جامعه ایران به شرایط ماقبل ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ باز نخواهد گشت

تحولات اجتماعی کلان و خرد ناشی‌از انقلاب ۱۴۰۱

انقلاب​‌ها نتیجه​ تحولات اجتماعی متداوم و عمیق‌اند. انقلاب ۱۴۰۱ نتیجه​ سه دهه تحولات و انقلاب‌​های اجتماعی در ایران است: انقلاب ارتباطات (۶۰میلیون تلفن هوشمند)، شهرنشین‌شدن اکثریت مردم (بیش‌از سه‌چهارم)، هسته‌​ای و کوچک‌شدن خانواده (به بعد خانوار ۳.۳ نفری)، رشد فردگرایی، رشد رسانه‌​‌های مجازی و عضویت اکثر مردم در این شبکه‌​ها (بالای ۷۰ درصد)، فاصله‌گیری مردم از دین دولتی (حدود ۷۰ درصد)، فقیر (حدود ۷۵ درصد زیر خط فقر) و بیکار شدن (حدود ۴۰ درصد) فزاینده​ جامعه، فراگیری فساد در همه نهادهای حکومتی و تبدیل‌شدن دیوان‌سالاری حکومتی به یک مافیای گسترده.

اما وقتی تحولات و انقلاب‌های اجتماعی به انقلاب‌های سیاسی منتهی می‌شوند، جامعه از آن تاثیر می‌​پذیرد و به شرایط ماقبل آن بازنمی گردد، حتی اگر رژیم به‌سرعت تغییر نکند. در چهار ماه اول جنبش انقلابی شاهد تحولاتی بارز در جامعه​ ایران بوده‌ایم. این تحولات را در دو سطح خرد و کلان پی می‌گیرم:

در سطح کلان و اجتماعی

در این سطح شاهد چهار تحول عمده بوده‌ایم:

۱. افزایش بی‌سابقه​ همبستگی ملی

جامعه​ ایران از حیث طبقاتی، قومی، مذهبی، قشربندی، ایدئولوژیک، نگاه به گذشته و حال و آینده و سبک زندگی، جامعه‌​ای متکثر است. درمقابل، حکومت جمهوری اسلامی براساس فرقه‌گرایی شیعی و ولایت‌مداری و ایجاد اختلاف میان همه و خودی و غیرخودی‌کردن جمعیت شکل گرفته و تداوم یافته است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

با شروع انقلاب مهسایی جمعیت ۸۵ میلیونی کشور (غیر از قشر حاکم) از هر جهت کنار هم قرار گرفتند. جامعه​ ایران در ۵ دهه​ اخیر هرگز تا این حد در برابر حکومت همبسته نبوده است. پس از ۴۴ سال سرکوب، کشتن کودکان و نوجوانان در خیابان و زندان، این جمعیت را متحدتر و هم‌بسته‌​تر کرده است.

این انقلاب، دوگانه​ ایرانیان داخل و خارج را تبخیر کرد تاحدی‌که ایرانیان خارج از کشور در هوای زیر منفی ۱۰ درجه در شهرهای اروپایی به تحصن برای توقف اعدام​‌ها در ایران پرداختند. صدایی که در دوران انقلاب ۱۴۰۱ از ایرانیان مهاجر شنیده می‌شود، عینا همان است که از معترضان داخل کشور به گوش می‌رسد. اگر امروز بختک حکومت دینی برداشته شود، تفاوت چندانی میان ایرانیان داخل و خارج از حیث سبک زندگی و هنجارها و ارزش‌ها دیده نخواهد شد.

