زشتی، اتهام و خشونت؛ این‌ها در فوتبال چه می‌کنند

نمایی از آنچه با فوتبال هیچ نسبتی ندارد

عکس از رسانه‌ها

اغلب کسانی که در زندگی شیفته پدیده عجیبی مثل فوتبال می‌شوند، عاشقان زیبایی‌اند. زیبایی غریبی که در چمنی سبز، در کنار انبوهی از عاشقان دیگر روی سکوهای هر ورزشگاهی، مرعوب‌کننده و هیجان‌انگیز است. یک لذت جمعی، خنده‌ها و اشک‌ها به طرفداری از تیمی که به آن تعلق خاطری عمیق پیدا کرده‌ایم. لذتی که اغلب در کودکی تجربه‌اش می‌کنیم و هرگز از خاطر نمی‌بریم و از تکرارش خسته نمی‌شویم. فارغ از جهان، چه در جهانی زشت و چه در دنیایی زیبا، در هر برهه از زندگی ۹۰ دقیقه‌های کم‌نظیری را در زندگی می‌سازیم. فوتبال در عین رقابتی جانانه و پر شور و هیاهو، از خشونت دور است، خالق صحنه‌های زیباست و هیچ نسبتی با کینه ندارد، اگرچه سراسر برخورد و حمله و دفاع و ایستادگی باشد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

اما آنچه در فوتبال ایران می‌گذرد، تصویرهای جذابی بر اساس معیارهای اصیل فوتبال نیست. زشتی‌ها خودنمایی می‌کنند و کینه‌ها شدت می‌گیرند. هواداران استقلال و پرسپولیس، دو تیم پرطرفدار فوتبال ایران سخت‌ترین جدل‌ها را مقابل هم برگزار می‌کنند، جدل‌هایی که در ورزشگاه و بر اساس شور یک بازی نیست، بلکه در شبکه‌های اجتماعی رخ می‌دهد و خشونتی عجیب در خود دارد. مدت‌هاست که استقلالی‌ها و پرسپولیسی‌ها یکدیگر را به رانت‌ها و وابستگی‌های دولتی و حکومتی متهم می‌کنند. موفقیت‌های چند سال اخیر پرسپولیس باعث شده چنین اتهامی بیشتر به پرسپولیس وارد شود و هواداران استقلال حریف را تیم حکومتی بدانند. گرایش شخصی وزیر ورزش و جوانان به پرسپولیس فقط یکی از بهانه‌های این اتهام است. حضور چهره‌هایی مثل حسین هدایتی با ولخرجی‌های عجیب و غریب نیز باعث شده که هواداران تیمی را به موفقیت با ثروت آغشته به رانت و پولشویی متهم کنند. واقعیت اما این است که اغلب باشگاه‌ها در ایران دولتی‌اند یا از ثروت سرمایه‌گذارانی که بعدها خبر اختلاس و پولشویی آنها همه جا پیچید، بهره‌مند شده‌اند. حسین هدایتی به چندین باشگاه و فدراسیون به تعبیر خودش کمک مالی می‌کرد و از این مسیر برای خود اعتبار و اشتهار می‌ساخت. اتهام حکومتی را نیز نمی‌توان در فوتبالی که اغلب باشگاه‌هایش خصوصی نیستند و مالک باشگاه‌های خصوصی نیز سرانجام سرنوشت اعدام و زندان مثل امیرمنصور آریا (داماش) و بابک زنجانی (راه‌آهن) و دیگران دارند، فقط به یک باشگاه وارد دانست.

آنچه فضایی پر از خشونت کلامی را بین تماشاگران رواج می‌دهد، نابرابر بودن فرصت رشد برای همه باشگاه‌هاست. در فوتبالی که ساز و کار حرفه‌ای ندارد، تماشاگر هر تیمی می‌تواند از مراجع دولتی مثل وزارت ورزش و جوانان همان کمک‌ها و فرصت‌هایی را طلب کند که نصیب باشگاه دیگری شده است و هر کوتاهی را تبعیض‌آمیز بداند.

کری‌های رایج بین هوادران نه بر سر جلوه‌های ورزشی، بلکه درباره اتهاماتی از این دست است که تیمی حکومتی لقب می‌گیرد و یک تیم دیگر رانتی یا هر چه. هواداران دچار این باور می‌شوند که قدرت‌های غیرورزشی یک باشگاه در موفقیت‌هایش اثرگذار است و به داوری بازی‌ها نیز با تردید نگاه می‌کنند. در چنین فضایی فوتبال لذت و جذابیت خود را از دست می‌دهد و به جدلی آزاردهنده تبدیل می‌شود. این خطر فوتبال را تهدید می‌کند که در میانه‌ی این جدل‌ها بسیاری از هواداران فوتبال را ترک کنند و دل‌زده از فضای پر از جنگ‌های لفظی و هیاهوی بی‌نتیجه، فوتبال را دیگر تفریح جالبی برای خود ندانند. چه بسا یکی از دلایل کاهش تماشاگران ایرانی در سال‌های اخیر همین مسائل باشد.

امیر قلعه‌نویی همین چند روز پیش در آخرین پرده از این ماجراها در مصاحبه‌اش عبارت‌هایی تند و زننده را به زبان آورد که حتی بازنویسی آنها شرمگین‌کننده است. قلعه‌نویی، سرمربی سپاهان در پاسخ به شعارهایی که تماشاگران علیه‌اش دادند، گفت: «به نظرم کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند، لقمه و نطفه‌شان ایراد دارد و این برمی‌گردد به خودشان و خانواده‌ای که ندارند. معمولا کسی که خانواده داشته باشد و بداند پدرش کیست، این الفاظ را نمی‌گوید. من هم تقدیم می‌کنم به خودشان و خانواده‌های نداشته‌شان. امیدوارم پدرشان را هم پیدا کنند».

این عبارت‌ها شاید تندترین حرف‌هایی باشد که از زبان یک مربی خطاب به تماشاگران شنیده‌ایم. قلعه‌نویی اگرچه پس از این مصاحبه، عذرخواهی کرد و این حرف‌ها را یک لغزش کلامی بر اثر عصبانیت دانست، اما فوتبال ایران چالشی تا این اندازه سخت و زننده را تجربه کرده و یک مربی به درجه‌ای از عصبانیت می‌رسد که چنین عبارت‌هایی را به زبان می‌آورد. این حجم از خشونت از سوی تماشاگران و یک مربی با چند دهه تجربه، نشان می‌دهد که وضعیت فوتبال و رودررویی‌هایش قرمز است و خطر فوتبال را تهدید می‌کند.

بیشتر از ورزش