جمهوری اسلامی صفر، قطر چند؟

دو تیم فوتبال جمهوری اسلامی و قطر مانند هم از همان دور نخست از بازی‌های جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ حذف شدند، اما از فوتبال گذشته، این دو کشور همانند نیستند

از همان زمان ‌که ایران در سال ۱۳۵۷ گرفتار انقلاب شد، باخت - AFP

قطر، امیرنشینی در شبه‌جزیره عربستان، از دیرباز دست‌کم از زمان ساسانیان برای ماهیگیری و شکار مروارید از حکومت ایران مجوز می‌گرفت و مالیات می‌پرداخت. امپراتوری عثمانی از سال ۱۸۷۱، در زمان ناصرالدین‌شاه قاجار، این صحرای خشک را در اختیار گرفت و در ۱۹۱۳ در پی قراردادی آن را به بریتانیا واگذار کرد. قطر زیر حمایت دولت بریتانیا بود تا سال ۱۹۷۱، هشت سال پیش از انقلاب اسلامی که به استقلال رسید. امیر کنونی این کشور، تمیم بن حمد آل ثانی، رئیس سه قوای اجرایی و قانونگذاری و قضایی است و هم اوست که نخست‌وزیر و اعضای کابینه را برمی‌گزیند. نمایندگان مجلس شورای قطر که شماری از آنان انتخابی و شماری منصوب امیر‌ند، توانایی قانونگذاری محدود و عزل وزرا را دارند.

ایران تاریخ بسیار بلندتری دارد، به همراه چین از قدیمی‌ترین کشورها در جهان است. از تمدن‌های پیشا آریایی‌ها و مهاجرت آریایی‌ها در ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد به فلات ایران گذشته، تاریخ ایران باستان با تشکیل دولت ماد از ۷۰۸ تا ۵۵۰ پیش از میلاد آغاز شد و تا پایان حکومت ساسانیان و حمله اعراب ادامه یافت. ایرانیان دو سده برای استقلال در برابر اعراب تلاش کردند و پس از آن ۱۵ پادشاهی به خود دیدند تا این‌که در سال ۱۳۵۷ انقلاب رخ داد.

از همان زمان ‌که ایران در سال ۱۳۵۷ گرفتار انقلاب شد، باخت، تا آنجا که در بسیاری از زمینه‌ها، ایرانشهر ۲۵۰۰ ساله، ۱۶۴۸ میلیون کیلومترمربعی و ۸۷ میلیون تنی به قطر‌‌۵۰ ساله، سه میلیون نفری، کوچکتر (۴۹۳/۱۱) از استان تهران، در بسیاری از زمینه‌ها باخت. 

اقتصاد گاز

نخستین چاه نفت در ایران در سال ۱۲۸۷ خورشیدی (۱۹۰۸ میلادی) در مسجدسلیمان به راه افتاد. گاز نیز که تا مدت‌ها به هنگام بهره‌برداری از نفت سوزانده می‌شد، از سال ۱۳۴۴ به بهره‌برداری رسید و با خط لوله‌ای ۲۱۵ كيلومتری از میدان نفتی در گچساران برای كارخانه تازه‌ساز كود شيميايی به شيراز کشیده شد.

نفت در قطر بسیار دیرتر و در سال ۱۳۱۸ خورشیدی (۱۹۳۹ میلادی) در میدان دخان کشف شد و تازه به دلیل جنگ جهانی دوم چند سالی گذشت تا به بهره‌برداری رسید. سی سالی گذشت و گاز هم که میزان و وزنه اقتصادی بسیار بیشتری از نفت داشت در قطر کشف شد. گذشته از این ‌که قطر بسیار دیرتر از ایران، به نفت و گاز رسید، همچنان که جدول ۱ نشان می‌دهد ذخایر گازی کمتری هم نسبت به ایران دارد، اما بسیار بهتر و بیشتر از نظام ولایی از صنعت گاز بهره می‌برد. نمونه آن پیش‌دستی در بهره‌برداری از میدان گازی مشترکی است که قطری‌ها گنبد شمالی و ایرانی‌ها پارس جنوبی می‌نامند.

 

قطر گنبد شمالی را از سال ۱۹۹۱ و جمهوری اسلامی پارس جنوبی را، ۱۰ سال دیرتر در سال ۲۰۰۱، به راه انداخت. در این ۱۰ سال‌، قطر ۲۱۰ میلیارد مترمکعب گاز از این میدان مشترک برداشت کرد و حدود ۶۰ میلیارد دلار به دست آورد.

قطر از ۱۹۹۱ تا‌کنون بیش از ۱۵۰۰ میلیارد دلار از این میدان به دست آورده است و نظام ولایی حدود ۲۳۳ میلیارد دلار و با سالی چهار میلیارد دلار صادرات به ترکیه، در بازه‌ای ۱۵ ساله، حدود ۳۰۰ میلیارد دلار از گاز به دست آورد که باز هم کمتر از درآمد گازی قطر است. اما سهم ایران به دلیل ناتوانی «شرکت مجتمع گاز در پارس جنوبی» در سرمایه‌گذاری، بیش از هشت میلیارد مکعب در سال کاهش می‌یابد.

پیشتازی قطر در صنعت گاز بیش از هر چیز ناشی از بینش امیر پیشین این کشور، حامد است که بسیار زود متوجه اهمیت گاز مایع شد. در آن زمان بهای گاز زیاد نبود و امیر حامد برای سرمایه‌گذاری، خرید فناوری و کشتی، به وام کلان روی آورد و به قطر امکان داد که نه‌تنها از میدان گنبد شمالی-پارس جنوبی بسیار بیشتر از ایران برداشت‌ کند، بلکه به بزرگ‌ترین تولیدکننده و صادرکننده گاز طبیعی مایع (ال‌ان‌جی، LNG) در جهان تبدیل شود و یک‌چهارم بازار ال‌ان‌جی در جهان را در اختیار گیرد. اما شوربختانه ایران با دومین ذخایر گازی در جهان سهمی بیش از ۲ درصد در صادرات جهانی آن به دست نیاورد.

افزون بر این، قطر با بزرگترین ناوگان شامل ۶۵ شناور و سرمایه‌گذاری برای افزایش ۳۰ درصدی ظرفیت، در پی آن است که هر سال ۱۰۰ میلیون تن ال‌ان‌جی روانه بازار جهانی کند و از رشد ۴ تا ۵ درصدی آن بهره فراوان ببرد.

 اما ایران با مدیریت نادرست جمهوری اسلامی نه‌تنها سهمی در بازار جهانی گاز ندارد، بلکه بیشینه آنچه را که تولید می‌کند به مصرف داخلی سوخت خانگی، صنایع پتروشیمی، فولاد و سیمان می‌رساند و به این ترتیب، مشتریان کنونی خود را هم در پی کاهش تولید و نیز خطر سیاسی از دست می‌دهد، حتی پاکستان هم اعلام کرد که کشورش نگران خطر و پیامد تنبیهی تحریم‌های بین‌المللی است و از همین رو برای خرید گاز، ترکمنستان را جایگزین جمهوری اسلامی می‌کند.

مصرف داخلی هم در پی افت تولید میدان گازی پارس جنوبی با چالش‌ روبرو است. چنان‌که پتروشیمی‌های پردیس، زاگرس، خراسان، شیراز، کرمانشاه و شپدیس از کاهش یا ایست تولید به دلیل قطع گاز خبر داده‌اند. تولید پتروشیمی که متوقف شود، دیگر صنایع نیازمند به مواد اولیه پتروشیمی هم متوقف می‌شوند. فناوری‌های فرسوده هم میزان زیادی از گاز را در چرخه توزیع و مصرف به هدر می‌دهند. جای این نگرانی هست که ایران با بزرگترین ذخیره‌ها و بیشینه بلند تولید و فروش، در سال‌های پیش رو نیازمند واردات برای مصرف داخلی شود. هیچ دلیل و امیدی نیست که نظام ولایی اگر بماند، به دستاوردی بهتر از کارنامه تهی‌اش دست یابد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

