توصیه‌هایی برای برساختن جهانی بهتر؛ در کتابی جدید از کاندولیزا رایس

تمرکز بر تاریخ جنگ سرد و پایان صلح‌آمیز رقابت دو ابر قدرت هسته‌ای جهان

جورج بوش و کاندولیزا رایس در مراسم معارفه رایس. واشنگتن دی‌سی زمستان ۲۰۰۵  AP/Wide World Photo
 

کتاب جدید و مشترک کاندولیزا رایس، وزیر خارجه پیشین آمریکا، و فلیپ زلیکو، استاد دانشگاه‌هاروارد، «برساختن جهانی بهتر: انتخاب پایان دادن به جنگ سرد و خلق جامعه مشترک‌المنافع جهانی»، مشخصا روی تاریخ جنگ سرد و پایان صلح‌آمیز رقابت دو ابر قدرت هسته‌ای جهان تمرکز دارد. این کتاب روایت تلاش رهبران غربی و اتحاد شوروی سابق است که در نهایت، به گونه‌ای معقولانه و واقع‌گرایانه از درگیری نظامی پرهیز کردند. اتحاد شوروی پس از دهه هفتاد میلادی، با آن که هنوز هم یک ابرقدرت نظامی به حساب می‌آمد، به لحاظ اقتصادی و تکنولوژیک مسیر نزول را در پیش گرفته بود. این موضوع برای گورباچف، آخرین رهبر اصلاح‌طلب اتحاد شوروی، قابل درک بود. اما پروژه‌های اصلاحی وی، شوروی را نجات نداد. به نظر رایس و زلیکو، کمونیسم توان رقابت با سرمایه‌داری را از دست داده بود. 

در این کتاب، می‌بینیم که حتا تلاش رهبران سوسیالیست در اروپا نیز توام با ناکامی‌های متعدد بوده است. زمانی که جورج شولتز، وزیر امور خارجه آمریکا، در دسامبر ۱۹۸۲ با فلیپ گونزالس، نخست وزیر سوسیالیست اسپانیا در مادرید دیدار کرد، آقای گونزالس به وزیر امور خارجه رونالد ریگان گفت که برنامه‌های وی، مدیون فرانسوا میتران است: «رئیس جمهوری میتران با یک اکثریت پارلمانی... برنامه‌های سوسیالیستی را عملی ساخت و نتیجه‌اش فاجعه بار بود. من از او یک چیز را آموختم: برنامه‌های سوسیالیستی را تطبیق نکن. از سیاست بازار پیروی کن. سرمایه‌گذاران را تشویق کن».

البته، خواننده در آغاز این کتاب از خود می‌پرسد که چرا رایس و زلیکو روی سال‌های آخر جنگ سرد تمرکز کرده‌اند. باید گفت که از نظر این دو پژوهشگر، در دورانی که ایالات متحده به ناچیز شمردن نهاد‌های بین‌المللی و متحدان سنتی خود روی آورده است، پرداختن به این دوره بیش از هر زمانی اهمیت یافته است. با درنظرداشت ظهور رقابت‌های جدید، آنان یادآوری می‌کنند که تلاش رهبران غربی در جریان جنگ سرد، ایجاد نظامی بود که «بلوک‌های قدرت به جای رقابت و درگیری، جهانی آزاد و دولت‌های مشترک‌المنافع را بنیان نهند. آنها جویای یک دنیای باز و متمدن بودند که مردم در آن احساس هویت، امنیت و رفاه مادی کنند».

پایان جنگ سرد، نه به معنای رسیدن به «جهان آزاد و مرفه» برای تمام ملل بود، و نه ختم جنگ‌های منطقه ی و رقابت‌های جهانی. ایالات متحده پس از جنگ سرد خیلی زود به فکر تغییر نقشه سیاسی خاورمیانه و براندازی دولت‌های «نامطلوب» منطقه افتاد. خانم رایس در یک سخنرانی در موسسه تحقیقاتی بروکینگز در سال ۲۰۱۷ گفت که «ما  نه به خاطر دموکراسی، بلکه برای سرنگون کردن صدام حسین به عراق رفتیم، چون فکر می‌کردیم که او سلاح‌های کشتار جمعی دارد و تهدیدی نسبت به امنیت منطقه است».

