توافق تاریخی و دستاورد راهبردی

این توافق درواقع میان حزب‌الله و تل‌آویو صورت گرفته و برآیند آن تضمین امنیت اسرائیل و مجوز لبنان برای استخراج منابع دریایی آن کشور است

این توافق در واقع برای اسرائیل امنیت و گاز می‌آورد و برای لبنان نفت و گاز، اما با ابعاد گسترده‌تر و منافع بیشترـ MAYA ALLERUZZO/ POOL/ AFP

پس از گفت‌و‌گوهای طولانی غیرمستقیم با میانجیگری آموس هاکستین، نماینده ویژه آمریکا، سرانجام اسرائیل و لبنان بر سر ترسیم مرزهای دریایی به توافق رسیدند و مقام‌های مسئول در هر سه کشور از دستیابی به این توافق اظهار خرسندی کردند و آن را توافقی تاریخی خواندند. در عین حال، روسای جمهوری لبنان و اسرائیل، از ایالات متحده آمریکا عمیقا سپاسگزاری کردند، چون این دو کشور ‌دشمن، می‌دانند که اگر میانجیگری آمریکا نبود، جنجال‌ها و کش‌وقوس‌های ۱۰ ساله آن‌ها بر سر ترسیم مرزهای دریایی که با سنگ‌اندازی‌های حزب‌الله و جمهوری اسلامی ایران همراه بود، به نتیجه‌ای نمی‌رسید. در واقع شایسته است که این توافق را «توافق آموس هاکستین» بنامیم، شخصی که در این مورد با موفقیت به میانجیگری پرداخت و نسخه نهایی ترسیم مرزهای دریایی را مطابق با رضایت اسرائیل و لبنان تهیه کرد. 

جوبایدن، رئیس ‌جمهوری آمریکا، نیز ضمن تشکر از امانوئل مکرون، رئیس جمهوری فرانسه، برای حمایتش از مذاکرات، توافق درباره ترسیم مرزهای دریایی میان اسرائیل و لبنان را یک پیشرفت تاریخی خواند. بایدن در شرح تاریخی بودن ان گفت: «این توافق از یک سو منافع امنیتی و اقتصادی اسرائیل را حفاظت می‌کند، و از سوی دیگر به لبنان اجازه می‌دهد که سرمایه‌گذاری در منابع انرژی خود را آغاز کند.»

این توافق که در واقع برای اسرائیل امنیت و گاز می‌آورد و برای لبنان نفت و گاز، شبیه به توافق‌های «نفت در مقابل غذا» است که قبلا در منطقه به امضا رسیده بود، اما با ابعاد گسترده‌تر و منافع بیشتر، تاجایی‌که یکی از تحلیلگران اسرائیلی آن را «یکی از موفق‌ترین توافق‌های راهبردی اسرائیل» خواند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

اگر به شرایط و اوضاعی‌ بنگریم که از آغاز قرن ۲۱ به این سو، جمهوری اسلامی ایران به لبنان تحمیل کرده است، ارزیابی بالا مبالغه‌آمیز به نظر نمی‌رسد، زیرا تهران با اعمال سیاست‌های مذهبی در لبنان، این کشور را به پایگاه نظامی و کانون فعالیت‌های سیاسی و تبلیغاتی امپراتوری منطقه‌ای خود تبدیل کرده بود و از آن در حکم سکویی برای پرتاب موشک‌هایش، و لانه‌ای برای صدور شبه‌نظامیان گوش‌به‌فرمان خود در سوریه، عراق و یمن، استفاده می‌کرد. از این رو، لبنان دیگر آن لبنانی نبود ‌که در جهان شهرت داشت، بلکه همواره در خط مقدم جنگ با اسرائیل قرار داده شده بود تا سرپوشی باشد برای پیشبرد ترفندها و سیاست‌های تهران در منطقه، و اهرم فشاری باشد در دست سران جمهوری اسلامی ایران در کش‌و‌قوس‌های مذاکرات هسته‌ای و روابط تنش‌آلود تهران و غرب در آرزوی رسیدن به روابط دوستانه مطلوب و دلخواهشان. 

زمانی‌ که مذاکرات میان اسرائیل و لبنان در اثر تهدیدهای پی‌در‌پی حسن نصرالله، رهبر حزب‌الله، به بن‌بست رسیده بود و هاکستین هم هنوز علنی وارد موضوع نشده بود، یک دیپلمات غربی ‌که مدت درازی در تهران کار کرده است، به من گفته بود که بدون موافقت تهران، این توافق هرگز به‌دست نخواهد آمد. دیپلمات یادشده بر این باور بود که ایران، لبنان را بخش مهمی از منطقه نفوذ راهبردی خود می‌داند و هر توافقی با اسرائیل، مستلزم آن است که ایران با توجه به منافع بالاتر خود، با آن موافقت کند. از همین رو، به گزارش روزنامه هاآرتص با استناد به پیام‌های مبادله‌شده میان حسن نصرالله و ایران، آنچه مقام‌های دولتی لبنان در این خصوص انجام می‌دادند، صوری و ظاهری بود، و این حزب‌الله بود که باید تا اتخاذ تصمیم نهایی در تهران (که براساس بده‌‌بستان‌های پشت‌پرده با آمریکا به دست می‌آمد)، سناریو را پیش ببرد. نقشی هم که قطر و فرانسه در این توافق در راستای جلب رضایت ایران ایفا کردند و مستحق سپاسگزاری روسای جمهوری آمریکا و لبنان شدند، در همین چارچوب قابل درک است.

همزمان با دستیابی به این توافق که اسرائیل آن را یک دستاورد تاریخی راهبردی خواند، مشکل عراق هم که آمریکا و ایران ناخواسته با هم درباره آن تعامل داشتند، راه‌حل خود را پیدا کرد؛ چنانچه انتخاب رئیس‌ جمهوری و نخست‌وزیر به آسانی صورت گرفت و در پی آن، وزیر نفت ایران از افزایش چند برابری صادرات نفت کشورش درمقابل ارز خارجی خبر داد. 

آیا این توافق سرآغاز یک تغییر مثبت در منطقه است؟ پاسخ من به این پرسش، «آری توام با احتیاط» است. یعنی ممکن است در روابط و موازنه‌های منطقه‌ای تغییری مثبت ایجاد کند، اما درمورد تاثیر مستقیم آن در خود لبنان، نیاز به وقت دارد تا شاهد تغییرات مثبت در آن باشیم.

یکی از مقام‌های بلندپایه آمریکایی با ابراز خرسندی از این توافق، مانند رئیس ‌جمهوری ایالات متحده، گفت: «واشنگتن توافق ترسیم مرزهای دریایی میان لبنان و اسرائیل را یک گشایش تاریخی تلقی می‌کند.»

یائیر لاپید، نخست‌وزیر اسرائیل، هم این توافق را دستاوردی تاریخی توصیف کرد. اما رقیب او، نتانیاهو، نخست‌وزیر پیشین اسرائیل، سخنان او را به چالش کشید و گفت که این توافق «یک تسلیم تاریخی» است. سخنان نتانیاهو در واقع خوراکی تبلیغاتی است در کارزار انتخاباتی‌اش برای بازگشت به قدرت. ولی باید به خاطر داشت که تصمیم نهایی در اسرائیل برای پذیرش این توافق، در دست سیاستمداران نبود؛ چنانکه تصمیم‌گیری در لبنان نیز در اختیار دولت آن کشور نبود. در اسرائیل، ارتش و سازمان امنیت در تهیه و پذیرش توافق نقش محوری داشتند. در نشستی ‌که نهادهای امنیتی اسرائیل برگزار کردند، توافق را به سود امنیت اسرائیل تشخیص دادند و با اکثریت مطلق نزدیک به اجماع، با آن موافقت کردند. آن‌ها در مذاکرات مرتبط با این توافق، از لبنان تنها حزب‌الله را طرف خود می‌دانستند، نه طرف دیگری را.

چند روز پیش از توافق، روزنامه اسرائیلی هاآرتص اشاره به این داشت که حزب‌الله با لحنی نسبتا کنترل‌شده سخن می‌گوید و از تهدیدهای زیاد علیه اسرائیل پرهیز می‌کند. این روزنامه همچنین به سکوت ایران اشاره کرد و نوشت که «ایران به‌رغم پشتیبانی‌اش از حزب‌الله و مداخله آشکارش در امور لبنان، درباره مذاکرات مربوط به توافق، سکوت اختیار کرده است، که به نظر می‌رسد دلیل آن، اوضاع جاری در داخل ایران و لبنان باشد». با این حال، سکوت ایران دوام چندانی نیافت و روزنامه اصولگرای وطن امروز نوشت: «توافق ترسیم مرزهای دریایی، پیروزی بزرگی برای حزب‌الله محسوب می‌شود که پوز اسرائیل را به خاک مالید و مجبورش کرد که توافق را بپذیرد». پس از آن، سازمان‌های تحت حمایت ایران، از جمله حماس، نیز در پشتیبانی از حزب‌الله بیانه صادر کردند و موضع آن را ستودند. این‌ها همه بیانگر نقش ایران است که چگونه مذاکرات را مدیریت کرد و اجازه داد تا این توافق به‌دست آید، توافقی ‌که باعث خشنودی اسرائیل شد و دست لبنان را برای استخراج منابع گازش باز کرد. 

در یک کلام، این توافق در واقع میان حزب‌الله و همتای آن در تل‌آویو صورت گرفته است و برآیند آن به تعبیر بایدن، عبارت است از تضمین امنیت اسرائیل، و اجازه برای زمامداران و سیاستمداران لبنانی در استخراج منابع زیردریایی کشورشان. از این رو، با قاطعیت می‌توان گفت که در روند منازعه اعراب و اسرائیل، این توافق یک دستاورد تاریخی برای اسرائیل محسوب می‌شود، زیرا با امضای آن، مرزهای دریایی اسرائیل مشخص شد، همچنان که با ترسیم «خط آبی»، مرزهای زمینی اسرائیل مشخص شده بود. طبق گفته‌های مقام‌های امنیتی اسرائیل، این رویداد دروازه اسرائیل را به روی تهدید‌های همیشگی ایران و شبه‌نظامیانش رسما مسدود کرد. حال باید صبر کرد تا گذشت زمان برملا کند که ایران در برابر آن، چه امتیازی به دست آورده است. تنها در آن هنگام می‌توان معنای دقیق «دستاورد تاریخی راهبردی» را دریافت.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

© IndependentArabia

بیشتر از دیدگاه