۲. فوران میهن‌دوستی

شعاری که خانواده‌​ها​ی جان‌باختگان برسر مزار آن‌ها می‌دهند، این است که که «این گل پر پر ماست/هدیه به میهن ماست». میهن‌دوستی که با حکومت دینی به یک ضدارزش تبدیل شده بود، در این انقلاب از عمق به سطح آمد. مردم معترض در ایذه شعار دادند «نه اسلام، نه قرآن/جانم فدای ایران». در جنبش سبز شعار داده می‌شد «نه غزه، نه لبنان/ جانم فدای ایران». در آن دوره، بخش اول شعار یعنی نفی لبنان و غزه‌محوری بیشتر مد نظر بود. اما در سال ۱۴۰۱ بخش اول نفی حکومت دینی است و بخش دوم نشاندن پاسخ به اتهام‌های تجزیه‌طلبی.

۳. شکستن ترس

با به‌میدان‌آمدن دهه‌هشتادی‌​ها​ی جسور، ترس از اراذل‌واوباش حکومت در لباس یگان ویژه، بسیج و لباس‌شخصی​‌ها  ترک جدی برداشت. تصاویر منتشرشده از دختری جوان در قبرستان جوانرود که به‌سمت یکی از نیروهای سرکوب با سه‌برابر هیکل خودش می‌رود، به‌یادماندنی است. عکس​‌هایی از هزاران دختر جوان که شجاعانه دربرابر نیروهای سرکوب، بدون حجاب می‌ایستند یا روی خودروهای پلیس می‌روند و حجاب برمی‌دارند، منتشر شده است. این شجاعت نتیجه یقین جوانان معترض به کاری است که می‌کنند.

۴. غربگرایی

هرچه حکومت بیشتر تنفر از غرب را ترویج و اعتراضات مردم را به غرب نسبت داده است، مردم گرایش بیشتری به تمدن غربی نشان داده‌اند، تاحدی‌که در جام جهانی فوتبال از آمریکا و انگلستان دربرابر ایران حمایت کردند و در تحریم سپاه پاسداران، به قدردانی از پارلمان اروپا پرداختند. در این دوره مهملات ضدامپریالیستی جلال آل‌احمد و علی شریعتی در فضای عمومی به سطل زباله انداخته شد. علی خامنه‌ای و منصوبانش آن‌قدر از «دشمن» سخن گفته‌اند که شهروندان از شنیدن این کلمه دچار تهوع می‌شوند.

در سطح خرد و فردی

تحولات به سطوح کلان جامعه محدود نشده و به سطح فرد و گروهی از افراد نیز رسیده است. در این سطح چهار تحول چشمگیر بوده است:

۱. تبخیر غیرت دینی و سنتی

غیرت دینی و سنتی (دربرابر تعصب مذهبی که متضمن تحمیل باورها به دیگری نیست) از اختراعات اسلامگرایان برای سرکوب آزادی​‌های فردی بود. بوق‌​های تبلیغاتی رژیم همیشه پر بوده است از عبارت​‌هایی مثل غیرت و ناموس و تعصب، تا احساسات مذهبی مردم را به‌نفع مهندسی اجتماعی رژیم تحریک کنند. اسلامگرایان به‌مدت چهار دهه، با استفاده از این عناوین، منتقدان، دگراندیشان و دگرباوران را تحقیر می‌کردند و خود را در مقام بالاتر از نظر اخلاقی قرار می​‌دادند. در انقلاب ۱۴۰۱ نوبت به ناهمرنگ‌​ها رسید تا به شرمسارکردن و پرده‌دری از غیرت دینی که همانا تمامیت‌خواهی اراذل‌واوباش حکومتی بود، بپردازند. غیرت دینی امروز صرفا به اعضای قشر حاکم محدود می‌شود که بخشی از آن صرفا معطوف به ماندن در قدرت و بهره‌گیری از منابع است و نه باور دینی.

۲. نه به ریاکاری و «وسط‌ بازی»

ایرانیان متولد دهه‌​ها​ی چهل، پنجاه، شصت و هفتاد اکثرا راه ریاکاری و دورویی درپیش گرفتند تا بتوانند شغل دولتی بگیرند، فرزندان خود را در مدرسه از مشکل دور نگه دارند و در فضای عمومی دچار «گیر دادن» بسیج و سپاه پاسداران و نیروهای انتظامی نشوند. آن‌ها دو زندگی موازی داشتند: یک زندگی در درون خانه همانند مردم در سراسر دنیا، و یک زندگی انطباق‌یافته با احکام اسلامی؛ اما دهه‌هشتادی‌​ها از ریاکاری و دورویی بیزارند و در کوچه و خیابان این مخالفت را در جریان انقلاب ۱۴۰۱ ابراز می‌کنند. از همین جهت است که بر حکومت ریاکاری و دورویی شوریده‌اند. حکومت هم با سرکوب می‌خواهد به آن‌ها این درس را بدهد که می‌توانند در دل مخالف باشند و در ظاهر صدایشان درنیاید یا حتی مدح حکومت را بگویند و از پاداش‌​ها  برخوردار شوند.

۳. راندن دین به پستوی خانه

ایرانیان پس از ۴ دهه تجربه دخالت ماموران حکومت در زندگی آن‌ها به اسم دین (مثل اعمال حجاب اجباری) و نبود پاسخگویی و فقدان شایسته‌سالاری با توجیهات دینی به نقطه‌ای رسیده‌اند که دین را به حوزه خصوصی و خانه خود برانند. این تحول زمینه را برای سکولاریسم فراهم کرده است. حضور سیاسی و اجتماعی دین-محور و اجرای احکام دینی در شرایط امروز ایران تنها به حکومت و قشر حاکم وابسته است و جامعه نسبتی با آن ندارد. قساوت عریان حکومت در کشتن کودکان و زنان و تجاوز اسلامگرایان به زنان در زندان‌ها این فرایند را تسریع کرده است.

۴. تغییر شکل و صورت سوگواری

سوگواری برای جوانانی که حکومت جنایتکار آن‌ها را کشته، صحنه​ یکی از تغییرات در سطح خرد بوده است. مراسم عزاداری در همه​ آرامستان​‌ها​ی کشور به‌کلی تغییر کرده است. حضور روحانی و قرآن‌خوان در این مراسم تبخیر شده و موسیقی جای قرآن‌خوانی را گرفته است. در این مراسم بادکنک به هوا می فرستند، گل پرپر می‌کنند و می‌​پراکنند، پرنده رها و آزاد می‌کنند، شعرخوانی می‌کنند، شعارهای اعتراضی می‌دهند، و به‌جای فاتحه‌خوانی سرود جمعی می‌خوانند.

عزاداری​‌ها از مرگ‌باوری و گریه‌وزاری به زندگی‌باوری و اعتراض رسیده است. در روزهای اول بعد از تحویل جنازه قربانیان مردم نمی‌توانند برای عزیزانشان مراسمی برگزار کنند، چون برای تحویل جسد از آن‌ها تعهد می‌​گیرند که کاری نکنند؛ اما در چهلم و روز تولد نمی‌​توانند چنین کنند. زندگی و ابعاد آن در مراسم بزرگداشت کشته‌شدگان انقلاب ۱۴۰۱ موج می​‌زند. هر اتفاقی در این مراسم، اعتراض به وضعیت موجود است. رقص جمعی یکی از این‌هاست. چرا حکومت رقصیدن را ممنوع کرد؟ چون شادی و شریعت یا ایدئولوژی و آزادی با هم نمی‌خوانند. حکومت برای این منع چه دستاویزی داشت؟ اینکه گروهی آن را بد می‌دانستند. شرکت‌کنندگان در این مراسم با رقص خود نشان می‌دهند که حکومت و طرفداران شریعت باید از محدودیت‌​ها​ی مسخره​ خود دست بردارند. این شرایط انقلابی است که چنین فرصتی را برای این‌گونه اعمال فراهم آورده است. این تحول عموما در اقشار سکولار رخ داده است، اما به‌تدریج تاثیرش را بر اقشار غیرسکولار نیز خواهد گذاشت.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه