خیزش مردمی در ایران با وجود چالش‌ها و موانع پیش رو، پیوسته روبه‌گسترش است

مردم ایران چنان دچار فاجعه فراگیر انسانی شده‌اند که هیچ گروهی از گزند آن در امان نمانده است

مشکل اساسی که رژیم ایران با آن مواجه شده، کشته شدن مهسا امینی نیست و این مشکل با تعطیلی گشت ارشاد که باعث مرگ او شد، حل نمی‌شود؛ زیرا رژیم حاکم بر ایران از زمان کودتای خمینی در دهه ۱۹۷۰ تاکنون، چالش‌های سیاسی و اقتصادی دشواری را پشت سر گذاشته است و نهادهای اصلی آن همچنان پابرجا مانده‌اند و پویایی و کارآمدی دارند. افزون بر این، شبه‌نظامیان نیابتی آن در خارج از کشور نیز به فعالیت‌های خود ادامه می‌دهند. هرچند در مواردی با جریان‌های مردمی که علیه آن‌ها قیام کردند، روبرو شدند.

چیرگی بر موانع و چالش‌ها و عبور از تنگنای مجازات و تحریم‌ها باعث شد رژیم جمهوری اسلامی بر این تصور باشد که فروپاشی‌اش ناممکن است و هر فریاد اعتراضی در خیابان دیریازود خاموش خواهد شد؛ در حالی‌ که رژیم ایران با چنین تصوری، در دام درک اشتباه از واقعیت اوضاع افتاده است.

اکنون آیا سخنان محمدجعفر منتظری، دادستان کل کشور و رئیس دادگاه ویژه روحانیت ایران، مبنی بر تعطیلی گشت ارشاد، بیانگر موضع واقعی دولت است یا هدف از آن ایجاد آرامش موقت در جامعه است؟ آیا این بدان معنا است که زنان در پوشیدن آنچه می‌خواهند، آزادند؟ آیا زنان می‌توانند در ملاعام بی‌حجاب یا سربرهنه باشند؟

اگر پاسخ منفی است، پس تعطیلی گشت ارشاد هیچ ارزشی ندارد؛ زیرا گشت ارشاد تنها یک نهاد است و افراد دیگری می‌توانند جایگزین آن شوند یا به نهادهای دیگر اجازه دهند همان نقش را ایفا کنند. اگر پاسخ مثبت باشد، زن اکنون آزاد است و هیچ شخص عمامه‌داری که چماق در دست داشته باشد، سر راه او نمی‌ایستد تا زندگی‌اش را تهدید کند و این یعنی یکی از مهم‌ترین پایه‌های اجتماعی رژیم جمهوری اسلامی فروریخته، در حالی‌ که این همان تحولی است که رژیم تهران هرگز نمی‌خواهد آن را بپذیرد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

بدیهی است برای برقراری آرامش در جامعه و تلاش برای فرونشاندن خشم مردم، نمی‌توان تنها به تعطیلی نهادی که همواره زنان را زیر نظر دارد و آن‌ها را در هر گوشه‌وکنار دنبال می‌کند، بسنده کرد؛ زیرا انقلاب کنونی ملت ایران تنها به خاطر مرگ یک شهروند نیست؛ بلکه نتیجه همه انقلاب‌های قبلی و چالش‌هایی است که روی هم انباشته شده و زندگی مردم را دچار مشکل کرده ‌اند. در غیر این‌ صورت، بازداشت و اعدام خوانندگان رپ، بازیگران زن، تهیه‌کنندگان فیلم‌ا و دیگران برای رژیم جمهوری اسلامی چه معنایی دارد؟

خودداری بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران از خواندن سرود ملی در جام جهانی قطر تصمیمی بود که گروهی اتخاذ شد. این وحدت و همبستگی بیانگر اعتراض مسالمت‌آمیزی بود که پیامی انسان‌دوستانه را به جهانیان ارائه می‌کرد؛ اینکه ملت ایران از وضعیت حاکم در کشورشان رضایت ندارند و تیم ملی آن‌ها از لحاظ کیفیت و امکانات حتی با شرایط تیم‌ کشورهای فقیری که در جام جهانی شرکت دارند، قابل مقایسه نیست. این در حالی است که بازیکنان تیم ملی ایران به‌خوبی می‌دانستند که اقدام آن‌ها چه عواقب دشوار و ناگواری برای خود، خانواده‌ها و حتی دوستانشان در پی دارد.

هرچند رسانه‌ها سعی کنند با انتشار عکس، کلیپ و تحلیل سیاسی، گوشه‌ای از وضعیت دشوار زندگی مردم ایران را بازتاب دهند، عمق فاجعه و تلخی روزگار این ملت را جز خود ایرانیان کس دیگری نمی‌تواند درک کند. مردم ایران چنان دچار فاجعه فراگیر انسانی شده‌اند که هیچ گروه و فرقه‌ای از گزند آن در امان نمانده است.

در واقع، این کشور وحشت‌زده از درون به لرزه درآمده و در حال فروپاشی است، اما زوال آن به قیمت جان توده‌های صلح‌طلبی تمام می‌شود که نمی‌خواهند قربانی ایدئولوژی منسوخ‌شده‌ای باشند که هیچ ربطی به زندگی مدرن ندارد. امروز به‌رغم انقراض اولین نظریه‌پردازان رژیم جمهوری اسلامی، نهادهای دولتی آن همچنان پابرجا و سردمدارانی که باقی‌ مانده‌اند، افراد ذی‌نفع رژیم و شرکت‌های وابسته به سپاه پاسداران‌اند که مبالغ هنگفتی را در خارج از ایران سرمایه‌گذاری کرده‌اند و به پولشویی، تجارت اسلحه، فحشا و مواد مخدر مشغول‌اند.

هیچ‌یک از این سلطه‌جویانی که نهادهای دولتی را در انحصار خود گرفته‌اند‌، حاضر نیستند از آسایش خود و فرزندانشان و پول‌هایی که پیوسته در حساب‌های محرمانه آن‌ها در خارج از ایران انباشته می‌شود، دست بکشند.

البته خوانشی که این میان نمی‌توان آن را نادیده گرفت، این است که انقلاب کنونی، انقلاب‌های پیش از آن و آنچه در آینده رخ خواهد داد، بیان می‌کنند که رژیم جمهوری اسلامی قدرت و توانایی گذشته را ندارد و گردش روزگار رژیم خمینی را هم مانند سایر رژیم‌های فاشسیتی به سمت نقطه پایان و فروپاشی سوق خواهد داد.

برگرفته از روزنامه الشرق‌الاوسط

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه