوم» از نظر شکل، فیلمی درباره فیلمسازی است و از نظر مضمون، می‌توان آن را در ردیف فیلم‌های «تحول» جا داد. محمد رحمانیان در ۱۳۶۵ نمایشنامه‌ای نوشت به نام «گزارش محرمانه اکتاویو والدز (مادرانه)» که یک سال بعد، دی و بهمن ۱۳۶۶، با بازی سیاوش تهمورث و مهدی میامی و گوهر خیراندیش و به کارگردانی مشترک مرحوم فرهاد مجدآبادی و صادق هاتفی، در تالار قشقایی تئاتر شهر اجرا شد. روایت این نمایشنامه، داستان تخیلی ژنرالی در آمریکای لاتین است که در روندی نسبتا طولانی، از کارگری ساده به ژنرالی مخوف تبدیل می‌شود و سرانجام به دست مادرش به قتل می‌رسد.

در «جنگ جهانی سوم»، شکیب (با بازی محسن تنابنده) را داریم که ساده‌ترین نوع کارگر است؛ کارگری که باید صبح‌ها در محلی که کارگردان روزمزد می‌ایستند، بایستد و منتظر باشد تا صاحبکاری بیاید و او را به کاری یک روزه یا چند روزه بگمارد. همسر و فرزندان او در زلزله از بین رفته‌اند و مدتی است با زنی به نام لادن (مهسا حجازی) که کارگر جنسی ناشنوایی است، رابطه دارد. پروژه فیلمبرداری در نزدیکی محل اقامت او برقرار می‌شود و او را برای کارگری صحنه در این کار می‌برند و طی فرایندی، برای بازی نقش هیتلر انتخاب می‌شود و در همان دکوری که خانه مجلل هیتلر است، به او اجازه اقامت می‌دهند. اما اوضاع مطابق انتظار پیش نمی‌رود و کار سرانجام به فاجعه ختم می‌شود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در فیلمنامه‌‌های اورگانیک، حوادث از دل یکدیگر بیرون می‌آیند و در فیلمنامه‌‌های ساخته-پرداخته‌شده، چیزی در جاهایی از فیلم کاشته می‌شود و در جاهای دیگر برداشت می‌شود. این به خودی خود بد نیست، اما به ‌شرط اینکه دست فیلمنامه‌‌نویس در آن دیده نشود. دلیل ناشنوا بودن لادن، در پرده سوم فیلم مشخص می‌شود. این نیز که شکیب چطور می‌تواند با او به زبان اشاره حرف بزند، به دلیل آن است که مادر شکیب ناشنوا بوده است... روشن نیست که لادن چرا با آن عجله و اضطراب فرار می‌کند، فقط متوجه می‌شویم که او یک کارگر جنسی معمولی نیست و پاندازهای بسیار خشنی او را اداره می‌کنند و درست همان جایی که فیلمنامه‌‌نویس احتیاج دارد، سروکله‌شان پیدا می‌شود.

از نظر شکلی، مقایسه می‌شود بین برخورد دیکتاتورمآبانه هیتلر با کارگردان و تهیه‌کننده، و استثمار کارگران صحنه و خودرایی کارگردان، این تشابه را ایجاد می‌کند. اما در نهایت و با تمام این تحلیل‌ها، چیزی که قرار است نشان داده شود، این است که چگونه زنی بیگناه در آتش می‌سوزد و همه دست‌به‌یکی می‌کنند تا او به فراموشی سپرده شود و سرانجام، شکیب در ناشکیبایی عجیبی، با سم مهلکی که معلوم نیست از کجا است و چرا در گاوصندوق نگهداری می‌شود، همه را می‌کشد؛ از کارگران صحنه تا تهیه‌کننده و کارگردان و بقیه. چرا؟ چون همه استشهادی را علیه شکیب امضا کرده بودند! هرچند سم و اتاق‌های گاز آشویتس همسان‌سازی شده است، پنداری هیتلر هم از سر انتقام شخصی یهودیان را گروهی در اتاق گاز زنده زنده می‌کشته است و می‌سوزانده است... این مقایسه وحشتناک است.

می‌دانیم که سانسور زیادی به «جنگ جهانی سوم» و «برادران لیلا» (به کارگردانی سعید روستایی) تحمیل شده است و شنیده‌ایم که روستایی زیر بار اعمال سانسورها نرفت و فیلمش اجازه پخش نگرفت، اما سیدی رفت و گرفت و به اسکار فرستاده شد که بخت‌یارش نبود و سیاست اسکار امسال بر مدار دیگری می‌گشت. برای همین، می‌توان احتمال داد که برخی از کاستی‌ها به دلیل سانسور باشد و شاید منطق قوی‌تری در فیلم بوده است.

فیلمبرداری «پیمان شادمان‌فر» در بسیاری از صحنه‌ها به فهم فیلم کمک می‌کند و البته در نماهایی مانند آتش‌سوزی کاخ شلختگی‌هایی دارد. از حیث بازیگری، از بازی فوق‌العاده محسن تنابنده و بازی پذیرفتنی  ندا جبرائیلی (در نقش ندا زاره) که بگذریم، بقیه بازیگران هم نقش خود را به اندازه بازی کرده بودند و ظاهرا در «آموزشگاه بازیگری هشت میلیمتری» خود هومن سیدی آموزش دیده‌اند، و مدرس خوب بودن هم به امتیازهای دیگر هومن سیدی افزوده می‌شود.

آخرین نکته هم اینکه با دو «سیلی» در «برادران لیلا» و «جنگ جهانی سوم» روبه‌روییم: یکی سیلی آب‌دار لیلا (با بازی ترانه علیدوستی) بر صورت پدرش، اسماعیل جورابلو، (با بازی سعید پورصمیمی) و دیگری سیلی «هیتلر» بر گوش یکی از کسانی که باید اعدام شود؛ با این تفاوت که وقتی شکیب سیلی سستی می‌زند، کارگردان، رستگار، (با بازی حاتم مشمولی) به او توضیح می‌دهد که «فرض کن یکی زن و بچه‌ات را کشته است، آیا این‌جوری سیلی می‌زنی؟»، و شکیب می‌گوید، «من سیلی نمی‌زنم»، و در صحنه بعد می‌بینیم که او با گام‌های استوار می‌رود و تمام زندانیانی را که لب گور ایستاده‌اند، با شلیک گلوله می‌کشد، و این تن آدم را می‌لرزند. کاش مردم به سیلی قناعت کنند و اعدام، همیشگی برچیده شود.

بیشتر از فیلم