درگذشت مولوی‌پژوه و عرفان‌‌شناس نامی آمریکا

فرانکلین  لوئیس هم با ادبیات کهن آشنایی عمیق داشت و هم با ادبیات نو 

فرانکلین دی لوئیس، به نوعی مهد و قطب دانشگاهی مهم در فرهنگ و زبان فارسی در آمریکا به شمار می‌رود- تصویر اختصاصی ایندیپندنت فارسی

فرانکلین دی لوئیس (Franklin D. Lewis)، یکی از برجسته‌ترین پژوهشگران غربی در ادبیات ایران، ناگهانی و غریبانه درگذشت. اطلاعاتی درباره چگونگی درگذشت او منتشر نشده است و تنها به صورت شفاهی از چند منبع نسبتا معتبر شنیدیم که دو هفته قبل به یک بیماری مبتلا شده و اکنون (روز ۲۱ سپتامبر) ۲۴ ساعتی است که خبر مرگ او جامعه ادبی و فرهنگی ایران و تمامی علاقه‌مندان به زبان فارسی را در بهت و حیرت فرو برده است.

پژوهشگر و ادیبی که تازه ۶۰ بهار را پشت سر گذاشته بود و ظاهر آراسته و چهره صمیمی‌اش نشان می‌داد که بدنی بس جوانتر از سن شناسنامه‌ای‌اش دارد و می‌تواند سال‌های سال قلم بزند و تحقیق کند و پشتوانه‌ علمی و عملی جوانان علاقه‌مند به زبان فارسی، به‌ویژه در آمریکا باشد. چه بسیار پژوهشگران زبان فارسی که با حمایت او به انجمن سخن فارسی دانشگاه شیکاگو دعوت شدند و چه بسیار جوانان آمریکایی علاقه‌مند به ادبیات فارسی و فرهنگ ایران که با حمایت او در رشته زبان و ادبیات فارسی در مقاطع مختلف درس خواندند و به محققی علاقه‌مند به این فرهنگ بالنده تبدیل شدند.

اکنون همه آن‌ها غصه‌دار چنین اتفاقی‌اند و می‌دانند که چه دانشی‌مردی را در این حوزه از دست داده‌اند؛ فرهیخته‌ای که یکی از مهمترین آثار در تحلیل زندگی مولانا را در بیش از هزار صفحه نوشت و پایان‌نامه دکتری‌اش درباره حکیم سنایی، در زمره مهمترین منابع انگلیسی درخصوص این شاعر و عارف نامی است.

 لوئیس آن‌گونه که در زندگی‌نامه‌اش آمده است، ۲۴ ژوئیه ۱۹۶۱ به دنیا آمد. برای ادامه تحصیل به دانشگاه برکلی رفت که به‌نوعی مهد و قطب دانشگاهی مهم در فرهنگ و زبان فارسی در آمریکا به شمار می‌رود. مدرک کارشناسی و کارشناسی‌ ارشدش را از این دانشگاه دریافت کرد. درنهایت با رفتن به دانشگاه شیکاگو و کسب درجه دکتری و دفاع از پایانه‌نامه‌اش در تحلیل زندگی و آثار حکیم سنایی غزنوی از گروه زبان‌ها و تمدن‌های خاور نزدیک این دانشگاه معتبر، فارغ‌التحصیل شد. مدتی در دانشگاه اموری آتلانتا تدریس کرد و بعد برای تدریس به دانشگاه شیکاگو رفت و بر کرسی استادش، دکتر حشمت موید که بازنشسته شده بود، تکیه زد و توانست استاد صاحب کرسی شود‌. او سپس معاون مطالعات خاور نزدیک و شرق دور این دانشگاه و درنهایت به ریاست این بخش انتخاب شد و از این زمان نقش زبان و فرهنگ فارسی در این دانشگاه سرعتی بیشتر به خود گرفت. از آرزوهای او انتشار آثار استادش دکتر حشمت موید بود.

لوئیس، سفر به ایران و برگردان فارسی کتابش در زمینه تحلیل زندگی و آثار مولانا

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

فرانکلین لوئیس در سال‌های اولیه دهه ۸۰ برای شرکت در گردهمایی بین‌المللی استادان زبان و ادب فارسی که در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار شد، به ایران آمد. آن سفر و هم‌زمانی‌اش با انتشار کتاب و پژوهش مهمش درباره مولانا (مولانا: دیروز تا امروز، شرق تا غرب) او را به‌عنوان استادی جوان به اهالی ادب و فرهنگ ایران شناساند. در همان سال‌ها بود که دکتر حسن لاهوتی که از مولوی‌شناسان نامی ایران به شمار می‌رود، برگردان فارسی این کتاب را در دستور کارش قرار داد. حسن لاهوتی که پیش از این برگردان فارسی‌اش از شرح مثنوی نیکلسن جایزه کتاب سال را از آن خود کرده بود، در مقدمه همین کتاب ضمن اشاره به خلق نیکو و درست‌گفتاری و راست‌کرداری لوئیس، از «امانت‌داری‌اش در نوشتن» گفت و نوشت «‌شیوه بیان نظر، استفاده به‌جا از مآخذ و گذشته از همه این‌ها، امانت‌داری در ترجمه اشعار مولانا، نشان می‌دهد که او در کار پژوهشگری، خود را به رعایت موازین علمی و پایبندی به اصول اخلاقی و شرافت انسانی مقید می‌داند.»(ص-۱۴)

پژوهش لوئیس در این کتاب ساختاری مدرن داشت و او سعی کرد ضمن تحریر و تحلیل زندگی و افکار مولانا در آثارش، سه گفتمان مهم درباره مولانا در دهه‌های اخیر را تحلیل کند. دلبستگی لوئیس به مولانا به زمانی بازمی‌گردد که او تنها ۱۸ سال داشت. چنانکه خود در مقدمه‌ای که بر برگردان فارسی اثرش درباره مولانا نوشته است‌، آورده که «از سال ۱۹۷۹ که در دانشگاه برکلی در کالیفرنیا به یادگیری زبان فارسی پرداختم و کم کم با زبان مولانا انس گرفتم، از آن زمان به بعد شعر مولانا همراه من بوده است.» (ص-۱۷) اما برای تالیف کتاب یادشده باید بیش از یک و نیم دهه می‌گذشت تا به فکر تدوین این اثر سترگ بیفتد. او در همان نوشته اشاره می‌کند که چرا چنین کتابی تالیف کرده است، آنجا که از مولانا به‌عنوان مهمترین و معروفترین چهره میان آمریکایی‌ها یاد می‌کند و می‌نویسد «سیل آثار و ترجمه‌های اشعار مولانا که عمده آن‌ها را مترجمان فارسی‌ندان انجام می‌دادند، به آنجا رسید که نزدیک بود این ترجمه‌های پراشتباه او را به یک ستاره جهان موسیقی تجاری یا جهان ورزش تبدیل کند.‌» (ص - ۱۶)

لوئیس هم از نگاه آسیب‌شناسانه و هم از این جهت که یک زندگی‌نامه مناسب از احوال و آثار مولانا به زبان انگلیسی وجود نداشت، به پژوهش در این زمینه پرداخت و نخستین بار با مطالعه مهمترین آثار درباره زندگی مولانا (همانند تصحیح علمی دیوان کبیر، معارف بهاء ولد، مقالات شمس و معارف ترمذی و مکتوبات مولانا) به تحقیق در این زمینه پرداخت. چرا که بر این باور بود که «‌با مطالعه دقیق این آثار‌» ممکن است زنگار افسانه و خرافات تا اندازه‌ای از آیینه تاریخ زدوده شود و چهره واقعی مولانا و اطرافیانش را بهتر ببینیم. دکتر لوئیس در این کتاب نشان می‌دهد که سیمای مولانا در طی قرن‌ها چگونه تغییر یافت و مولانای دنیای امروز چه در غرب و چه در شرق، با مولانای دیروز تفاوت دارد. لوئیس تلاش کرد با پژوهش‌های عمیق و دانشورانه‌ای که انجام داد، چهره‌های گوناگونی را که جهانگردان، صوفیان، نویسندگان، مترجمان، شاعران، فیلمسازان، ترانه‌سرایان و باله‌پردازان از کهن‌ترین ایام تا عصر کنونی در پیش چشم مردم دنیا مصور کرده‌اند، به دقیق‌ترین صورت تحلیلی، انتقادی علمی به خوانندگان مولاناپژوه خود نمایش دهد.

علاوه بر این، او کتابی هم درباره عارف نامی، شیخ‌ احمد جام (معروف به ژنده پیل) تدوین کرده بود که در واقع ترجمه این اثر همراه با حواشی کتاب «مقامات عارف» این صوفی‌ نامی بوده است. نکته مهم در برگردان فارسی و انگلیسی اثر، توجه ویژه‌ او به گفت‌وگو با مترجم اثر است که متاسفانه در این سال‌ها فاصله‌های عجیبی از هم گرفته‌اند. به باور لوئیس «روش همکاری و مشورت بین مولف و مترجم طبیعتا به کیفیت کار نهایی خواهد افزود و … عاقبت کار شاید به محرمی و همدلی نیز بینجامد.» (ص ۱۷) 

او همچنین برگردان انگلیسی ۱۰۰ غزل از دیوان شمس را به همراه تصحیح انتقادی انجام داد که یکی از آثار خوب در برگردان انگلیسی غزلیات شمس است و نشان می‌دهد که او تا چه اندازه به زمینه‌ها و پس‌زمینه‌های هر غزل آشنا بود.

برگردان انگلیسی رمان زویا پیرزاد

وجه دیگر کار دکتر فرانکلین لوئیس همانا پرداختن به ترجمه و برگردان انگلیسی برخی از مهمترین رمان‌های کنونی ایرانی به زبان انگلیسی بود. او بر این باور بود که باید ادبیات نو در ایران را به مردمان دیگر کشورها شناساند و اگر این شناخت صورت بگیرد، اتفاق‌های خوبی در فضای ترجمه رخ خواهد داد. بر همین اساس به سراغ کتاب «چراغ‌ها را من خاموش‌ می‌کنم» زویا پیرزاد رفت و توانست آن را برگردان انگلیسی کند. برگردانی که حاصل همکاری با مولف و نویسنده بود و توانست ترجمه‌ای معیار و خوشخوان را برای مخاطبان فراهم کند. جدای از آن او همکاری‌هایی نیز با دانشنامه ایرانیکای دکتر احسان یارشاطر داشت و برخی از مقالات مهم آن دانشنامه درباره بزرگان ادب یا آثار بزرگ ادب فارسی را نوشت و معرفی کرد که ازجمله آن‌ها می‌توان به مقاله یا مدخل گلستان سعدی، مقاله حافظ و رندی و نیز مقاله حافظ و موسیقی اشاره کرد.

درگذشت نابهنگام دکتر لوئیس بی‌تردید آسیبی بزرگ بر جریان ایران‌شناسی و زبان فارسی در دانشگاه شیکاگو وارد می‌کند.

بیشتر از فرهنگ و هنر