همکاری اقتصادی با چین

سران جمهوری اسلامی از همان آغاز در پی باوری واپس‌گرا با جهان غرب تنش افروختند و ایران را گرفتار تنهایی و تحریم کردند. آن‌ها با گمانی خام در پی «سیاست نگاه به شرق» خواهان نزدیکی با چین شدند که هم نیازهای خود را برآورده کنند و هم متحدی در رویارویی با غرب بیابند. ندانستند که چین که همه اعتبارش را نخست از تولید برای بازار جهانی و سپس از سرمایه‌گذاری در جهان به دست آورده است، هرگز در اقتصاد ناامن و تحریم‌زده نظام ولایی سرمایه‌گذاری نمی‌کند، بلکه در پی فضای کسب‌وکار امن و بازگشت سرمایه و سودآوری است. این ‌چنین بود که چین با وجود سند همکاری‌های ۲۵ ساله با جمهوری اسلامی، به سراغ قطر رفت و برای گاز طبیعی مایع یک ابر‌قرارداد ۶۰ میلیارد دلاری بست. بر پایه این قرارداد، شرکت «قطر گاز» (QatarGaz) برای بازه‌ای ۲۷ ساله، سالی چهار میلیون تن ال‌ان‌جی از میدان مشترک گنبد-پارس برداشت می‌کند و به شرکت چینی «ساینوپک» (Sinopec) تحویل می‌دهد.

از همکاری با قطر به‌جای جمهوری اسلامی که بگذریم، چین برای ساختن پالایشگاه نفت ۴.۵ میلیارد دلاری هم بندر گوادر در پاکستان را به‌جای بندر چابهار در ایران برگزید و برای توسعه راه بندر گوادر تا چین به‌جای راه چابهار تا چین، ۴۲ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری کرد.

رویکرد چین جای شگفتی ندارد، از تنهایی ایران در صحنه بین‌المللی بهره می‌برد و موافقتنامه‌هایی با جمهوری اسلامی امضا می‌کند برای آن‌که کالایی را که می‌خواهد بفروشد و امتیازی را که می‌پسندد بگیرد، سرمایه‌گذاری نمی‌کند تا در شرایط تحریم و ناامنی به نظام ولایی وابستگی راهبردی نداشته باشد، اما با این موافقتنامه‌ها هر زمانی که مناسب بداند می‌تواند وارد سرمایه‌گذاری در پروژه‌های سودآور شود.

اما همکاری چین با قطر و کشورهای جنوبی خلیج‌فارس راهبردی است و از بعد اقتصادی فراتر می‌رود و رنگ سیاسی و دیپلماتیک به خود می‌گیرد.

سرمایه‌گذاری در درون و برون مرز

قطر در درون و برون مرز سرمایه‌گذاری‌های کلان انجام می‌دهد و آینده امیدبخشی برای مردم خود می‌سازد. در درون مرز، قطر برای بسترسازی و زیرساخت‌ها در بهترین سطح جهانی، به‌ویژه از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۹ سرمایه‌گذاری زیادی انجام داد و فرودگاهی در دوحه، پایتخت قطر، بندری در آب‌های ژرف، محله اداری و صنعت گازی در بهترین سطح جهانی ساخت. قطر در آموزش نوجوانان و جوانان و نیز انرژی‌های نو‌شونده هم سرمایه‌گذاری کرد.

در برون مرز نیز صندوق «سازمان سرمایه‌گذاری قطر» (Qatar Investment Authority) ذخیره‌های ارزی فراوان این کشور که بیش از ۴۵۰ میلیارد دلار برآورد می‌شود را در فعالیت‌های پیشروی کشورهای پیشرفته سرمایه‌گذاری می‌کند، تا نه‌تنها اصل سرمایه را حفظ کند، بلکه سودی نیز بر آن بیفزاید. جدول ۲ گزارش کوتاهی است از این سرمایه‌گذاری‌ها.

