ناتوانی کشورهای منطقه در تغییر توافق‌نامه سایکس–پیکو

جنبش‌های ملی‌گرای عرب هنوز هم بر لزوم بازگشت به وحدت سوریه و اتحاد سه‌جانبه مصر، عراق و سوریه تاکید دارند

از زمان انعقاد توافق‌نامه سایکس-پیکو بیش از ۱۰۰ سال گذشته است - twitter / RevdPye

سرنوشت مبارزاتی که علیه مرزهای «سایکس پیکو» جریان داشت، به کجا انجامید؟ آیا به‌دلیل ترس از خطر تفرقه و چندپارگی، به جای مخالفت با مرزبندی‌های سایکس- پیکو، تعهد و پایبندی خود را به آن افزایش داده‌ایم؟ آیا ما در ساختن دولت‌های چندملیتی به‌عنوان جایگزینی برای دولت‌های ملی که نتوانستیم آن‌ها را ایجاد کنیم شکست خورده‌ایم؟ آیا درست است که جمهوری اسلامی ایران می‌تواند در زمینه تغییر نقشه ژئوپلیتیک منطقه، که تلاش‌های دیگران در تغییر آن با شکست روبرو شده است، پیروز شود؟ آیا تلاش جنبش‌های قومی و نژادی و اقلیت‌ها برای کسب حقوق و آزادی‌های اجتماعی که هدف از آن بازگشت به زمان قبل از تاسیس دولت‌های چندملیتی، چه تمامیت‌خواه، چه اقتدارگرا و چه نیمه‌دموکراتیک است، می‌تواند سرانجام به نتیجه ‌برسد؟

هرچند از زمان انعقاد توافق‌نامه سایکس-پیکو بیش از ۱۰۰ سال گذشته است، اما مرزهای کشورهای منطقه همان‌گونه که پس از پایان جنگ جهانی اول ترسیم شده بود، باقی مانده است. این در حالی است که هدف جنبش‌های ملی‌گرا چه ملی‌گرایی عربی در سوریه و چه جنبش ملی‌گرای عرب، از بین‌بردن «مرزهای مصنوعی» بود که سرزمین حکومت عثمانی را قبل از استقلال به کشورهای تحت قیمومیت بریتانیا و فرانسه تقسیم می‌کرد.

البته حسن‌البنا نیز سازمان «اخوان‌المسلمین» را به منظور اعاده خلافات و برخی اهداف دیگر تاسیس کرد. در واقع،  سایکس-پیکو، توافق‌ سه‌جانبه میان سر مارک سایکس، فرانسوا ژرژ پیکو و سرگئی سازونوف، وزیر امور خارجه تزار روسیه نیکلای دوم، بود. بر اساس این توافق‌نامه، استانبول، بخش‌هایی از ترکیه و کردستان و بخشی از بیت‌المقدس، به روسیه تعلق می‌گرفت، اما انقلاب بلشویکی که تزار روسیه را سرنگون کرد، پرده از این پیمان محرمانه برداشت و روسیه را از آن خارج کرد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

اتحاد مصر و سوریه در سال ۱۹۵۸، نخستین تلاش برای شکستن مرزهای سایکس-پیکو بود، اما همان‌گونه که انتظار می‌رفت، این اتحاد بنا به دلایل متعددی در سال ۱۹۶۱ از هم فروپاشید. همچنان، اتحاد سه‌جانبه مصر، عراق و سوریه تجربه نافرجام دیگری در این راستا بود که نتوانست وحدت کشورهای یادشده را حفظ کند.

سپس، خصومت و دشمنی جایگزین اتحاد فرضی بین سوریه و عراق تحت حاکمیت حزب عربی سوسیالیستی بعث شد که شعار آن «ملت واحد عرب با رسالتی جاودانه» بود. در عین حال، تلاش سازمان اخوان‌المسلمین و بقیه جنبش‌های اسلام سیاسی نیز برای احیای خلافت چیزی جز یک «آرمان‌شهر، در دنیای واقعی پر از کابوس» نبود. علاوه بر اینکه تلاش داعش برای شکستن مرزهای عراق و سوریه و تاسیس «دولت خلافت»، جز وحشت، خشونت، کشتار، عقب‌ماندگی و شکست، دستاورد دیگری در پی نداشت. اما تنها طرحی که عملی شد، «بیانیه بالفور» بود که با حمایت ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی به تشکیل دولت اسرائيل در سرزمین فلسطین منجر شد. مسکو برای حمایت از دولت اسرائیل، تکیه بر جنبش کارگری سوسیالیستی و اعزام یهودیان روسیه به اسرائیل کرد تا در خاورمیانه کشور مترقی ایجاد شود که دوست روسیه باشد و با سیاست‌های آن همسویی داشته باشد.

هری ترومن، رئیس‌جمهوری وقت ایالات متحده که دقایقی پس از اعلام تاسیس دولت اسرائیل از طرف بن گوریون، اسرائیل را به رسمیت شناخت، به هشدار جرج مارشال، وزیر امور خارجه‌اش، مبنی بر اینکه «روسیه با فرستادن یهودیان و جیره‌خواران کمونیست از طریق دریای سیاه به فلسطین، دست به فعالیت‌های گسترده‌ای در منطقه خواهد زد» توجه نکرد. جرج مارشال افزود: «به رسمیت شناختن اسرائیل، اقدامی است که ضرر آن از نفع آن بیشتر است، زیرا هرچند اتخاذ این تصمیم باعث جلب آرای یهودیان می‌شود، اما در ازای آن منافع بزرگ دیگری را از دست خواهیم داد.»

امروز تهران ادعا می‌کند کاری را انجام داده است که جنبش‌های ناسیونالیستی سوریه و عرب و جنبش‌های اسلام سنی در انجام آن ناتوان مانده‌اند و آنچه تهران به آن افتخار می‌کند این است که بر چهار پایتخت عربی یعنی صنعا، بغداد، دمشق و بیروت حکومت می‌کند، افزون بر اینکه نوار غزه را نیز در کنترل خود دارد. این بدان معنا است که تهران با ایجاد تغییرهای ژئوپلیتیکی در داخل مرزهایی کنونی، بین این پایتخت‌ها نوعی وحدت و همسویی برقرار کرده است. اما این همبستگی، پروژه‌ای است متکی بر یک فرقه مذهی که با سایر مولفه‌های مذهبی در کشورهای عربی در رویارویی و تضاد است. هرچند از این وحدت با نام «تصحیح تاریخ»‌ یاد می‌شود، اما مسیر حرکت آن در عمل برخلاف جریان تاریخ است، زیرا هدف کنونی این پروژه انتقام‌جویی از رخدادهای تاریخی است که در گذشته اتفاق افتاده است.

جنبش‌های ملی‌گرای عرب هنوز هم بر لزوم بازگشت به وحدت سوریه و اتحاد سه‌جانبه مصر، عراق و سوریه تاکید دارند، گویا اتحادهای یادشده در زمان خود واقعیت و اثربخشی داشته‌اند. در حالی‌که حقیقت امر این است که در حال حاضر مسیر رسیدن به وحدت میان ملت‌ها طولانی‌تر شده و خطر چندپارچگی مذهبی و گروه‌گرایی نزدیک‌تر شده است. البته تنها گزینه عملی برای برون‌رفت از ناسازگاری کنونی تلاش برای ایجاد دولت ملی است، به ویژه اینکه بسیاری از مردم به کارایی این نظام و ضرورت به آن باورمند شده و گردآوردن توده‌های جامعه بر محور آن را قابل اجرا می‌بینند. البته شورای همکاری خلیج فارس که با تمرکز بر توسعه، تنوع منابع درآمد، انتقال به دنیای دیجیتال و ساختن آینده، به پیشرفت‌های قابل توجهی دست یافته است، می‌تواند الگوی موفقی در این راستا به شمار رود.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

© IndependentArabia

بیشتر از دیدگاه