آریل دورفمن؛ در حسرت محاکمه یک دیکتاتور

نگاهی به کتاب «شکست طلسم وحشت» از آریل دورفمن

رئیس جمهور شیلی، ژنرال آگوستو پینوشه  در  مراسمی رسمی در سانتیاگو ، 11 مارس 1988  - MARCO UGARTE / AFP

برخی از شهرها با بناهای معروف‌شان شناخته می‌شوند؛ پاریس با برج ایفل، نیویورک با مجسمه آزادی، دهلی با تاج محل، و تهران با میدان آزادی. این بناها برای اهالی این شهرها مایه غرور و مباهاتند. اما برخی شهرها بناهایی دارند که یادآور روزگاری تلخ و پر مصیبت هستند؛ مانند گورستان خاوران در جنوب شرق تهران و گورستان عمومی‌ شهر سانتیاگو در شیلی. این دو گورستان که به خاطر سربه نیست شدن مخالفان سیاسی رژیم مشهورند، مشابهت‌های زیادی دارند. گورستان خاوران آرامگاه ناخواسته‌ بخشی از مخالفان سیاسی دولت ایران است که قربانیان آن، مقبره رسمی‌ ندارند و خانواده‌هاشان به شکل نمادین و فرضی سنگی بر مزار عزیزان‌شان گذاشته اند.

در گورستان عمومی ‌سانتیاگو دیوار یادبودی بر افراشته شده است که به گفته آریل دورفمن، نویسنده معروف رمان «مرگ و دوشیزه»، در آن نام بیش از ۴ هزار قربانی نیروهای امنیتی دوران دیکتاتوری آگوستو پینوشه درج است... کنار نام ۱۰۰۲ نفر از مردان و زنان روی دیوار، هیچ تاریخ مرگی نیست. این‌ها «ناپدیدشدگان» هستند که خانواده‌هاشان هنوز نتوانسته اند به خاک‌شان بسپارند.

پینوشه با سرنگونی سالوادور آلنده در یک کودتای خونین در سال ۱۹۷۳، قدرت را به دست گرفت و در دوران حاکمیت او مخالفان سیاسی به شکل گسترده ای شکنجه و ناپدید شدند. او هیچ‌گاه در شیلی محاکمه و زندانی نشد، اما برای نخستین بار، زمانی که در سال ۱۹۹۸ در لندن به سر می‌برد، با پیگیری وکلای خانواده‌های قربانیان در اسپانیا، یک قاضی این کشور حکم استرداد پینوشه را به خاطر شکنجه شهروندان اسپانیایی تسلیم مقامات بریتانیایی کرد. البته، نظام قضایی بریتانیا پینوشه را به خاطر وضعیت سلامتی‌اش واجد شرایط محکمه ندانست و از استردادش به اسپانیا خودداری کرد. پینوشه در سال ۲۰۰۰ به شیلی بازگشت.

آریل دورفمن، نویسنده سرشناس شیلیایی و یکی از تبعیدیان پیشین، ماجراهای بازداشت و پیگیری پرونده استرداد ژنرال دیکتاتور در لندن را در کتاب «شکست طلسم وحشت» تحریر کرده است. این کتاب تنها روزنگاشت ماجرای دستگیری و محاکمه پینوشه در لندن و بعداً شیلی نیست، بلکه نویسنده به این بهانه سرگذشت دردناک شکست دموکراسی و قربانیان رژیم شکنجه را به طور صریح و دردناکی برای خواننده حکایت می‌کند و انتقادات تلخی بر جامعه و نظام سیاسی شیلی امروز وارد می‌سازد.

دورفمن بارها از خود در این کتاب می‌پرسد که چگونه یک مرد معمولی، یک نظامی‌ تابع قانون، حاضر شد به خاطر تطبیق سیاست‌های اقتصادی‌اش و شکست نیروهای چپ در شیلی، به شیوه‌های وحشیانه سرکوب و شکنجه متوسل شود؟

شاید مکالمه پینوشه با دوکشیش عالی‌مقام به قدر کافی این مسئله را توضیح دهد. او خطاب به دو اسقفی که برای شفاعت و عرض حال زندانیان سیاسی به نزد ژنرال آمده بودند، گفت: «شما کشیش هستید... و می‌توانید از نعمت شفقت و خیرخواهی بهره‌مند باشید. ولی من یک سربازم و در برابر کل ملت شیلی مسئولیت دارم. این‌ها را باید شکنجه کرد، وگرنه چهچهه نمی‌زنند.» بدون شک، این ادبیات برای مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی‌، در دهه ۶۰ و حتی پس از آن خیلی آشناست.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

پینوشه در همه‌پرسی سال ۱۹۸۸ شکست خورد و در ۱۹۹۰ مجبور به کناره گیری از مقام خود شد، ولی به عنوان فرمانده کل ارتش، قدرتش را در کشور حفظ کرد و حکومت منتخب را به کودتا و سرنگونی تهدید کرد. او با تعدیل قانون اساسی و دریافت مصونیت مادام‌العمر، خود و افرادش را از پیگیری و مجازات به خاطر نقض حقوق بشر و پرونده‌های فساد مالی معاف کرد. این موضوع برای دورفمن و دیگر مخالفان سرسخت پینوشه موجب یأس و سرخوردگی شد. اما، زمانی که پینوشه در لندن دستگیر شد، دورفمن امید پیدا کرد که بالاخره این ژنرال مغرور در دادگاهی، چشم در چشم قربانیان خود خواهد دوخت و با ذلت تمام داستان‌های رنج‌بار آنها را خواهد شنید.

البته، دستگیری پینوشه در لندن مخالفان کمی‌ نداشت. برخی از شیلیایی‌ها باور داشتند که دستگیری او می‌تواند صلح و دموکراسی نوپای شیلی را برهم زند، و باید «دست قاضی گارزون اسپانیایی و دولت انگلیس از مداخله در تاریخ کشور» کوتاه شود. ولی دورفمن که به هیچ وجه امکان محاکمه پینوشه در شیلی را ممکن نمی‌دید، از دستگیری و احتمال استرداد او استقبال کرد. به گفته او: «اگر دوستان خارجی ما در امور داخلی ما مداخله کرده‌اند به خاطر این است که خودمان در امورمان دخالت نداشته‌ایم. ما [برخلاف آنان] هراس قربانیان را به قدر کافی به خاطر نسپرده‌ایم. آنها محاکمه پینوشه را مشروع می‌دانند، چون ما جرات نکرده‌ایم او را محاکمه کنیم.»

دورفمن شرح می‌دهد که چطور پینوشه توانست قدرت خود را در کشور حفظ کند. او مورد حمایت بخشی از مردم شیلی بود و حکومت‌های بعدی، حتی زمانی که شکنجه‌شدگان سابق در راس قدرت قرار گرفتند، در برابر او کوتاه آمدند. حامیان ژنرال هنوز باور دارند که «پینوشه مجبور شد کشور را از شر کمونیسم نجات دهد.» به باور آنها، پینوشه از اعدام‌ها و شکنجه‌ها آگاه نبود.

برای همین دورفمن باور دارد: «اقلیت بزرگی در این کشور هست که پینوشه را ستایش می‌کند و نیروهای مسلح و بخش اعظم قدرت اقتصادی را هم در دست دارند، و اگر کسی دست به پینوشه بزند، این اقلیت با خشونت واکنش نشان خواهد داد.»

این نویسنده سرشناس با ابراز تنفر از مصالحه مخالفان دیروز با پینوشه، به تلخی اعتراف می‌کند که: «تراژدی کشورمن و بسیاری از دموکراسی‌های متزلزل جهان، این بود که نمی‌توانستیم قاتلان و متجاوزان را محاکمه کنیم... ما قربانی داستانیم و نه قهرمان آن؛ با این خطر مواجهیم که تا ابد زیر سایه کینه‌توز پینوشه باقی بمانیم و نتوانیم میراث او را پاکسازی کنیم.»

برای همین، دورفمن به هیچ وجه طرفدار این «آشتی ملی قلابی» نیست که در آن باید «گروهی از شهروندان قربانی، بلایی را که بر سرشان آمده فراموش کنند، و از شهروندان مقتدر مرفه و دون‌مایه، که آن عذاب را برهموطنان خود تحمیل کرده بودند، در خواست بخشش کنند.»

با این که سیاستمداران و بخش‌هایی از جامعه شیلی اصرار بر فراموشی گذشته دارند، خانواده‌های قربانیان هیچ‌گاه دست از تلاش برای محاکمه پینوشه و مقامات دولت او نکشیدند. در نتیجه، آنها موفق به لغو مصونیت پینوشه شدند و یک بار دیگر پای او را به دادگاه‌های شیلی کشاندند.

مشخصات کتاب:

آریل دورفمن، شکستن طلسم وحشت؛ محاکمه شگفت‌انگیز و پایان‌ناپذیر ژنرال آگوستو پینوشه، مترجم زهرا شمس، نشر کرگدن، ۱۳۹۷.

بیشتر از کتاب