فدرالیسم و حفظ تمامیت ارضی در ایران

ایران به‌عنوان یک کشور متکثر، نیازمند مکانیسمی است که بتواند اهداف همه را تامین کند

عکس از وبسایت جام نیوز

از دیدارهای ورزشی همیشه به‌عنوان ابزاری برای نزدیکی و شناخت بیشتر بین مردم مناطق مختلف یاد می‌شود. بسیاری از کشورها و شهرها آرزوی داشتن یک تیم در یک تورنمنت معتبر ورزشی را دارند تا بتوانند صدای خود را رساتر به جهان برسانند و شناخته شوند. از ابتدا هم بنا بر آن بود که ورزش ملعبه مطامع سیاسی قرار نگیرد. اما این موضوع بارها نقض شده است. در دوران موسیلینی و هیتلر، فوتبال ابزار تظاهر به قدرت بود. اتحاد جماهیر شوروی نیز ورزش را به‌عنوان موضوعی تبلیغاتی دست کم نمی‌گرفت. ایالات متحده آمریکا همیشه برایش مهم است که تعداد مدال‌هایش در المپیک بیش از رقبای بین‌المللی‌اش باشد. در ایران نیز تجربه دیدار فوتبال بین تیم‌های تاج و نماینده اسرائیل و همچنین ایران و آمریکا در جام جهانی، بازتاب گسترده سیاسی به همراه داشت.

اخیرا دیدار تیم‌های تراکتورسازی تبریز و استقلال حاشیه‌های سیاسی بسیاری به‌همراه داشته است. در این خصوص برخی از هواداران این تیم تبریزی با در دست داشتن پرچم ترکیه، شعارهایی مبنی بر حمایت از ایده‌های پان‌ترکیسم و ترکیه سر دادند. آنها همچنین از حمله ترکیه به کردهای شمال سوریه حمایت کردند. اعمال و شعارهای هواداران تراکتورسازی با عکس‌العمل شدید بسیاری از افراد و گروه‌ها قرار گرفته است. از چهره‌های سرشناسی مانند علی دایی تا گروه‌های هوادار ناسیونالیسم نسبت به این موضوع اعتراض کردند. اگرچه این نخستین بار نیست که چنین شعارهایی سر داده می‌شود. پیش از این نیز شعارهای ضد فارس و حمایت از استقلال‌طلبی نیز در سایر استادیوم‌های ورزشی از هواداران تیم محبوب تبریزی شنییده شده بود.

فروکاستن بحث حمایت از استقلال‌طلبی توسط اقوام حاشیه ایران به یک دیدار ورزشی یا بیان این‌که این موضوع تنها توسط اقلیتی بیان می‌شود، از اهمیت موضوع نمی کاهد. 

واقعیت این است که مردم ساکن حواشی ایران طی ۱۰۰ سال گذشته به شکل‌های گوناگون مورد تحقیر و تبعیض واقع شده‌اند. در تمام این دوران حاکمان مختلف با تمسک به جمله «حفظ تمامیت ارضی» به سرکوب مخالفان در مناطق مختلف اقدام کردند. سیاست تمرکزگرایی نیز در همین راستا شکل گرفته است. اما مسئله اینجاست که این ارادت ویژه به مرکز، منجر به نادیده گرفتن حقوق اقلیت‌های فرهنگی، قومی و اجتماعی نیز شده است.

در راستای سیاست مذکور، تقسیم منابع اقتصادی به دور از بررسی نیازهای منطقه‌ای به سمت مرکز سرازیر شد. توسعه اقتصادی با محور استان‌های مرکزی شکل گرفته است و بسیاری از کارخانه‌ها و صنایع پایین دستی در همین استان‌ها ساخته شد. همین موضوع موجب بیکاری و فقر شدید در استان‌های حاشیه‌ای ایران شده است. در مواردی حتی مذهب، معیاری برای انتقال یا ساخت یک پالایشگاه یا خط تولید خودرو قرار گرفته است. نگاه امنیتی به استان‌ها و مناطقی که تولید کننده ثروت اصلی کشور هستند، طبیعتا منجر به عکس‌العملی طبیعی در برابر آن می‌شود.

مردم ساکن این مناطق از تاراج منابع خود بدون آن‌که از آنها سودی ببرند، شدیدا ناامید و عصبانی هستند. نادیده گرفتن تفاوت‌های فرهنگی و دیکته فرهنگ مطلوب از سوی مرکز، مسئله دیگری است که از سوی مردم ساکن این مناطق پذیرفته شده نیست. بسیاری از افراد ساکن شهرها و روستاهای مناطق مرزی، تا قبل از رسیدن به تحصیل در دبستان، زبان فارسی را یاد نمی‌گیرند. اساسا نیازی هم به یادگیری آن ندارند. در شهرهایی که تلویزیون‌های ماهواره‌ای با زبان محلی، دیده می‌شود، مردم در شهر با زبان محلی با یکدیگر صحبت می‌کنند و مایحتاج روزانه افراد به زبان محلی تامین می‌شود و هیچ نیازی به یادگیری فارسی احساس نمی‌شود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

دغدغه‌های مردم ساکن حاشیه ایران کاملا به حق است. بیش از یک قرن از تلاش برای شکل‌گیری دولت مدرن در ایران می‌گذرد. اما همچنان حقوق و نیازهای گروه‌های مختلف نادیده گرفته می‌شود.