رایس هنوز هم تصمیم جورج بوش برای حمله به عراق را، که اقدامی یکجانبه و بی‌ثبات کننده در سطح خاورمیانه بود، موجه می‌داند، و با این کار، توصیه‌های خود در این کتاب را نادیده می‌گیرد. وی در این کتاب می‌خواهد قدم به قدم نشان دهد که «چگونه مردم جهان را می‌توان به گونه‌ای صلح‌آمیزی تغییر داد»، و این که این امر، تنها با توجه به سه اصل می‌تواند صورت پذیرد: «اصول، همکاری و عمل‌گرایی.» حمایت رایس از حمله آمریکا به عراق، با هیچ یک از این موارد جور در نمی‌آید.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

رایس و زلیکو نظام پس از جنگ سرد را بی نقص نمی‌دانند. از نظر آنها، رهبران غربی در جریان جنگ سرد برای جهانی بهتر تلاش کردند، و در آن راه موفق شدند: «جهان امروز آزادتر از گذشته است، سلاح‌های هسته‌ای قدرت‌های بزرگ در انبارهاست، یا بخشی از آن نابود شده است... احتمال تقابل نظامی بین آن‌ها کم شده است. جهانی شدن، از میزان نابرابری در سطح جهان کاسته است» ولی، این به معنای آن نیست که فعلا نابرابری وجود ندارد. آنها هشدار می‌دهند که «هنوز خطر بحران بزرگ سیستماتیک وجود دارد و برای طراحی مجدد نظام جهانی، نیاز به توجه به تجارب گذشته است». آنها احساس می‌کنند که رهبران جهان می‌توانند با تکیه بر واقع‌گرایی و همکاری، بر مشکلات امروز فایق آیند.

نویسندگان کتاب از رهبران جهان می‌خواهند که به «ظهور پوپولیسم و گذر نخبگانی که خرد و درک عمومی را نادیده می‌گیرند، و ظهور رقابت قدرت‌ها» توجه کنند. اما در کنار این، جالب است که در جهان چند قطبی کنونی، رایس و زلیکو «احیای آمریکای صاحب اعتماد به‌نفس و آماده رهبری مجدد جهان» را نیز پیشنهاد می‌کنند. این در حالی‌ست که خود در این کتاب اقرار می‌کنند که «مسکو و پکن، و قدرت‌های ضعیف‌تری چون ایران، در پی تخریب نظم[لیبرال] هستند که پس از ۱۹۸۹ میلادی به وجود آمده است»؛ نظمی که ایالات متحده و اروپا در ایجاد و مشروعیت دادن به آن، منابع زیادی را صرف کردند. برای همین، سوال اینجاست که آیا پروژه احیای رهبری ایالات متحده، خود به یک سلسله منازعات دیگر دامن نخواهد زد؟

در باب رقبای آمریکا، رایس و زلیکو باور دارند که «روسیه یک قدرت رو به زوال است که اقتصادی تقریباً معادل اقتصاد استرالیا دارد و عمدتاً به صنایع نفتی و معدنی متکی است» و در عرصه بین‌المللی نقش یک «اخلالگر» را بازی می‌کند، اما چین «توانایی ظهور و سرامدی را دارد.» آنها باور دارند که دست‌کم در مرحله کنونی، اقتصاد‌های آمریکا و چین بسیار به هم پیوسته‌اند و این وضعیت، زمینه رقابت‌هایی از نوع دوره جنگ سرد را میان این دو کشور کاهش می‌دهد. اما در عین حال، آنها اعتراف می‌کنند که چین آماده پیوستن به اقتصاد بین‌المللی نیست و بیشتر دست به رفتار گزینشی می‌زند: با سرمایه‌گذاری مشترک با شرکت‌های غربی، به خود اجازه و امکان می‌دهد تا تکنولوژی و اختراعات‌شان را بدزدد، اما در عین حال، از شرکت‌های خود به شدت در برابر شرکت‌های غربی حمایت می‌کند.

رایس و زلیکو می‌گویند که چین سال‌ها ادعا می‌کرد که در پی صلح و رفاه و محیط آرام بین المللی است، و به عنوان یک قدرت در حال توسعه، به فکر رهبری و سلطه جهانی نیست. اما، با روی کار آمدن شی جین پنگ، رویکرد این کشور تغییر یافته است. چین حالا می‌خواهد این امکان را برای کشور‌های دیگر  فراهم کند که «رشد خود را سرعت بخشند و در عین حال، استقلال خود را نیز حفظ کنند»، زیرا، «فراست، تجربه و رویکرد چینی برای حل مشکلات انسانیت وجود دارد».

مشخصات کتاب:

اعمار جهان بهتر:انتخاب‌ها برای پایان جنگ سرد و خلق جامعه مشترک‌المنافع جهانی، فلیپ زلیکو و کاندولیزا رایس، انتشارات تولف، ۵۱۰ ص، ۲۰۱۹.

بیشتر از کتاب