 

اما در جمهوری اسلامی ایران از همان آغاز و برنشاندن اقتصاد دولتی-حکومتی در دست خودی‌ها به‌جای اقتصاد بازار، فضا مناسب سرمایه‌گذاری نبود. در دهه ۱۳۹۰ روند سرمایه‌گذاری بدتر شد تا بدان جا که میزان تشکیل سرمایه به قیمت ثابت از ۱۷۱ هزار میلیارد تومان در سال ۱۳۹۰ به ۱۰۰ هزار میلیارد تومان در پایان سال ۱۳۹۹ رسید و میانگین سرمایه‌‌گذاری در این دهه به منفی ۷ درصد ‌‌رسید و همچنان که نمودار ۱ نشان می‌دهد در دو سال ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹، میزان استهلاک (از میان رفتن) سرمایه از تشکیل سرمایه بیشتر شد. در نظامی که برنامه‌ریزان اقتصادی و حتی خانوارها به امنیت سرمایه مطمئن نباشند و نگران مصادره و عوارض و تورم باشند، به‌جای سرمایه‌گذاری دلار می‌خرند یا پول خود را به خارج می‌فرستند.

نمودار ۱. تشکیل سرمایه ناخالص به قیمت ثابت ۱۳۹۰

 

وضعیت سرمایه‌گذاری در برون مرز در پی تنش‌افروزی، اقتصاد رانتی و تحریم‌های نفتی بدتر است. از آغاز تا پایان دهه ۱۳۹۰، ۳۰ میلیارد دلار از حجم تجارت خارجی کاسته شد و از بیش از ۱۰۵ میلیارد دلار در سال ۱۳۹۰ به حدود ۸۰ میلیارد در سال ۱۳۹۹ و ۷۳ میلیارد دلار در سال ۱۳۹۸ کاهش یافت. در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی ذخیره ارزی نداشت که بخواهد آن را در خارج سرمایه‌گذاری بکند یا نکند.

سرمایه‌گذاری برانگیزنده رشد و توسعه اقتصادی است. پس دورنمای بهزیستی قطری‌ها روشن‌تر از بهزیستی ایرانی‌ها است. در اینجا هم ایران ۲۵۰۰ ساله با حکومت ولایی، به قطر ۵۰ ساله باخت.

درآمد سرانه

بر‌اساس برآوردهای گوناگون بانک جهانی، سازمان ملل و صندوق بین‌المللی پول، درآمد سرانه شهروند قطری هفتمین، پنجمین و بلکه چهارمین در جهان است، اما در ایرانی که نظام ولایی دارد درآمد سرانه شهروند، همچنان که نمودار ۲ نشان می‌دهد، روندی کاهشی داشته است و از ۷.۴ میلیون تومان در آغاز دهه ۱۳۹۰ به  ۴.۷میلیون تومان در پایان آن رسید. در واقع درآمد سرانه شهروند ایرانی در یک دهه به تندی سقوط کرد و حدود ۴۰ درصد کاهش یافت.

نمودار ۲. درآمد سرانه شهروند ایرانی به قیمت‌های ثابت سال ۱۳۹۰

 

نابسامانی درآمد شهروند ایرانی در مقایسه با دیگر کشورها روشن‌تر می‌شود. بر پایه تازه‌ترین آمار بانک جهانی (نمودار ۳)، درآمد سرانه شهروند ایرانی نه‌تنها کمتر از درآمد شهروند قطری، بلکه صدمین در جهان و بیست‌و‌یکمین در آسیا است.

نمودار ۳. درآمد سرانه شهروند ایرانی در مقایسه با برخی از کشورهای منطقه (به دلار آمریکا)

 

جای شگفتی نیست که کاهش سرمایه‌گذاری پیامدی ندارد جز فروپاشی تولید و کار و ناچار گسترش نداری و فقر. در اینجا هم نظام ولایی به قطری که به بزرگی استان اصفهان است، باخت.