در بسیاری از کشورهای اروپایی، آمریکایی و حتی آسیایی، فدرالیسم به‌عنوان راهکار مناسبی برای حفظ حقوق اقلیت‌ها در نظر گرفته شده است. این کشورها که تاریخ بلندی در نزاع‌های قومی را پشت سر نهاده‌اند، نهایتا به آنجا رسیدند که می‌بایست اداره بخش‌هایی از سرزمین را به مردم ساکن آن منطقه واگذار کنند. بریتانیا، آلمان، فرانسه، اسپانیا، هلند، بلژیک، کانادا، ایالات متحده، استرالیا و حتی هند، به‌عنوان کشوری در نزدیکی ایران، الگوهای مدرن موفقی در این زمینه هستند. تجربه تاریخی این کشورها آن‌ها را به این سمت سوق داده است.

در این کشورها هر ایالت پارلمان ایالتی خود را دارد و بسیاری از قوانین محلی در آن تصویب می‌شود. برای مثال ممکن است نحوه آموزش، بودجه بندی، تعریف پروژه‌های عمرانی، رفاه عمومی و نحوه مصرف آن در پارلمان ایالتی تصویب و اجرا شود. این قوانین امکان دارد با ایالت مجاور متفاوت باشد. در سایر موارد کلان نیز پارلمان فدرال مسئول است و ایالات ملزم به رعایت هستند. در این میان حکومت مرکزی با دریافت مالیات متناسب به ثروت تولیدی هر ایالت، به تقسیم بودجه فدرال اقدام می‌کند تا رشدی متوازن در کل کشور ایجاد شود. طبیعتا ارتش به شکل فدرال و امنیت داخلی نیز به ایالات واگذار می‌شود. جزییات بیش از این‌هاست که امکان تبیین آن در این مقاله وجود داشته باشد. اما به هر روی این روش در تمامی کشورهای مدرن، آزاد و صنعتی موفقیت آمیز بوده است.

این روش مدیریت جامعه، به ایالات مختلف امکان ظهور می‌دهد. آنها خود را بخشی از یک کل بزرگ می‌دانند. روابط متقابل مرکز و ایالات باعث می‌شود نیاز این دو به یکدیگر تداوم یابد. همین نیاز است که کشورهای فدرال وسیعی را پدید آورده است. هر فرد آشنا به سیاستی می‌داند که اگر بخشی از یک کل بزرگ باشد، تاثیرگذاری بیشتری در روابط سیاسی بین‌الملل دارد.

سرخوردگی اقدام از نادیده گرفتن حقوق و عدم امکان تاثیر بر سرنوشت خود، نهایتا آن‌ها را به سمت گریز از مرکز هدایت کرده است. ترس بسیاری از علاقمندان به حفظ تمامیت ارضی ایران این است که فدرالیسم سرآغازی بر تجزیه باشد که مقوله‌ای از اساس خطاست. اگرچه در دنیای امروز، نیازی نیست که چرخ را مجدد اختراع کنیم. عدم امکان رفراندوم استقلال یکی از راهکارهای قانونی است که در قانون محلی و فدرال قابل گنجاندن است. مضاف برآن، نیاز متقابل ایالات به یکدیگر آن‌ها را نسبت به هم متحد نگه می‌دارد. در سال ۱۹۹۵ ایالت کبک در کانادا که فرانسوی زبان است، رفراندوم استقلال برگزار کرد. نهایتا مردم رای به باقی ماندن در کشور بزرگ کانادا دادند. اسکاتلند نیز نمونه دیگری است که به‌رغم وجود حوزه نفتی دریای شمال در اسکاتلند، مردم آن ترجیح دادند بخشی از بریتانیای کبیر باقی بمانند. برای رسیدن به این سطح از اتحاد حکومت مرکزی باید تلاش کند تا منافع همه اقلیت‌ها را تامین کند.

فراموش نکنیم ایران کشوری است که طی هزاران سال محل زندگی اقوام مختلف بوده است. این کشور دقیقا در دوران­هایی که فرهنگ، زبان، دین و سبک زندگی اقوام را به رسمیت شناخته، قدرتمندتر و وسیع‌تر از امروز بوده است.

 ایران برای متحد ماندن نیازمند فدرالیسم است. ایران به‌عنوان یک کشور متکثر، نیازمند مکانیسمی است که بتواند اهداف همه را تامین کند. مسئله‌ای که یقینا با سیستم حکومتی مرکزگرا قابل اجرا نیست. 

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه