امین تارخ؛ از بازیگری مولف تا پرورش چند نسل بازیگر و دغدغه‌های صنفی

امین تارخ نقش‌های بسیاری بازی کرد، در انتخاب نقش سختگیر بود و وسواسی ویژه داشت

درگذشت بازیگران و هنرمندانی در چنین ترازهایی از زندگی حرفه‌ای و صنفی بی‌تردید برای جامعه هنری آسیبی بزرگ است. جشنواره فجر

در روزهایی چنین که ایران آبستن حوادثی شگفت است و مرگ تلخ و مظلومانه مهسا امینی، نماد آن به شمار می‌رود، طبیعی است که مرگ چهره‌های برجسته فرهنگی و هنری اذهان را چندان درگیر خود نکند. حتی اگر این چهره بازیگری چون امین تارخ باشد که خاطره نقش‌های او طی سال‌ها نقش‌بند ذهن و ضمیر بسیاری از علاقه‌مندان سینما، تئاتر و تلویزیون ایران شده‌ باشد.

با این حال در همین روزهای پس از درگذشت او، جدا از انتشار بخش‌هایی از خاطره‌انگیزترین بازی‌هایش در سریال‌ها و فیلم‌های معروف، یکی دو دیالوگ از او در برخی سریال‌ها منتشر شد که به نوعی با موضوع اعتراض‌های اخیر مردم ایران همخوانی داشت؛ برای نمونه گفت‌وگویی که در سریال «آقازاده»، بین او در نقش یک فرمانده جنگ ایران و عراق و جمشید هاشم‌پور (ایفاگر نقش مرد پشت‌صحنه باندی اقتصادی-امنیتی) که در آن سال‌ها هم‌رزم و حتی نیروی زیردست او بود، ردوبدل می‌شود.

در این دیالوگ، او به‌صراحت از وجود فسادهای گسترده در ساختار قوای مختلف پرده برمی‌دارد و از جمله، درباره وزیری صحبت می‌کند که دوست مشترک و همرزمشان بود و به فسادهای گسترده اقتصادی آلوده شد و به دنبال خریدن رای نمایندگان مجلس است. تارخ اینجا ایفاگر نقش رزمنده‌ای است که تقریبا از هر کاری دوری گزیده و به دلیل همان حساسیت‌ها به سالم‌ بودن روابط، در گوشه‌ای از جنوب شهر منزلی قدیمی دارد که در آن روزگار می‌گذراند. فرزندش نیز فردی شبیه او است و از طرف وزارت اطلاعات به پرونده‌های اقتصادی کلان رسیدگی می‌‌کند؛ نیرویی‌ که حضورش همانند بسیاری دیگر، در ساختار قدرت بسیار کمرنگ‌ است و مانند بیشتر آن‌ها عملا به حاشیه رانده‌ شده‌ است. در این دیالوگ سه دقیقه‌ای، عملا تصویر مخوف پشت‌صحنه بسیاری از رفتارها و کارها روایت می‌شود.

تشییع پیکر در فضایی غمبار با رفتار اعتراض‌آمیز فاطمه معتمدآریا

در چنین فضا و با چنین خاطراتی و البته هم‌زمان با اعتراض‌‌های مردم ایران، مراسم تشییع او در بهشت زهرا برگزار ‌شد. پیکر امین تارخ در فضایی اندوهبار تشییع شد و تقریبا عمده چهره‌ها‌ی برجسته سینما و تئاتر ایران در آن حضور داشتند. تاثیر حوادث اخیر ایران بر فضای مراسم کاملا محسوس بود و البته در این میان، برخی برای همگامی با رخدادهای این روزها، به شکلی نمادین واکنش نشان دادند که اوج آن را باید در اندوه‌نامه‌ای جست‌وجو کرد که فاطمه‌ معتمدآریا قرائت کرد.

معتمد‌ آریا در حالی پشت میکروفن رفت که روسری‌اش را برداشته بود. او در این غمنامه بسیار کوتاه چنین گفت: «این روزها همه حالشان بد است و حال ما بدتر از همه؛ با قلبی آکنده از اندوه امروز اینجا گرد هم آمدیم که انسانی را بدرقه کنیم که مهربان بود و نیک‌سرشت. امین پدر فرزندانی بود که این روزها یکی‌یکی پرپر می‌شوند. نه رانت‌خوار بود و نه میلیاردها ذخیره داشت.» حضور بی‌حجاب او سبب شد تا رسانه‌های رسمی ایران از انتشار عکسش خودداری کنند.

رضا کیانیان هم از جمله افرادی بود که برای سخن گفتن از دوست دیرینش پشت تریبون رفت اما گریه امانش نداد و نتوانست سخن خاصی بگوید و تنها هق‌هق گریه او در حالی که می‌گفت او برادر من بود، فضای غم‌آلود قطعه هنرمندان را سنگین‌تر کرد.

بازیگر مولف

اگر بخواهیم درباره یک ویژگی مهم امین تارخ در سپهر بازیگری او سخن بگوییم، بی‌تردید باید به بازی او در نقش‌هایی اشاره کنیم که به نوعی چهره‌اش را برای مخاطب تثبیت کرد. او به آن نقش‌ها حس‌وحالی ویژه‌ داد که در برخی از بازی‌های دیگرش هم تکرار شدند. شاید چیزی شبیه چهره آنتونی‌کویین در نقش حمزه یا عمرمختار.

کمتر کسی می‌تواند شیخ‌حسن جوری تاریخ ایران میانه را به خاطر‌ آورد و تصویر امین تارخ و بازی‌اش در این نقش از ذهنش نگذرد. محمدعلی نجفی که کارگردانی این سریال مهم و تاثیرگذار را بر عهده داشت، در گفت‌وگویی برای مجموعه تاریخ شفاهی موزه سینما، درباره چگونگی رسیدن به چنین نقشی، نکاتی گفت که از نحوه رسیدن به این نقش و انتخاب امین تارخ جزئیات بیشتری ارائه می‌دهد.

او گفت: «ابتدا آقای نصیریان (علی) بیژن امکانیان را به من پیشنهاد داده بود؛ اما من بازی‌های امین تارخ را در تئاترهای دانشگاه تهران دیده بودم. به همین دلیل از او برای نقش محمدبیک دعوت کردیم (نقشی که چنگیز وثوقی بازی کرد). یادم می‌آید من و تارخ در اتاق اکبر عالمی روبروی هم نشسته بودیم. بیرون اتاق اتفاقی افتاد و امین تارخ به خاطر سروصدا برگشت و پنجره را نگاه کرد. بعد از اینکه کمی باهم صحبت کردیم، به او گفتم اجازه بدهید من کمی فکر کنم و برای نقش محمدبیک به شما خبر می‌دهم. بعد از اینکه او رفت، کیهان رهگذر را صدا کردم و به او گفتم تارخ برای نقش شیخ حسن بسیار مناسب است. او تعجب کرد و به من گفت این یک جوان خوش‌تیپ امروزی است و برای نقش شیخ حسن مناسب نیست. به او گفتم پس یک کاری کنیم؛ انتخاب نقش شیخ‌ بر عهده من و بقیه را تو انتخاب کن.» و این گونه شد که او نقش شیخ‌ حسن را ایفا کرد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

نکته جالب توجه اینکه کیهان رهگذر که با انتخاب تارخ برای این نقش مخالف بود، برای انتخاب بازیگر ابن‌سینا هم به تارخ روی آورد و آن نقش هم از جمله نقش‌هایی بود که در ذهن تماشاگران آن روزها ماندگار شد.

در روایتی که از علی حاتمی به جا مانده نیز او می‌گوید که از ابتدا برای نقش خواننده فیلم دلشدگان به امین تارخ فکر کرده و برای او دیالوگ نوشته و طراحی‌های نقش را انجام داده است. این همان نقشی است که تارخ لحظاتی در حال خواندن است و صدای محمدرضا شجریان شنیده می‌شود. بعدها که محمدرضا شجریان برای مراسمی به خانه سینما آمد، این امین تاریخ بود که کنار شجریان روی صحنه‌ ایستاد و از شجریان خواست قطعه‌ای بخواند. تصنیفی که شجریان در میانه‌های اجرای آن، یکی دو بیت از شعر را از خاطر برد؛ صبوری و شکیبایی تارخ در این صحنه به‌یادماندنی است.

شاید از معدود نقش‌هایی که او بازی کرد و نسبتا منفی بود،‌ نقش جوان یهودی فیلم «سرب» مسعود کیمیایی است که توانست تذبذب و تردید را به‌خوبی در این نقش به تصویر بکشد.

از صدای بلورین تا فعالیت برای صنف سینما

امین تارخ جدا از فعالیت‌های بازیگری، در حوزه‌های دیگر هم تلاش‌های چشمگیری داشت که نقش او به عنوان یک بازیگر دارای دغدغه‌های اجتماعی را بیشتر تثبیت می‌کند. تاسیس کارگاه آموزش بازیگری از جمله کارهای او بود. آن‌هایی که در فضای هنر ایران نفس می‌کشند، می‌دانند که مدیریت نهادهای هنری بخش خصوصی حرکت بر لبه تیغ است؛ چون هنرمندی که چنین مسئولیتی را می‌پذیرد، باید با انواع نهادهای ناظر دست‌وپنجه نرم کند تا بتواند موسسه هنری خود را از آسیب‌های گاه‌وبیگاه منتقدان و البته دوستان دشمن‌نما حفظ کند. تارخ در سه دهه‌ای که از تاسیس این کارگاه آموزش بازیگری می‌گذرد، توانست سطح و کیفیت‌ آن را به‌گونه‌ای حفظ کند که همچنان معتبر و محل مراجعه علاقه‌مندان بازیگری باشد.

علاوه بر آن، تارخ صدای خاصی هم داشت؛ صدایی مخملی و دلنشین که به کار دوبله هم می‌آمد. اگرچه کمتر در آن زمینه استفاده شد؛ اما وقتی بازار کتاب‌های صوتی پا گرفت، او نیز از این امکان خود بهره گرفت تا یکی از علائقش، کتاب‌خوانی، را با خواندن یک کتاب روانشناسی کاربردی به محک تجربه بگذارد. او اوایل دهه ۹۰،‌ کتاب «روان‌شناسی بحران میانسالی» اثر جیمز هالیس را با صدای خود به سی‌دی تبدیل کرد؛ چرا که بر این باور بود که این کتاب می‌تواند به میانسالان کمک‌ قابل‌توجهی کند.

دغدغه دیگر او حضور در فعالیت‌های صنفی اهالی سینما بود؛ فعالیت‌هایی که متاسفانه این روزها خبرهای خوشی از آن به گوش نمی‌رسد. او به عنوان ریاست انجمن بازیگران خانه سینما سعی کرد مهم‌ترین تحولات این عرصه را رصد کند و در قبال آن‌ها واکنش‌های منطقی و متناسب با معیارهای حرکت‌های صنفی نشان دهد.

درگذشت بازیگران و هنرمندانی در چنین ترازهایی از زندگی حرفه‌ای و صنفی بی‌تردید برای جامعه هنری آسیبی بزرگ است. چرا که آن‌ها ستون‌های سپهر هنری در کشوری‌اند که هر روز با بحران‌های عمیقی دست‌وپنجه نرم می‌کند و رفتن آن‌ها خلائی را ایجاد می‌کند که پر شدن آن‌ به آسانی‌ ممکن نخواهد بود.

بیشتر از فرهنگ و هنر