قدرت نرم

شیخ حمد آل ثانی که از سال ۱۹۹۵حکومت را از پدر گرفت، با توجه به کوچکی کشور، در پی گستردن «قدرت نرم» (soft power) بود. پسرش، تمیم نیز که در سال ۲۰۱۳ به قدرت رسید و امیر قطر شد در کنار بسیاری سیاست‌های دیگر که مورد انتقاد جامعه بین‌المللی و نهادهای حقوق بشری قرار دارد، گسترش قدرت نرم را پی گرفت.

در جای دیگر آوردیم که «قدرت نرم» فرهنگی از راه رسانه، ماهواره، اینترنت، خبرپراکنی، کتاب و فیلم، کسانی را دوستدار آن می‌کند و به باور و رفتار ویژه‌ای می‌کشاند‌، برعکس «قدرت سخت» که به‌ زور و اجبار کسی را به کاری وا‌می‌دارد. در نوشته‌ای دیگر هم آوردیم که قطر از «قدرت نرم» برای پیشبرد سیاست‌هایش بهره می‌برد. «قدرت نرم» قطر دو ستون پایه دارد؛ یکی برگزاری مسابقه‌های ورزشی و دیگر رسانه‌های سخن‌پراکنی.

برگزاری بازی‌های ورزشی، تخته پرش قدرت نرم قطر در منطقه و جهان است و جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ نمونه روشن آن است. البته چگونگی برنده شدن میزبانی این بازی‌ها و به‌کارگیری کارگران هنوز هم مورد بحث است. قطر جام فوتبال آسیا ۲۰۲۳ و بازی‌های المپیک آسیایی ۲۰۳۰ را هم برگزار می‌کند و افزون بر این،‌ نامزد میزبانی بازی‌های المپیک جهانی ۲۰۳۲ نیز است.

اما در ایران از زمانی که سران ولایی حکم می‌رانند هیچ بازی بین‌المللی درخوری به‌جز «جام جهانی کشتی آزاد» در سال ۲۰۱۵ برگزار نشد. در این جام بهترین تیم‌ها شرکت می‌کنند و نه همچون «قهرمانی جهانی کشتی» همه کشورها، در پی تنش‌افروزی‌های سیاسی و ممنوعیت شرکت زنان در ورزشگاه‌ها، این جام محدود هم دیگر در ایران برگزار نمی‌شود، چه رسد به بازی‌های بزرگ‌تر. هیچ فدراسیون بین‌المللی ورزشی مجوز میزبانی به نظام ولایی نمی‌دهد. در حالی‌ که برگزاری بازی‌های المپیک آسیایی ۱۹۷۴، پنج سال پیش از انقلاب اسلامی در ایران‌ که اسرائیل هم در آن شرکت داشت آنچنان برگزار شد که نامزدی ایران برای برگزاری بازی‌های المپیک جهانی در سال ۱۹۸۴ مورد توجه کمیته بین‌المللی المپیک قرار گرفت. اما در سال ۱۹۸۴ نظام تازه‌ای بر سرکار آمده بود و ایران گرفتار جنگ با عراق بود.

رسانه‌های دیداری، خبری و ورزشی دومین ستون پایه «قدرت نرم» قطر است. ایجاد شبکه الجزیره در سال ۱۹۹۶ نخستین کاری بود که شیخ حمد الثانی برای گسترش قدرت نرم قطر انجام داد. این شبکه را امروز به‌عنوان سی‌ان‌ان (CNN) عرب می‌شناسند. قطر شبکه ورزشی (Bein sports) را هم با ۱۰ کانال و به هفت زبان برای بیشتر رشته‌ها به راه انداخته است. قطر با این دو شبکه خبری و ورزشی آوازه و «قدرت نرم» خود را در جهان می‌گسترد.

جمهوری اسلامی هم شبکه‌های دیداری برون‌مرزی دارد (جدول ۳)؛ اما همه آن‌ها تبلیغاتی‌اند و «قدرت نرم» جز برای «امت منتظر» و هواداران «ولایت» ندارند.

 

صنعت گردشگری

سران قطر می‌کوشند تا کشورشان به یک مرکز گردشگری اقتصادی با کیفیت بالا (Business class) در سطح جهانی تبدیل شود. زیرساخت‌های ترابری همچون مترو و اتوبوس‌رانی در درون و برون مرز، شرکت هواپیمایی قطر (Qatar Airlines)، فرودگاه بین‌المللی قطر با پذیرایی از ۲۴ میلیون مسافر در سال و بزرگراه‌هایی تا بحرین و عربستان سعودی، خدماتی در بهترین سطح جهانی ارائه می‌دهند. فرودگاه دوحه در سال ۲۰۲۱ پذیرای ۱۷.۷ میلیون مسافر ترانزیت شد. افزون بر گردشگران اقتصادی، گشایش موزه‌های هنرهای اسلامی در دوحه گردشگران دیگری را هم به سوی این کشور می‌کشاند و به درآمد ارزی آن می‌افزاید.

اما در ایران با وجود جايگاهی مهم در فهرست گردشگری فرهنگی يونسكو و گیرایی آب‌وهوا، در پی بازتاب برخورد خشن با مردم و هشدار دولت‌های آمريكا، آلمان، فرانسه، هلند، اتريش، بسیاری از گردشگران از سفر به ایران می‌پرهیزند. فرصت‌ها هم آسان از دست می‌روند، چنانکه با وجود تدارک برای پذيرايی از ۲۰ هزار تن تماشاگر جام‌جهانی قطر در كيش و هرمزگان، بوشهر، فارس و تهران، حتی يك رزرو نيز انجام نشد. به باور بسیاری از برنامه‌ریزان توریسم، بسته‌های سفر به ايران گران‌ترين در منطقه‌اند. برای گردشگر ايرانی سفر به تركيه ارزان‌تر از سفر به كيش است.

امنیت ملی

قطر کشور کوچک کم‌ جمعیتی است، اما به‌خوبی توانسته است از فرصت‌ها بهره ببرد و حاشیه امنی برای شهروندان خود به وجود آورد. پس از حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ شیخ حمد، امیر وقت قطر، از فرصت استفاده کرد و برای بالا بردن امنیت کشور به آمریکا پیشنهاد کرد که پایگاه‌های نظامی‌اش را در خاک این کشور مستقر کند. امروز نیمی از سربازان آمریکایی مستقر در خاورمیانه، در قطر به سر می‌برند. قطر از کشورهای اروپایی همچون فرانسه و انگلستان هم خرید نظامی می‌کند و بدین ترتیب شرایطی به وجود آورده که کمتر کشوری در پی حمله به قطر است.

این را می‌توان با شرایط ناامنی که جمهوری اسلامی برای ایران به وجود آورده است مقایسه کرد. ایران مورد تحریم آمریکا، کانادا، اروپا و بسیاری از سازمان‌های بین‌المللی است، حتی روسیه و چین هم از همکاری استراتژیک با ایران می‌پرهیزند. در چنین روزگاری، امکان حمله نظامی به ایران همواره وجود دارد. اگر چنین شود، پایوران نظام ولایی، جوانان و شهروندان ایرانی را در تنهایی و تحریم کشور به میدان جنگ و رویارویی با آتش توپ و تانک و تفنگ می‌فرستند.

سخن پایانی

در آغاز سخن آوردیم که دو تیم فوتبال جمهوری اسلامی و قطر همانند هم از همان دور نخست از بازی‌های جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ حذف شدند، اما همچنان که گفته شد قطر ۵۰ ساله در سرزمینی که به بزرگی استان اصفهان است، با شهروندانی ۳۰ برابر کمتر از ایران در بسیاری از میدان‌ها همچون گاز، همکارهای اقتصادی و سرمایه‌گذاری، درآمد سرانه، قدرت نرم و گردشگری و امنیت ملی پیروز شد.

اما ایران زیر حاکمیت نظام ولایی در این میدان‌ها و بسیاری دیگر باخت. تا نظام ولایی هست، ایران و ایرانی می‌بازد. گذر از نظام ولایی، آغاز بازگشت به شکوهمندی و سربلندی ایران است. فرصت خیزش ملی را از دست ندهیم. دست‌به‌دست هم دهیم.

 
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه